*شنبه 5 اسفند
در روز شنبه جمعاً 10 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
چگونه عاطفه سبدانی با رنج رانده شدن از سوی دوستان مجاهدش کنار آمد؟
… هنگامی که برای اولین بار امیر یغمایی به عنوان یک کودک سرباز سابق لب به سخن گشود، بسیاری از کودکان مجاهدین خلق در اروپا و آمریکا از ترس طرد شدن و دریافت برچسب مزدوری از مجاهدین خلق هنوز جسارت صحبت کردن نیافته بودند. امروز اما تا پیش از اکران مستند “کودکان کمپ اشرف” دست کم سه کتاب از زندگی نامه سه تن از این کودکان نوشته شده است. حنیف عزیزی، عاطفه سبدانی و ویدا احمری سه تن از کودکان مجاهدین خلق هستند که تاکنون زندگینامه خود را منتشر کرده اند. محمدرضا ترابی و امیر یغمایی در حال نوشتن هستند.
… سبدانی که با انتشار کتاب زندگی نامه اش و پس از آن اکران مستند “کودکان کمپ اشرف”، مورد خشم و اتهام و افترای عوامل فرقه رجوی قرار گرفته است در این متن از دوست سابقی سخن میگوید که هنوز اسیر حصارهای ذهنی فرقه مجاهدین خلق است و رفتارش با عاطفه دیگر دوستانه نیست. اما در ادامه این داستان درمی یابیم که افشاگری های عاطفه از خشونت های مجاهدین خلق در حق کودکان شان، نه تنها دوستان او را کم نکرده است بلکه به میزان زیادی به دوستان همدل و همدرد او افزوده است….
تقدیر مدیرعامل انجمن نجات از سایت نجات
… روزانه به طور متوسط حدود 10 الی 15 پست جدید در بخش فارسی سایت گذاشته می شود که نیاز هر طالبی خصوصاً خانواده ها به دانستن آخرین تحولات مربوط به فعالیت های حقوق بشری انجمن نجات و اخبار موثق تحولات مربوط به سازمان مجاهدین خلق را تأمین می نماید.
در خصوص موارد اخیر مانند “دادگاه 104 تن از سران فرقه رجوی”، در تهران یا پخش “مستند کودکان اردوگاه اشرف”، در سوئد پوشش بسیار کامل و خوبی در سایت نجات مشاهده گردید و هیچ انعکاس و خبر و مطلب و نکته ای از قلم نیفتاد.
… بدین وسیله از مسئولین، هیأت تحریریه، مترجمین، عوامل فنی و تمامی دست اندرکاران سایت نجات و همچنین مدیران و اعضای انجمن نجات در استان ها که زحمت کشیده و با مطالب پربار و مستمر خود به غنای سایت می افزایند تشکر و قدردانی نموده و برای همگی آرزوی توفیق روزافزون دارم.
پادکست باخبر باش – قسمت 18
… این شماره از پادکست با زبان طنز به مسائل زیر می پردازد:
-تناقضات ذاتی فرقه رجوی مثل ادعای دمکراسی و نداشتن انتخابات و یا ادعای فداکاری برای خلق قهرمان ایران و تلاش برای حمله پاکستان به ایران آن هم با بمب اتم و کشتن همان خلق قهرمان.
-مرگ ژنرال لئو مک گلاسکی فرمانده آمریکایی حفاظت اشرف در عراق و گرفتن مراسم ختم توسط فرقه برای او و نقل قول علیه خانواده ها از او.
-ادعای مبارزه و تحمل شکنجه توسط فرقه برای سهم خواهی از بقیه به حدی که برخی ادعاها غیر واقعی و مضحک شده است.
-صحبت های مسئولین فرقه که اغلب بی سر و ته و بدون معنی است و خود را کارشناس و پژوهشگر هم معرفی می کنند. در این قسمت بخشی از صحبت های بهزاد نظیری بررسی شده است….
حق شخصی برای تماس با اعضای خانواده
ترجمه نوشته ای از میرلیندا ژاری (انصاریان)
… در سازمان مجاهدین خلق، در “هسته وجودی” خود، موارد زیر را باید بگنجاند و به آن احترام بگذارد
رعایت اصل داشتن حق ارتباط
“جازه تماس با اعضای خانواده”
ما نیز موفق به کسب احترام شده ایم
احترام به خودمان و همچنین احترام به:
1- آرمان یک ملت ماندگار!
2- آرمان یک ملت عادل!
