اریسا رحیمی به گفتگو با حمید آتابای عضو پیشین مجاهدین خلق نشست. حمید آتابای در این گفتگو از سالهای ممنوعیت تماس با خانواده در تشکیلات مجاهدین خلق و تلاشش برای ارتباط گرفتن با آنها گفت.
او در پاسخ به اولین پرسش اریسا رحیمی مبنی بر اینکه آیا توانست در آن سالهای اسارت در مجاهدین خلق با خانواده اش ملاقات کند، پاسخ گفت: “هرگز”. علیرغم اینکه برادر و خواهرانش بارها برای دیدار با او به عراق و به مقابل کمپ اشرف رفتند، سازمان تلاش بسیار کرد که دیداری صورت نپذیرد. به گفته آتابای در پی مرارتهایی که یکی از خواهرانش که مبتلا به سرطان بود در سفر به عراق کشید، در بازگشت از سفر دار فانی را وداع گفت.
او که اکنون با خانوادهاش در تماس است و از این بابت بسیار خوشحال است، درباره مقدمات خروجش از تشکیلات چنین گفت: “من از سال 95 که وارد آلبانی شدیم متوجه شدم که دسترسی به اینترنت وجود داد. تمام تلاشم را کردم که از افرادی باشم که به اینترنت دسترسی دارند. بعد از 2 سال و نیم توانستم یکی از فامیلهای خیلی دورمان را در توییتر پیدا کنم . 9 ماه طول کشید که آن فامیل مرا باور کند.”
به گفته این عضو جدا شده از آنجایی که در بخش اینترنت مجاهدین خلق، افراد به شدت تحت کنترل مافوق های خود هستند، او نمیتوانست هیچ پیام صوتی، عکس و فیلمی برای برادر بزرگش که حالا پای چت با او آمده بود بفرستد. نهایتا خواهر کوچکترش با او ارتباط گرفت و از او خواست که هر چه زودتر تشکیلات را ترک کند.
بهای ارتباط گرفتن با جهان بیرون این بود که حمید آتابای چند ماهی را در زندان اردوگاه اشرف تحت کنترل شدید بماند. او نهایتا خودزنی کرد و به بهانه ملاقات پزشک به تیرانا آمد اما به دلیل یک اشتباه محاسباتی مجبور شد به دورن تشکیلات باز گردد و این بار شانس با او یار بود و تشکیلات او را اخراج کرد.
در ادامه او شرح میدهد: “تاکسی گرفتم به مقابل انجمن آسیلا رسیدم. از آن روز با بهترینهای زندگیم تماس دارم.”
حمید آتابای روزی 18 ساعت کار کردن در بخش اینترنت مجاهین خلق را به جان خرید. با پنج حساب کاربری فیک در توئیتر و تلگرام برای مریم رجوی تبلیغ میکرد چرا که زیر نظر و به دستور مسئولین ارشدش جوانان سرگردان در شبکههای اجتماعی را باید با رگباری از پیام قانع به همکاری میکرد.
او اکنون میگوید: “از بس روی ذهن ما کار کرده بودند باورمان میشد که داریم مبارزه میکنیم اما من در اعماق وجودم مریم رجوی را قبول نداشتم.”
در پایان گفتگو ضمن تبریک سال نو، آتابای برای مادران چشم انتظار آرزو میکند که به سرنوشت مادر خودش دچار نشوند و تا پیش از دیدار فرزندشان از دنیا نروند و هیچ خواهر و برادری مبتلا به رنج خواهر او نشوند.
او خطاب به دوستانش در درون تشکیلات رجوی میگوید: “من هوادار جمهور اسلامی نیستم. من دارم از خودم میگویم. به فکر زندگی باشید. جا هست برای زندگی…زندگی شنیدن حرفهای کثیف مریم رجوی نیست. هوشیار شوید! بیدار شوید!”
حمید آتابای در پایان گفتگو نوید میدهد که تا پای جان در انجمن نجات به خانوادههای اعضای اسیر در فرقه رجوی خدمتگزاری کند.