در سال 1372 که در مقر 35 کمپ اشرف بودیم سهیلا شعبانی فرمانده وقت، همه را به سالن غذاخوری مقر فرا خواند و طی نطقی اعلام داشت فردا نشست رهبری است و برای یک امر مهم و تاریخی همه باید در سالن اجتماعات باقرزاده حضور پیدا کنیم و از تمامی افراد درخواست کرد تا با جدیت و مسئولیت پذیری بالا و البته با انتخاب ایدئولوژیکی در این اجتماع شرکت کنیم.
همهمه عجیبی بین اعضا در محفل های درونی شکل گرفت و همه کنجکاو بودند بدانند که موضوع نشست به قول سهیلا شعبانی — مهم – چه می توانست باشد؟ بالاخره روز مورد نظر فرا رسید. شبانگاه کامیون های نظامی آیفا که با چادر تمامی اتاق پشت آن طوریکه از بیرون درون آن رویت نشود اعضا را در حصار کامل به مقر باقر زاده مختص جلسات عمومی رجوی انتقال دادند. این مقر پادگانی در ۱۵ کیلومتری قرارگاه شیک موسوم به “حنیف” در نزدیکی شهر “خانضاری” نزدیک به بغداد که رجوی در آنجا اقامت داشت واقع شده بود و فاقد هر گونه امکانات رفاهی و اقامتی بود.
وقتی وارد سالن اجتماعات شدیم تزیین سن سالن با گل، میوه، فرش قرمز و غذاهای رنگارنگ توجه همه را جلب کرد. به محض شروع نشست، رجوی با ترفندها و ژست های همیشگی که گویا خبر مهمی را می خواهد بدهد وارد سالن شد و در میان هیاهو با عجله به بالای سن دوید و بی مقدمه شروع به خواندن اطلاعیه کرد. او با نمایشی فریبنده گفت، مریم عضدانلو را به عنوان رئیس جمهور ایران معرفی می کنم.
من و خیلی ها در لحظه اول که گویا دچار برق گرفتگی شدیم در شوک عجیبی فرو رفتیم. اولین سئوالی که به اذهان تک تک اعضای حاضر در آن تجمع خطور کرد این بود! مگر می شود بدون انتخابات و نظر مردم یک کشور برای آنها رئیس جمهور انتخاب کرد؟!! هنوز از شوک خبر اعلام شده خارج نشده بودیم که مسعود رجوی به 24 زنی که به عنوان شورای رهبری اعلام کرده بودند ودر محل جداگانه در سمت چپ سن نشسته بودند اشاره کرد و گفت شورای رهبری به اتفاق، فهیمه اروانی را به عنوان مسئول اول به جای مریم در رأس همه امور معرفی می کنند.
داستان وقتی جلوه مضحک بخود گرفت که مسعود رجوی در یک ملعبه کاملا شکلی و فرمالیته اقدام به رای گیری کرد و ابتدا گفت: مخالفین دست بالا کنند ! مگر کسی جرات داشت به عنوان مخالف دست بالا کند چون مشخص نبود پس از آن چه سرنوشتی در انتظار فرد مخالف خواهد بود؟ پس از اندکی درنگ و سکوت مطلق و مبهم که سالن را در بر گفته بود رجوی با لبخندی از روی رضایت و پیروزی جبر گونه مجددا گفت حالا موافقین دست بالا کنند و جمع حاضر که چاره ای جز تسلیم در مقابل اجبارات رجوی نداشتند و در ملعبه دست ساز وی همچون عروسکان خیمه شب بازی گیر افتاده بودند به ناچار دستان خود را برای تایید انتخاب بالا بردند.
بله دموکراسی رجوی اینگونه بر اعضای گرفتار دیکته می شود و انتخابات که از نظر معیاری یکی از تعیین کننده ترین شاخص ها و سرنوشت ساز یک ملت، کشور و باور های مردم است توسط ذهن های بیمارگونه رهبران مجاهدین خلق به بازیچه گرفته می شوند.
صمد اسکندری