3- آرمان یک ملت مستقل!
4- آرمان ملت آزاد و دموکراتیک ایران!
فراخوان مرگ از سوی ملکه ترور
… آنچه امروز مریم رجوی فرمان انجام آن را می دهد، بخشی از همان خرابکاری های ناشرافتمندانه است که از سوی کارفرما به ایشان محول شده و در ازای آن امتیازات مادی می گیرد. در ماه های گذشته نمونه های این “شرافت!” را در آتش زدن اماکن خدمات رسانی شهری و معیشتی مردم دیدیم، از آتش زدن شهرداری ها گرفته تا سوزاندن کمیته امداد و بنیاد مستضعفان و یا دادگستری!
البته فرمان جدید مریم با نمونه های قبلی بسیار متفاوت است، چون هدف صرفاً مراکز دولتی و عمومی نیست، بلکه ایجاد بحران اجتماعی با پرتاب مواد منفجره در بین شهروندان و به سمت خودروهای مردم است که در آن انبوهی کودک و پیرسال و زن باردار می تواند هدف قرار گیرد و فاجعه جانی جبران ناپذیر ایجاد کند. به همین خاطر حساسیت بیشتری باید نسبت به آن داشت و لازم است تا همه مردم هوشیاری داشته باشند و مقابله با آن را یک وظیفه ملی بدانند….
سلسله اقدامات رجوی در داخل تشکیلات بعد از سرنگونی صدام – قسمت اول
… قبل از حضور آمریکایی ها در قرارگاه اشرف رجوی قدرت سرکوبش را از صدام می گرفت چرا که صدام چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ سیاسی و مادی تمام عیار از رجوی حمایت می کرد. تا وقتی صدام در قدرت بود رجوی خیلی روشن در سال 73 گفته بود دیگر جدا شده نداریم، دیگر طعمه نداریم! اگرکسی تمرد کند و از اوامر مسئولین سر پیچی کند یا قصد جدا شدن داشته باشد، فرد مربوطه دو سال را باید در قرارگاه اشرف بماند تا اطلاعاتش بسوزد و سپس به جرم ورود غیرقانونی به خاک عراق راهی زندان ابوغریب می شود… پس از این که صدام از بین رفت شرایط جدید به رجوی تحمیل شد. مجبور شد کمی از شکنجه روحی و روانی که حاصل همان نشست های عملیات جاری بود عقب بنشیند، از طرف دیگر تحولات ناشی از شرایط جدید نور امیدی را در بین اعضای ناراضی زنده کرده بود، حضور آمریکایی ها در کنار قرارگاه اشرف موجب شد تا افراد ناراضی بتوانند به ندرت در پروسه های مختلف پناهنده آمریکایی ها شوند….
*یکشنبه 6 اسفند
نیمه شعبان – میلام امام زمان (عج)
*دوشنبه 7 اسفند
در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
درباره محاکمه 104 تن از سران سازمان مجاهدین خلق
… در این دادگاه خانواده قربانیان ترور و جنایات فرقه رجوی حضور یافته و موارد و مشاهدات خود را مطرح نمودند. اما آنان صرفاً یک دسته از قربانیان این فرقه مخرب هستند. سازمان مجاهدین خلق قربانیان دیگری نیز دارد که همانا اعضای فریب خورده و استثمار شده آن و خانواده های دردمند و رنج کشیده شان می باشند.
… در این دادگاه اتهامات زیادی نسبت به سازمان مجاهدین خلق و سران آن در کیفرخواست مطرح گردید که مربوط به سال های دور است، اما جای یک تعداد از اتهاماتی که ارتکاب آنان همچنان توسط فرقه رجوی ادامه دارد خالی است.
