در قسمت قبل توضیح دادم که چگونه پس از سقوط صدام و حضور نیروهای امریکایی در عراق، شرایط جدید به رجوی تحمیل شد. او مجبور شد کمی از تهدید و شکنجه روحی و روانی اعضا کم کند. از طرف دیگر تحولات ناشی از شرایط جدید نور امیدی را در بین اعضای ناراضی زنده کرده بود، حضور آمریکایی ها در کنار قرارگاه اشرف موجب شد تا افراد ناراضی بتوانند گاه به گاه در پروسه های مختلف پناهنده آمریکایی ها شوند.
در آن ایام در مقرات اخبار فرار بعضی از بچه ها زبان به زبان در بین اعضای سازمان می چرخید، بعد از سرنگونی صدام در تشکیلات به وضوح می دیدیم فرماندهان دیگر نمی توانستند مثل گذشته با اعضای خود تحکمی برخورد کنند. یک فضای کم و بیش آزادتری ایجاد شده بود خلاصه در چنین فضایی مریم رجوی تصمیم می گیرد شرایط جدیدی را در داخل اشرف بنا کند ، اولین اقدام او در همین رابطه ایجاد دانشگاه بود.
اطلاعیه دادند که هر کس دیپلم دارد می تواند در هر رشته ای که دوست دارد برای ادامه تحصیل در دانشگاه ثبت نام کند ، هدف مریم رجوی این بود تا اعضای خود را در دانشگاه به بهانه تحصیل سرگرم کند. با آوردن اساتید عراقی از دانشگاه بغداد و بعقوبه این شرایط را به خوبی رقم زدند. من هم در این دانشگاه ثبت نام کردم و در رشته برق تا پایه کارشناسی ادامه دادم ، شاهد بودم به دستور مریم رجوی اساتید عراقی آنقدر به ما تکلیف می دادند تا وقت فکر کردن به مسائل دیگر را نداشته باشیم ، شبها تا ساعت 2 نیمه شب می نشستم تکالیف درسیم را حل می کردم. من هم علاقمند به تحصیل بودم و بدم نمی آمد. اما مریم رجوی هدفش تحصیل ما نبود بلکه هدفش این بود تا ذهنها را سرگرم کند و کسی به فرار یا مسائل دیگر فکر نکند در حقیقت برای خلاصی از چنگ فرقه رجوی ، شرایط مهیا بود دیگر انتخاب با خود افراد بود .
در همین راستا یکی از اقدامات دیگر مریم رجوی ایجاد فروشگاههای متنوع و مختلف در داخل قرارگاه اشرف بود. دراین فروشگاه ها از مواد غذائی گرفته تا لوازم الکترونیکی و حتی دوچرخه هم فروخته می شد، در همین رابطه رجوی برای این که بچه ها بتوانند مستقیم از فروشگاههای داخل اشرف خرید کنند ماهیانه برای خرید فکر کنم به اندازه 30 دینار برگه خرید می داد تا افراد قدرت خرید در فروشگاه ها را داشته باشند. البته این مقدار بسیار ناچیز بود ولی جهت دل خوش کردن اعضای دربند چیز جدید و تازه ای بود و به نوعی باز هم سرگرم کننده بود. این یکی دیگر از ترفند های رجوی بود.
از دیگر اقدمات سرگرم کننده مریم رجوی دائر کردن تاسیسات و صنایع بنگال سازی یا کانکس سازی بود که در همین رابطه خیلی از اعضای سازمان را به بهانه تامین مالی و فروش این کانکس ها در بازار عراق سرگرم کرده و همواره و بی وقفه و هر روز مشغول درست کردن کانکس بودند ضمن این که به اقرار مسئولین فروش در بازار عراق فروش بسیار خوبی هم داشتند و پروژه بسیار پر رونقی برای فرقه محسوب می شد و ایضاٌ هدف مریم رجوی را هم برآورده می کرد که همان سر گرمی بسیار خسته کننده برای اعضای سازمان بود تا ذهن ها را درگیر کارهای یومیه کند و بچه ها دنبال مسائل دیگر نباشند. مریم قجر به مسئولین سازمان سفارش کرده بود آنقدر از اعضای سازمان کار بکشند تا وقتی شبها استراحت می کنند مانند جنازه روی تخت بیفتند و به مسایل دیگر از جمله خانه و خانواده فکر نکنند .
لازم می بینم در همین جا اشاره کنم . از آنجائی که افراد کار با یک سری از دستگاههای برقی را آموزش می گرفتند و سپس به صورت عملی در پروژه کانکس سازی مشغول می شدند مشوق خوبی بود برای افرادی که علاقمند به این رشته بودند. با این کار به نوعی مریم قجر به خواسته اش می رسید که همان سر گرمی و خسته کردن جانها و دلهای اعضای در بند بود .
یکی دیگر از سرگرمی هایی که رجوی بعد از سرنگونی صدام دایر کرده بود آموزش زبان عربی و انگلیسی بود. در مقرات قرارگاه ها این کلاس ها را دایر و تعدادی را مشغول نمودند. برای آموزش زبان عربی از مدرسان عراقی استفاده می کردند برای آموزش انگلیسی از نفرات خود سازمان استفاده می شد. این هم اقدام دیگری جهت سرگرم نمودن اعضای اسیر در قرارگاه اشرف بود.
در آن وانفسای، اقدام دیگر رجوی احداث استادیوم و امکانات ورزشی در سطح قرارگاه اشرف بود.
احداث سالن های استخر و شنا که یکی از استخرها را به آمریکایی ها برای استفاده دادند تا این گونه خوش خدمتی خود را به اربابان جدید به اثبات برسانند .
رجوی بعد از سرنگونی صدام در رابطه با برخورد با نیروهای امریکایی خط موازی را علم کرد .
این خط در واقع همکاری همه جانبه با نیروهای آمریکایی بود و به طور معمول هفته ای یک بار نیروهای شان را دعوت می کردند و برایشان سفره های نهار و شام پهن می کردند تا در یوزگی شان را به اثبات برسانند.
من گاهی برای پذیرائی از آمریکایی ها می رفتم. بسیار تعجب آور بود! باید اشاره کنم استخر شنا و سالن های ورزشی خیلی ها را مشغول می نمود و ضمن این که تنوع بسیار بالایی داشت و افراد را جذب می کرد خلاصه سرگرمی بسیار خوبی بود در جهت اهداف رجوی ، بعد از این که زمین های ورزشی و استادیوم ورزشی را درست کردند به بهانه مناسبت های سازمانی مسابقات ورزشی را شروع می کردند تا اعضای نگونبخت را همواره مشغول کنند من خودم هم از جمله نفراتی بودم در آن ایام چون پینگ پنگ بازی می کردم در این دام افتادم. همین جا یادآوری کنم هیچیک از این امکاناتی که در بالا بدان اشاره کردم در دوره صدام اساساً وجود نداشت. ما چنین امکاناتی نداشتیم حالا تحت شرایط جدید این امکان را جبراً برای ما فراهم کردند تا جذابیت داشته باشد و ما را مشغول نمود و از جنبه روحیه و رفاه امکان مناسبی برای نیروهای تحت فشار بشمار می آمد. رجوی این گونه می توانست به هدفش که همان نگهداشتن نیرو در مناسبات بود برسد .
ادامه دارد
محمد رضا گلی