با سلام، هاجر جان پیشاپیش فرارسیدن سال نو را به تو خواهر خوبم تبریک می گویم.
هاجر جان سالهای طولانی است که چشم انتظار دیدن تو هستم. سال 1402 با همه پیگیری ها برای دیدار با تو به پایان رسید و سعی دارم تمام انرژی خود را بگذارم تا بتوانم سال جدید دیداری با تو داشته باشم. از آخرین دیدار ما دو دهه گذشته است.
ای کاش قدری به گذشته ای که داشتی فکر کنی. طی این سالها به چه چیزی رسیدی؟ آیا به آرزوهایی که داشتی رسیدی ؟ متاسفانه این سالها سران سازمان مانع ملاقات من با تو شدند. اما این را بدان که همیشه در قلب من و خانواده ات قرار داری. ما هنوز هم به یاد تو هستیم و زمانهایی که کل خانواده در کنار هم هستیم از خاطرات تو برای همدیگر تعریف می کنیم.
باشد که سال نو سال خوبی ها و به دور انداختن کینه ها باشد. سالی باشد که بتوانیم دوباره تو را در آغوش بگیریم و امیدوارم در سال جدید با اراده ای آهنین زندگی جدیدی را به دور از مناسبات سازمان آغاز کنی و آن وقت خواهی فهمید زندگی آنگونه که رجوی تعریف می کند نیست.
برادرت سید محمد یعقوبی
شهرستان نکا