برخی از این موارد که شهود آن از اعضای سابق در داخل و خارج کشور زیاد هستند عبارتند از:
– کنترل ذهن مخرب فرقه ای (مغزشویی)
– طلاق و تجرد اجباری
– جداکردن اجباری کودکان از والدین
– کودک سربازی
– محرومیت از ارتباط با دنیای خارج خصوصاً با خانواده
– سرکوب های روانی در نشست های تفتیش عقاید
– بیگاری اجباری و اعمال شدیدترین نوع دیکتاتوری
– ممنوعیت عاشق شدن، ازدواج کردن، بچه دار شدن و تشکیل خانواده
– عقیم کردن زنان و استثمار جنسی آنان توسط رهبر فرقه
– محرومیت از داشتن آزادی فردی و استقلال شغلی و مالی (برده داری نوین)…
عاطفه سبدانی: افشای جنایت های مجاهدین خلق تازه شروع شده است
… او درباره کودکان اردوگاه اشرف می نویسد:
“این یک فیلم مستند است که در طول چندین سال ضبط شده و من سه سال با آن ها بودم. ما بیشتر از همه داستان امیر یغمایی را دنبال می کنیم، اما پروین حسیننیا، حنیف بالی و من را هم دنبال می کنیم. فرزندان چهار سرباز مجاهد با سرنوشت های متفاوت. فکر می کنم متن جشنواره فیلم به خوبی آن را توصیف می کند. هدف از ربودن ما به دست هواداران خارجی و در عین حال دور نگه داشتن ما از والدین مان این بود که روزی بتوانند ما را به عنوان جنگجو به خدمت بگیرند.”
سبدانی از آن دسته از کودکان مجاهدین خلق می گوید که دیگر زنده نیستند زیرا پس از آن که به عنوان کودک سرباز ارتش مسعود رجوی استخدام شدند در کمپ اشرف کشته شدند. حمید یکی از برادر خوانده های اوست که از کمپ اشرف به سوئد قاچاق شده بود اما یک روز ناپدید شد. عاطفه در کتاب خود نیز از سرنوشت غم انگیز حمید نوشته است. در اینجا او می نویسد:
“بعضی از ما مثل امیر در کودکی به کمپ اشرف بازگردانده شدیم. از این شمار برخی هرگز زنده برنگشتند. مثل برادرم. که هنوز صحبت کردن در مورد او برایم سخت است.”…
قدردانی امیر یغمایی از مجاهدین خلق به خاطر تبلیغ مستند کودکان اشرف!
… یغمایی در ابتدا با لحن کنایه آمیز از تشکیلات مجاهدین خلق و مزدوران قلم به مزدش قدردانی میکند که با واکنش های شدید به فیلم، موجبات تبلیغ و بیشتر دیده شدن فیلم را فراهم آوردند. او بر این باور است که مستند سارا معین چنان مبتنی بر اسناد و شواهد معتبر است که کسانی که تاکنون آن را دیده اند، نتوانسته اند حقایقی که این چهار کودک سابق در فیلم مطرح می کنند را منکر شوند. او در این باره می گوید: “برخلاف سازمان ما اسناد و مدارک خوبی برای گفته هایمان داریم و هیچ هدف مادی و مالی از شرکت در این فیلم نداشته ایم.”
… امیر یغمایی از جانب خود و سه جوان دیگری که در فیلم حضور دارند اعلام می کند که از واکنش های خشن مجاهدین به پخش فیلم خوشحال هستند. او حربه سازمان برای ارتباط دادن میان پخش فیلم سرهنگ ثریا و کودکان کمپ اشرف را بی معنی و ناشی از تلاش های ناکام سازمان برای افترا بستن به سازندگان فیلم، بدون ارائه هیچ سندی می داند و اعلام آمادگی می کند که خود و دوستانش از پاسخگویی به هر سؤالی که تماشاگران پس از تماشای فیلم داشته باشند، استقبال می کنند.
صدای جدا شدگان در مقابل صدای سوت و کف برای اعتراف های اجباری در اشرف 3
… سران مجاهدین خلق دیگر منفور همه جهانیان شده اند. زیرا بسیاری از واقعیت ها را که رجوی ها و عواملشان در تشکیلات پنهان کرده روز به روز بیشتر برملا می شود. رجوی ها از افشای حقایق در وحشت هستند و در گرمای حقیقت بر خود می لرزند. رجوی با خود می گوید که مبادا واقعیت ها برملا شود زیرا بقایشان در همین عدم شفافیت ها ست. این تاریکی تشکیلاتشان است که بتوانند از پشت به ملت شریف ایران و جداشدگان خنجر بزنند. ظلمت ها و عدم شفافیت های که زیر پوشش آزادیخواهی و رستگاری به افراد مغزشویی شده در اشرف 3 وعده می دهند با روشنگری جداشدگان افشا می شود. این است دلیل اصلی دشمنی رجوی با جداشدگان که بیشتر مصرف داخلی در تشکیلات شان دارد. و الا که برای عموم مردم ایران سازمان رجوی منفور است و خیانت های آنان هم در عراق و همپالگی با صدام و خیانت هایشان در آلبانی و در ایران بر کسی پوشیده نیست.
