شیوه کثیف اخاذی از خانواده ها توسط رجوی

با شروع ماه اردیبهشت سال 82 و زمانی که یک ماه از سرنگونی صدام ارباب رجوی گذشته بود، دستور داده شد که مسئولین باید به فکر جمع آوری پول باشند. و این بار از شیوه کثیف اخاذی از خانواده های اعضای سازمان استفاده کردند.

در بعد از ظهر پنج شنبه به اعضای قدیمی یعنی رده M قدیم به بالا گفته شد که در قسمت مالی که آن موقع مسئولش افسانه پیچگاه بود جمع شویم. معمولا مسئولین برای این که شب جمعه افراد را خراب کنند توجیه یا نشست خود را برای اعضای قدیمی بعد از شام شب پنج شنبه که همه انتظار دیدن فیلم سینمایی را داشتند می گذاشتند و اعضا همه سر این مسئله غر و لند می کردند ولی کسی جرات نداشت حرفی بزند چون مارک زندگی طلبی به او خورده می شد و باید فاکت های برخورد سر این مسئله را پروژه کرده و در جمع می خواند. از آنجایی که کسی حال این نوع کارها و زیر تیغ رفتن ها را نداشت مجبور بودیم قبول کنیم.

در نهایت با تناقض در توجیه مسئول مربوطه شرکت کردیم ولی از داستان خبری نداشتیم. ابتدا راضیه کرمانشاهی به نشست آمد و عنوان داشت بخاطر شرایط سقوط صدام سازمان در نظر دارد خودش برای تهیه پول اقدام کند و چه کسانی بهتر از خانواده های خودمان، چون آنان هوادار سازمان بوده و امکان خوبی است و در این باره چندین ساعت روده درازی کرد و اراجیفی سر هم کرد تا به نیروها انگیزه این کار را بدهد. اینکه در تماس تلفنی چه باید می گفتیم هم توجیه شدیم. بهانه این بود که هر کسی به فراخور داستانی که درست می کند باید به خانواده اش بگوید که من دکتر هستم و مطب من در بغداد بخاطر بمباران خراب شده و نیاز به بیست هزار دلار دارم و یا این که عنوان شود من در بغداد مهندس هستم و دفتر کارم در بمباران خراب شده و این گونه از خانواده اش پول بگیرد یعنی مسئول مربوطه عملا ما را به دروغ گفتن وا می داشت.

البته بیست هزار دلار کف درخواست بود و می گفتند اگر می توانید بیشتر هم بگیرید و حتما خانواده ها به شما کمک می کنند و شیوه دریافت پول را بعد از هماهنگی به شما ابلاغ می کنیم.

همه نفرات حاضر در نشست با شنیدن درخواست بیست هزار دلار از خانواده متعجب شدیم. سئوال نفرات این بود که چگونه بعد از این همه سال بدون کوچکترین تماسی با خانواده می توانیم درخواست چنین پولی بکنیم؟ چرا طی این سالها سازمان اجازه تماس تلفنی را نمی داد؟ خانواده ها که از سرنوشت ما خبری ندارند، چگونه می توانیم تماس گرفته و عنوان کنیم در عراق دکتر هستیم ؟ نمی گویند شما در عراق چکار می کنید؟ و صدها سئوال دیگر که مسئول مربوطه هر جور شده بود سعی می کرد که توجیه کند و مسئله مسئولیت پذیری افراد را به رخ می کشید و این که سازمان در این سالها فعالیت های زیادی داشته و اکنون شما باید این مسئولیت و مشکلات سازمان را به دوش بکشید و … . او سعی داشت هر جور شده نفرات را قانع کند ولی ته خط فکر می کنم کسی راضی نبود ولی به خاطر جبر تشکیلات به این کار گردن گذاشتند.

بعد از چند روز به من گفته شد که برای تماس به ستاد مالی بروم. ولی در تماس اول موفق نبودم و ارتباط با خانواده برقرار نشد و در تماس بعدی باز هم تماس برقرار نشد و من راضی از این عدم تماس بودم چون نمی خواستم برای سازمان از خانواده ام پول بگیرم ولی از طرف دیگر شوقی داشتم چون حداقل بعد از نزدیک به بیست سال می توانستم خبر سلامتی خودم را بدهم. در نهایت دیگر پای تماس تلفنی نرفتم چون این شیوه اخاذی از خانواده ام را قبول نداشتم.

وقتی با خودم فکر کردم این تناقض به ذهنم زد چطور سازمان در مورد خانواده عنوان می کند که همه یا دستگیر شده و یا در زندان بسر می برند و یا معتاد شده و وضعیت خوبی ندارند. پس حال چگونه از خانواده درخواست پول دارد؟!

این شیوه اخاذی از خانواده ها بعد از مدتی بساطش جمع شد. شاید موفق نشدند خانواده ها را فریب داده و اخاذی کنند. در نهایت این پروژه کثیف شان شکست خورد و به فکر شیوه های دیگر افتادند. این شیوه کثیف اخاذی از خانواده ها موردی بوده که خودم از نزدیک شاهدش بودم.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا