ما اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق به معنای واقعی کلمه این عبارت را زیسته ایم.
هر کدام از ما در جایی به این نتیجه رسیدیم که به هر دلیلی انتخابمان اشتباه بوده است. اگرچه برای تعدادی از اعضای مجاهدین واژه انتخاب آنچنان به کار نمی آید چرا که سازمان با فریب آنها را به درون خود کشید.
به هر ترتیب هر یک از افرادی که از تشکیلات جهنمی رجوی کناره گیری کردند و از آن مناسبات خارج شدند، در نقطه ای از زندگی به این نتیجه رسیدند که مسیر پیش رو آنها را به ناکجاآباد خواهد برد پس مجبور شدند تصمیم سختی را بگیرند. آنها به مرور زمان متوجه شدند که باید تا دیر نشده تجدید نظر کنند و چاره اندیشی نمایند.
شاید برای هر انسانی بسیار دردناک باشد اینکه بپذیرد مسیری که سالها طی کرده مسیر درستی نبوده، اینکه سالها عمر و انرژی و وقتش را در راهی غلط هزینه کرده. و اینکه حالا باید هزینه بیشتری برای عقب گرد بپردازد. اما افرادی که این درد را به جان می خرند و خطرات را می پذیرند و قدم در راه بازگشت می گذارند واقعاً ستودنی هستند.
در واقع پذیرش چنین موضوعی در ذهن بسیار سخت و دشوار به نظر می آید؛ اشتباه در انتخاب. بطور معمول کمتر کسی به خود این جرات و جسارت را میدهد که از خود انتقاد کند و مانع از ضرر و زیان های هر چه بیشتر گردد. این یک کنش درونی هر انسان است. ولی پذیرش اشتباه یک جسارت و قدرت انتخاب میخواهد. هر کسی که توان و یارای برخورد با این کنش درونی را درخود پیدا کرده و کشف نماید بی تردید قدرت شکستن قفس و پاره کردن زنجیرها را دارد.
اعضای جدا شده از مجاهدین خلق، با عظمی راسخ توانسته اند خود را از ورطه نابودی نجات بدهند.
طبعاً هر انتخابی قیمتی دارد و به طبع آن جبران هر اشتباه شاید که قیمت بیشتری از آدمی بطلبد ولی باید که مانع فرو رفتن در باتلاق شد. به این میگویند بازگشت از مسیر اشتباه، و به این خاطر است که میگویند پیشرفت همیشه در جلو رفتن نیست ، زیرا هر جلو رفتنی لزوماً به مثابه پیشرفت نیست و ممکن است قیمت های سنگین تری از فرد بگیرد که شاید جبرانش امکان پذیر نباشد.
بخشعلی علیزاده