… جداشدگان در انجمن نجات آلبانی برای نجات دوستانشان شبانه روز در تلاش هستند. تا بر روی قلب مادران و خانوادهای اسیران رجوی امید و مرهمی باشند. جداشدگان حرف شان این است که همه حرف های رجوی ها دروغ است و آزادی حق هر انسانی است و خداوند هر بنی بشری را آزاد آفریده است. رجوی ها تحمل افشاگری و انتقاد جداشدگان را ندارند به همین خاطر با جداشدگان دشمنی می ورزند که مبادا فجایعی که در کمپ بسته مانز موسوم به اشرف 3 روی می دهد برای مردم برملا بشود. نمونه آن همین فیلم مستند کودک سربازان است که به تازگی در سوئد به نمایش درآمد و جالب اینجاست که قبل از نمایش و بدون این که جیره خواران رجوی این مستند را ببینند انواع تفاسیر روی فیلم مستند دارند و انواع تهمت های ناروا به هنرمندان و دست اندرکاران این فیلم مستند می زنند و برای این که جنایاتشان را در حق کودکان معصوم سرپوش بگذارند، جنجال برپا می کنند….
روش های مجاب سازی روانی در فرقه مجاهدین خلق – قسمت هشتم
سوءاستفاده احساسی
… ارزش هایی که در دستگاه انقلاب ایدئولوژی عرضه می شود، دگم ترین نوع از رفتارهای تغییرناپذیر در تشکیلات مجاهدین است. بنابراین هر عضو جدیدی که پای در تشکیلات مجاهدین می گذارد دقیقا باید مطابق این الگوها تغییر رفتار بدهد و چون تمام محیطِ حضورِ اعضا، نمایش همین رفتارهاست، بنابراین خیلی زود ولی غیرمحسوس، هر عضو این رفتارها را تقلید و آن ها را الگوی رفتاری خود قرار می دهد و شاید هم به همین دلیل تغییرات با سرعت بالاتری انجام می گیرد.
در تشکیلات مجاهدین اولین الگویی که ترویج داده می شود عدم حمل تناقض و یا به عبارتی داشتن صداقت در گفتار و بیان است هر چند خود تشکیلات رفتارهای دوگانه و فریبکارانه ای در تمام عرصه ها اعم از سیاسی، نظامی، تشکیلاتی و حتی ایدئولوژیکی چه در رابطه با اعضای سازمان و چه در رابطه با بیرون از تشکیلات دارد، ولی آنچه که از اعضای سازمان خواسته می شود “عدم حمل تناقض” است.
… دستگاه فرقه ای مجاهدین کاملاً حرفه ای است واسباب های لازم برای تغییر در رفتار اعضای فرقه را در اختیار دارد و آنچه که به خوبی عمل می کند دستگاه بازسازی فکری اعضای فرقه است و در این میان چیزی که هم به رهبری فرقه و هم به اعضای فرقه به طور مشترک کمک می کند تا این فرآیند تغییر به خوبی پیش برده شود باورها و اندیشه های مذهبی و وجدان (داشتن صداقت در بیان و عدم حمل تناقض البته در مورد اعضای فرقه) است….
بعد از چند سال شفاف سازی شد
… کسری ناجی یکی از خبرنگاران بی بی سی سُراغ آقای “تُرکی فیصل” رفته و با او در خصوص زنده یا مرده بودن مسعود رجوی مصاحبه ای سرپایی انجام داده است.
ترکی فیصل در این مصاحبه کوتاه و بداهه می گوید که اساساً مسعود رجوی را ندیده بوده است و تصوری از او نداشته و به همین دلیل تصور کرده که مرده است و بعد از تماس رجوی با او متوجه می شود که نمرده است و همچنان در قید حیات است.
… واقعیت امر این است که زنده و مرده مسعود رجوی تفاوت عمده ای در جریان امور ایجاد نمی کند. او عملاً در معادلات سیاسی جایگاهی ندارد.
دقیق تر اگر بخواهم عرض کنم از سال 2002 میلادی، مسعود رجوی خودش را با دست خودش دفن کرد، و از آن به بعد دیگر نتوانست جایگاه خود را بازیابد. به این ترتیب او زیر آواری دفن شد که خودش بر روی خودش ریخته بود….
