هر چند بارها اعضای جداشده در افشاگری های خود درباره مناسبات فرقه رجوی به موضوع جدا کردن کودکان از والدین شان بعد از بحث های انقلاب طلاق و حرام اعلام نمودن ازدواج و “کانون فساد” خواندن خانواده از سوی رجوی پرداخته بودند اما با نمایش فیلم مستند کودک سربازان کمپ اشرف که درباره زندگی چهارتن از افرادی بود که در کودکی به دستور رجوی ها از والدین خود جداشده و به خارج از عراق فرستاده شدند تا کانون خانواده در اشرف و مناسبات مجاهدین کاملاً از هم بپاشد و سپس در زمان نوجوانی به عراق برگردانده شدند تا به عنوان سرباز ارتش خصوصی صدام موسوم به ارتش آزادیبخش مورد بهره برداری قرار گیرند، موضوع دشمنی رجوی ها با خانواده و وجود کودک سربازان در مناسبات فرقه مجاهدین و ارتش آنها ابعاد جدیدی گرفت و این حقیقت بسیار رساتر از قبل، نه تنها به گوش مردم ایران بلکه به گوش مردم دیگر کشورها هم رسید.
رجوی ها در هراس از اینکه مبادا این فیلم در جشنواره سوئد انتخاب شده و در نتیجه بطور وسیع تری در کشورهای غربی پخش گردد، تا توانستد علیه آن چهار نفری که به بیان حقایق زندگی خود پرداخته بودند و همچنین عوامل فیلم مبادرت کردند و در این راه از توهین و فحاشی گرفته تا تهدید و فشار، هر آنچه را توانستند بر علیه این افراد کوتاهی نکردند.
این وقاحت رجوی ها در حالی است که بسیاری از خود آن کودکان، والدین شان و اعضای فرقه اعم از جداشده و گرفتار به عنوان شاهدان آن ماجرا هنوز زنده هستند و از بین آنها تعدادی اقدام به افشاگری و بیان حقایق نمودند. با این حال در مقابل وقاحت رجوی ها می خواهم خطاب به آنها بگویم “گیریم که ماجرای نابود کردن خانواده و بکارگیری کودک سربازان را پوشاندید (که البته نمی توانید حقیقت را بپوشانید)، با وضعیت امروز چه می کنید؟ در کدام کشور، ارتش، نهاد یا سازمان و . . . اعضا حق بازنشسته شدن نداشته و باید مادام العمر کار کنند؟ شما با وقاحت هنوز اعضای مسنی که در فرقه شما اسیر هستند را سربازان ارتش آزادیبخش می خوانید!”
در سال 1380 و در پایان نشست های موسوم به نشست های طعمه رجوی برای سفت و سخت کردن مناسبات فرقه مجاهدین برای ممانعت از جدایی اعضا، از کتابچه ضوابط ایدئولوژیک و تشکیلاتی جدیدی تحت عنوان تئوری انقلاب مریم رونمایی کرد که در آن ضوابط تشکیلاتی مجاهدین را به روز کرده بود. ضوابطی که مناسبات مجاهدین را بیشتر از پیش فرقه ای، محدود و زجرآور می کرد. بند 42 این کتابچه به شرح زیر بود:
بند 42- مجاهد بازنشسته و در حاشیه نداریم
بر اساس این بند، رجوی رسماً بازنشسته شدن را برای اعضای مجاهدین و ارتش خصوصی صدام تحت عنوان ارتش آزادیبخش ممنوع نمود و همه اعضای مجاهدین می بایست تا آخرین لحظه حیات شان برای رجوی ها برده وار کار کنند و انتظار نداشته باشند که اگر کشته نشده یا نمردند و به سن کهولت رسیدند، به علت پیری از سخت گیری نسبت به آنان کم شود.
امروز هم که بیش از دو دهه از زمانی که به اصطلاح ارتش آزادیخش خلع سلاح و خلع لباس شد و به هزاران کیلومتر دورتر از مرز ایران اخراج گردیده و نه تنها بر تابوت آن میخ های زیادی کوبید شد بلکه در زیر خاک پوسیده است و در حالی که بیشتر اعضایی که هنوز در فرقه گرفتار هستند به دهه هفتم یا هشتم عمر خود رسیده اند، رجوی ها در نهایت بی رحمی، در حالی که خود در آرامش و با بهترین امکانات زندگی می کنند، بجای آن که امکان آسایش و زندگی آرام را برای آنان فراهم کنند، با مغزشویی و بکارگیری سیستم های کنترل ذهن و با ادعای اینکه ارتش آزادیبخش دارند و با ممنوع نمودن بازنشستگی از این افراد بیگاری می کشند و آنها را به عنوان سربازان ارتش خود معرفی می کنند.
رفتار امروز رجوی ها که در قلب اروپا به پیر مردان و پیر زنان رحم نمی کنند و بازنشسته شدن را برای آنان ممنوع کرده و آنان را به عنوان سربازان خود معرفی می کنند، روی دیگر رفتار آنها در زمانی است که از پشتیبانی صدام در خاک عراق برخوردار بودند و برای رفع کمبود نیرو نوجوانان را به عنوان سرباز بکار می گرفتند.
رجوی ها علاوه بر این که اعضای گرفتار در فرقه را از اولیه ترین حقوق شان محروم کردند، با سیستم کنترل ذهن این را در مناسبات فرقه ای نهادینه کرده اند که افراد مسن نمی توانند بازنشسته شده و کماکان آنها را مورد بهره کشی قرار می دهند.
ایرج صالحی