*سه شنبه 8 اسفند
در این روز 7 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
خاطره ای از انتخابات نمایشی و مضحک در مناسبات مجاهدین خلق
… اولین سؤالی که به اذهان تک تک اعضای حاضر در آن تجمع خطور کرد این بود! مگر می شود بدون انتخابات و نظر مردم یک کشور برای آن ها رئیس جمهور انتخاب کرد؟!! هنوز از شوک خبر اعلام شده خارج نشده بودیم که مسعود رجوی به 24 زنی که به عنوان شورای رهبری اعلام کرده بودند ودر محل جداگانه در سمت چپ سن نشسته بودند اشاره کرد و گفت شورای رهبری به اتفاق، فهیمه اروانی را به عنوان مسئول اول به جای مریم در رأس همه امور معرفی می کنند.
داستان وقتی جلوه مضحک به خود گرفت که مسعود رجوی در یک ملعبه کاملاً شکلی و فرمالیته اقدام به رای گیری کرد و ابتدا گفت: مخالفین دست بالا کنند! مگر کسی جرات داشت به عنوان مخالف دست بالا کند چون مشخص نبود پس از آن چه سرنوشتی در انتظار فرد مخالف خواهد بود؟…
خاطرات تلخ محمد رضا پیرنظری از سال های حضور در تشکیلات مجاهدین خلق
… : اول صبح بعد از آن که صبحانه مختصری به ما می دادند، من و بقیه اعضا که فقط عضو ساده بودیم را به انجام کارهایی مانند پر نمودن گونی ها از خاک و یا خالی نمودن بار کامیون هایی که برایشان آذوقه می آوردند و کندن زمین به بهانه درست کردن سنگر و یا فردای آن روز پر نمودن آن سنگرهایی که در روزهای قبل و در زیر آفتاب سوزان عراق و با هزار بدبختی کنده بودیم، وادار می کردند که فرد آنقدر از این کارهای سخت و طاقت فرسا خسته می شد که نهایتاً تنها آرزویش رسیدن به آسایشگاه و دراز کشیدن بر روی تخت بود.
سران فرقه رجوی بعد از آن که اکراد شیعه عراقی علیه ظلم و ستم صدام ملعون قیام نمودند، برای خوش خدمتی به بعثی ها برای سرکوب اکراد رفتند و از آنجایی که من رانندگی بلد بودم، مجبورم شدم تا برایشان نفر ببرم که خود شاهد بودم چگونه مردم عادی را از دم تیر می گذراندند و آن ها را با گلوله های تیربار و دوشکا مورد هدف قرار می دادند و یا با تانک از روی اجساد رد شده و له می کردند….
محمد مهدی امیری؛ یکی از جوانان جویای کاری که رجوی به کشتن داد
آقای عبدالرحیم نظری: … محمدمهدی امیری که همانند خودم برای دستیابی به کار در این مسیر قرار گرفته بود، بعد از رسیدن به پادگان نظامی اشرف و قرار گرفتن در موقعیتی که سران فرقه رجوی به وجود آورده بودند و تمامی آرزوهای ما را پایمال کرده و ما را زندانی خود کرده بودند، دقیقا مانند خودم به دفعات بسیار زیاد به این عمل غیرانسانی و ربودن ما اعتراض کرد و من به جرات می توانم بگویم که او در این مدت دو یا سه سالی که در پادگان اشرف بود اکثر روزها با درگیری و درخواست جداییش همراه بود که نهایتاً سران فرقه رجوی با تهدید به این که ما شما را به عنوان جاسوس به عراقی ها تحویل می دهیم و بعد از آن هم در ایران اعدام خواهید شد ما را همچنان با حیله گرفتار نگه داشتند.
… یک روز خبر تلخ و ناگواری شنیدم. ماجرا از این قرار بود که به محمدمهدی به علت اعتراض هایش تهمت نفوذی زده بودند و او را تحت فشارهای مضاعف روحی و روانی قرار داده بودند تا جایی که او اختیار را از دست داده بود و به سمت سران فرقه تیراندازی کرده بود. سران جنایتکار سازمان ضد انسانی مجاهدین هم بدون آن که او را دستگیر کنند در همان لحظه با شلیک چندین گلوله محمدمهدی امیری را تیرباران کرده بودند و به این ترتیب محمدمهدی امیری را که ناخواسته و با فریب به این سفر ناخواسته کشانده بودند، با تمام آرزوهایش به خاک و خون کشیدند….
استراتژی سرنگونی، طنز تلخ روزگار
… سازمان مجاهدین خلق و سران تشکیلات رجوی بعد از سرنگونی صدام و حاکم شدن آمریکا در عراق با نوشیدن یک آب قند کم رمق سعی کردند بر ترس و اضطراب خود مسلط شوند و این بار با کنار گذاشتن تمام شعارهای ضد آمریکایی، آن ها را به عنوان ارباب جدید برگزیدند و با نمایش و خوش رقصی های دمکراسی خواهانه نوع غربی تلاش کردند برخی اعضای شورای رهبری و نورچشمی های مسعود، را مورد سوءاستفاده قرار داده و از آن ها به عنوان مانکن در پشت ویترین در مقابل افسران آمریکایی استفاده کنند تا کماکان همان شعار سرنگونی به هر قیمت از دهانشان نیافتد.
… اکنون استراتژی سرنگونی، برای خود اعضا هم طنز تلخی است و مریم رجوی فقط و فقط به ترقه های چهارشنبه سوری دخیل بسته است تا فقط بتواند بگوید کانون های شورشی در فلان خیابان ترقه در کردند و البته قلم بدستان و فضا نوردان فضای مجازی در سایت های مجاهدین همین ترقه ها را به حضور سنگین کانون های شورشی و بمب ها و توپخانه سنگین تبدیل نمایند و به این حداقل بسنده کرده اند….
مروری کوتاه بر سندی تاریخی از آدم فروشی مسعود رجوی
… رجوی حکم اعدام داشته و قطع یقین باید اعدام می شده، ولی همکاری ای کرده که بلافاصله محل دقیق و مختصات همه جوره یارانش را به سازمان امنیت ملی کشور یعنی ساواک داده که زنده مانده و حکم اعدامش عملی نشده.
نامه را رئیس سازمان امنیت ملی کشور ارتشبد نصیری نوشته و گفته جهت اطلاع – یعنی آقایان و مقامات او را اعدام نکنید چرا که هرچیزی خواستیم ایشان دو دستی تقدیم مان کردند.
همه ساله در روز سی دی ماه روز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی یک روز تمام سران و ماله کش های مسعود از زن و مرد با آب و تاب تمام طوری از این اسطوره وامانده تعریف و تمجید می کردند فکر کنم باید گوبلز از قبر بیرون تشریف بیاورند تا درس جدید بگیرند، تا به دروغ ها مردم باورشان چگونه باشد و چگونگی بیان این موضوع هم هنر خاصش دست سران مجاهدین است….
انتخابات ایران و این همه دشمنی
فرقه ای که تاکنون هیچ انتخاباتی نداشته چگونه دم از دموکراسی می زند؟
… فرقه ای که حتی رهبرش نیز در زمان حیاتش “خود انتصابی” بوده و اکنون نیز بعد از مرگش کسی جرات نمی کند بحث انتخابات برای معرفی جانشینی وی را مطرح کند، حال چنین اوباشی که عمر ناپاکشان را در خیانت و جاسوسی و آدم کشی علیه مردم سپری کرده اند دم از انتخابات آزاد در ایران می زنند!
… تجربه دهه های گذشته بعد از انقلاب نشان می دهد؛ فرامین تمام “اپوزیسیون” خارجه نشین نهایتاً به دو نقطه بیشتر ختم نمی شوند، یا طرفدار بازگشت به عقب و پذیرفتن یک دیکتاتور و یک حکومت وابسته و ضعیف هستند یا تجزیه طلبی ایران را آمال سیاسی خود می دانند.
… به این نتیجه می رسیم که تحریم انتخابات هم، نه از روی دلسوزی برای مردم، بلکه برای خوش رقصی و پیش بردن پروژه های رنگارنگ کارفرماهایشان در قبال دریافت مزد می باشد. چرا که آن ها دهه هاست به دلیل وطن فروشی، جاسوسی و اقدامات تروریستی از کشور رانده شده و هیچ پایگاه اجتماعی و مشروعیتی در بین مردم ایران ندارد.
*چهارشنبه 9 اسفند
در این روز مجموعاً 14 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
کلماتی مثل کذاب و دروغگو نمی توانند رجوی ها را به صورت کامل توصیف کنند
… سوءاستفاده رجوی ها از کودکان به عنوان سرباز را افشا می کند مربوط به بندی است که درباره کودکان در کتاب ضوابط تشکیلاتی فرقه وجود داشت و از سوی رجوی به همه ابلاغ شد. در سال 1380 و بعد از اتمام نشست هایی موسوم به نشست های طعمه رجوی برای سفت و سخت کردن مناسبات برای ممانعت از جدایی اعضا، از کتابچه ضوابط ایدئولوژیک و تشکیلاتی جدیدی تحت عنوان تئوری انقلاب مریم رونمایی کرد که در آن ضوابط تشکیلاتی مجاهدین را به روز کرده بود. ضوابطی که مناسبات مجاهدین را بیشتر از پیش فرقه ای، محدود و زجرآور می کرد. بند 43 این کتابچه به این شرح بود: “مجاهد ملاقاتی و بند به پدر و مادر و خانواده نداریم.”
در آن زمان خانواده های اعضا از حضور نفراتشان در عراق مطلع نبودند و اعضا هم اجازه تماس با خانواده های شان را نداشتند. در واقع این بند خطاب اصلی اش کودکانی بود که آن ها را در خردسالی از پدران و مادران شان جدا کرده و سپس در سن نوجوانی برای رفع کمبود نیرو به اشرف آورده بودند. رجوی می خواست با این بند مانع از دیدار و ابراز علاقه این کودکان به والدین شان بشود. چرا که در آن صورت هم احساسات خودشان و هم احساسات والدین خود را بر می انگیختند که حاصل آن جز درخواست جدایی نبود….
اجلاس میاندوره ای شورای کذایی رجوی و وحشت از دادگاه 104 تروریست
… وحشتی که سرتاپای سران این سکت بی سر را فراگرفته و گریزی از آن متصور نیست. این که سران تروریست به صورت فوری اجلاس میاندوره ترتیب دادند و اتحادیه اروپا را مورد خطاب قرار دادند که محاکمه ی بیش از 100 تن از مجاهدین و اعضای شورا در قضاییه ی ایران زمینه سازی و هموار کردن راه استرداد است، روشن شدن چراغ قرمز و خطر برای همه ی اعضای این شوراست، عضویت در یک شورای بی سر و تروریستی، راهی است که همه ی این اعضا با چشمان باز آن را ادامه می دهند و تبعات محاکمه و استرداد، کمترین عواقب شراکت در جنایات تروریستی سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم رجوی است. همچنین غایب بزرگ این شورا و بی سر بودن آن، دلیل اضمحلال بیش از پیش و عمق سقوط این شوراست. خطاب به تک تک اعضای نگون بخت این شورا باید گفت که تا دیر نشده خود را از منجلاب این تروریست ها بیرون بکشید و ضمن اعلام خروج، انزجار خود را از این شورای تروریستی اعلان رسمی و کتبی کنید، بلکه از عواقب استرداد و اجرای حکم در امان بمانید.
تولدی دوباره – قسمت اول
… ابتدا به سال 80 سر می زنم. یعنی همان سالی که قرار بود در ایران هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. یکی از کاندیداها محمدرضا خاتمی بود. رجوی در ان زمان انتخابات جدید ریاست جمهوری را به جام زهر برای حکومت ایران تشبیه کرد. او در تحلیل های خود می گفت خاتمی دور دوم انتخاب نمی شود و به این ترتیب سمت و سوی حکومت ایران به سوی یک پایه شدن می رود!
اما طبق معمول، تحلیل های رجوی، برعکس از آب درآمد و خاتمی برای دور دوم انتخاب شد. تمام تحلیل های کشکی رجوی دود شد و برای این که دروغ هایش رو نشود دست به برگزاری نشست های جدیدی به نام طعمه در قرارگاه باقرزاده زد. این کار رجوی به مفهوم کوبیدن آخرین میخ بر تابوت اعضای خودش بود چون فکر می کرد با این کار دیگر نیرویی جرات جدا شدن و یا فرار از قرارگاه اشرف را ندارد….
رفتارهای ضد بشری فهیمه اروانی به روایت اعضای جدا شده از تشکیلات رجوی
… طاها حسینی گفت: فهیمه اروانی مرا بسیار مورد آزار و اذیت قرار داد تا آنجا که هنوز که هنوز است تصویر آن دوران در کابوس های شبانه ام آزارم می دهد.
در پذیرش که بودم، به خاطر این که دوست نداشتم در آنجا بمانم مدام مرا سوژه نشست ها می کرد و به من بد و بیراه می گفت. هر چه به او می گفتم من با پای خودم به پادگان اشرف نیامدم. شما مرا فریب دادید و به پادگان اشرف آوردید گوشش بدهکار نبود. در جواب می گفت تو مدرک شناسایی نداری. اگر تو را بیرون از پادگان اشرف رها کنیم عراقی ها تو را تکه پاره می کنند پس خفه خون بگیر و هر چه ما به تو می گوییم انجام بده. کاری نکن در یک نشست بزرگتر تو را سوژه کنم آن وقت بهت رحم نمی کنند و کاری که نباید بکنند را با تو می کنند….
سعید فیروزی گفت: … فهیمه اروانی به من می گفت تو فرد لات و لُمپن جامعه هستی. معلوم نیست در کدام شهر خراب شده در ایران اسیر ما زندگی می کردی.
در یکی از نشست ها جوابش را دادم. به او گفتم ایران اسیر نیست، مردم دارند زندگی خودشان را می کنند. تمام کشورها مشکلات خودشان را دارند، ایران هم مستئنی نیست. من از آنجا می آیم. مردم در ایران خوش هستند. این را که گفتم اروانی، مرا فحش باران کرد و بد و بیراهی نبود که نگوید. به من می گفت تو را به دولت عراق تحویل می دهیم تا اعدامت کنند. می گفت من یک کارگر عراقی را بیشتر از تو به رسمیت می شناسم. اگر بخواهی چوب لای چرخ ما بگذاری کاری می کنم تمام عمرت در پادگان اشرف شلغم بکاری و بیل بزنی….
گزارش کریستال تی وی از فعالیت های مترجم انجمن نجات آلبانی
… انجمن نجات آلبانی چگونه به این مردان آزاده برای ادغام در جامعه آلبانی کمک کرده است و چگونه دست آن ها را گرفته است تا در دنیای حرفه ای، اجتماعی، خانوادگی، خلاق، اجتماعی، اقتصادی و غیره در آلبانی جای خود را باز کنند.
… اریسا، دختر جوانی که پدرش او را به پسری فعال معرفی کرد که از نظر والدینش ستون بلند و محکمی در زندگی برای دخترشان خواهد بود که به آن تکیه کند.
و آن ها اشتباه نکردند. این دو در هر موج وحشی از موقعیت هایی که می توانستند پشت سر بگذارند ستون یکدیگر شدند و همچنین زندگی خود را وقف تنها یک حرفه کردند: ادغام دوستان فعلی شان، ایرانیانی که شهامت ترک مجاهدین خلق را پیدا نمودند، در جامعه آلبانی.
حمله در استان دورس را به شما یادآوری می کنم که سازمان مجاهدین خلق، در فعالیتی که انجمن ما برای نمایشگاه کتاب انجام داد، آمدند و میزهای ما را شکستند و به دوستانشان گفتند که چرا اردوگاه را ترک کردند. اریسا ادریسی، دختر مو قرمز آلبانیایی در مقابل 10 مرد ظاهر شد و به آن ها گفت که اشتباه می کنند و زندگی بیرون از کمپ زیباست.
امروز بعد از گذشت سال ها اریسا دختری در هیئت مدیره انجمن نجات آلبانی است و برای فعالیت های فرهنگی انجمن، فعالیت های هنری و ادغام این جامعه در کشورمان در کنار دیگر دختران سرزمینمان به فعالیت هایش ادامه می دهد.
اعضای کمپ مانز ارزش زندگی را دریابند
علی زمانی: … هم اکنون مجاهدین در داخل اشرف 3 در آلبانی با استفاد از اینترنت به طور سازمان یافته، افراد بدبخت و ناامیدی را در داخل کشور پیدا می کنند و با فریب آن ها را وادار به عملیات های تروریستی می کنند. در اخبارشان به طور هیستریک عمکردهای کانون های شورشی را به خود نسبت می دهند. آن چه به آن اشاره شد، تحت رهبری مسعود و مریم رجوی جنایتکار در این سازمان در جریان است. آن چه برشمرده شد تنها بخش کوچکی از واقعیت های پنهان در درون سازمان مجاهدین می باشد. حقایق داخل سازمان مجاهدین را … من به مدت بیست سال با گوشت و پوست خود تجربه کردم و شاهد آن بوده ام. آن ها خانواده چهار نفره مرا به طور کامل متلاشی کردند، حسرت به آغوش کشیدن فرزندانم را سال ها بر دلم گذاشته اند. فشارهای روحی و روانی که در سازمان متحمل شدم تا سال ها نمی شود فراموش کرد و زخم های روحی آن برای من و خانواده ام غیرقابل التیام است.