توضیحی بر مقاله”راه حل چهارم” از آقای مسعود جابانی

باز خوانی : استراتژی تغار قسمت اول
قاسم قزی، انجمن صلح نروژ، بیست و ششم دسامبر 2007

مسعود گرامی سلام
مقاله ات را در سایت رهایی تحت عنوان راه حل چهارم خواندم، لازم دیدم توضیحی شاید نه چندان بی ارتباط بر آن داشته باشم شاید بتواند دورنمای واضح تری از استراتژی مجاهدین در شرایط فعلی به ما بدهد لازم به توضیح است که سازمان مجاهدین سالهاست سیاست از این ستون به ان ستون را که شما در مقاله ات پیشنهاد داده ای آغاز کرده اند ولی متاسفانه فرجی حاصل نشده به نوشته زیر که عنوان استراتژی تغار دارد توجه کنید.
با آرزوی موفقیت شما -قاسم قزی
——————————————————————————–
آقای مسعود جابانی مقاله ای تحت عنوان راه حل چهارم در سایت رهایی نوشته اند که ظاهرا ادامه راه حل سومی است که خانم رجوی مدتهاست پیگیری و طراحی کرده اند. البته در صداقت گفتار آقای جابانی و طرح ایشان تحت عنوان راه حل چهارم که رهنمودی است برای خروج از بن بست استراتژیکی و سر درگمی مجاهدین در این ایام تیره و تار جای شکی نیست و قابل قدرانی. اما لازم است اشاراتی به گذشته که شاید بی ارتباط با راه حل چهارم آقای جابانی نیست داشته باشیم شاید با بررسی گذشته استراتژی مجاهدین بن بست یا سردرگمی فعلی را بهتر بتوان ارزیابی کرد.
بن بست استراتژیکی سازمان مجاهدین نمیتواند مربوط به این دوران یا یک ونیم دهه اخیر بوده باشد این بن بست نقاط عطف متفاوتی دردوران گذشته داشته و دارد که در اینجا به یکی از آن نقاط عطف میپردازیم شاید که با نگاهی گذرا به این نقطه عطف موردی برای طرح فرضیه راه حل چهارم باقی نماند، مطمئنا آقای جابانی به این نقاط عطف اشراف کافی داشته و دارند ولی جهت اطلاع باز خوانی آن دوران شاید بتواند دریافت بهتری از وضعیت موجود مجاهدین به ما بدهد.
یکی از نقاط عطف دوران گذشته در تغییر بنیادی استراتژیکی مجاهدین دردوران اخیر میتواند سال 1991 یعنی دوران فرو پاشی بلوک شرق(شوروی سابق)که با طرح پروستریکای گورباچف آغاز و با پدیده جهان تک قطبی پایان یافت میتواند باشد. سال 1991 که آغاز دورانی جدید در سیاستهای جهانی و بین اللملی بود بسیاری از جریانات ومناطق بحرانی جهان که در دوران جنگ سرد وجهان دو قطبی پدید آمده بودند را وارد فاز و میدان دیگری از استراتژیهای نو وجدیدی کرد. ارتعاشات این دگرگونی و تحول عظیم جهان که بدان نظم نوین هم گفته میشود بسیاری از جریانات و سازمانهای شکل گرفته در جهان دو قطبی و دوران جنگ سرد را فرا گرفت و راهی جز ممشات و به خدمت در اوردن یا اضمحلال و نابودی راه سوم یا چهارمی باقی نگذاشت. بررسی آثار و تبعات فرو پاشی بلوک شرق و نظم نوین از حیطه این نوشته خارج است و بحثی است جدا که از آن میگذریم. در ارتباط با راه حل چهارم آقای جابانی که اشاره به ادامه کج رفتاریهای استراتژیک گذشته سازمان مجاهدین است به فاکت هایی مستند از مجموعه سخنرانیهای آقا و خانم رجوی در سال 91 تحت عنوان جمعبندی رشته عملیات مروارید که در قرارگاه اشرف برگذار شده بود و به استراتژی تغار از طرف خانم مریم رجوی به جای استراتژیهای گذشته نام گذاری شد، نیاز چندانی به تجزیه و تحلیل ندارد و خود به اندازه کافی گویاست، میپردازیم.
استراتژی تغار
ـ نام گذاری استراتژی تغار به جای استراتژی هرم سرنگونی (بعد از سال 91) در سازمان مجاهدین نامی نیست که به دلخواه ما ویا اشخاصی خارج ازسازمان از روی غرض ورزی گذاشته شده باشد ، اساسا اینطور نیست بلکه این نام گذاری و این تغییر استراتژی در سطح بالاترین شخص و اشخاصی که بانی و بنیانگذار و طراح استراتژیهای سازمان مجاهدین بوده و هم اکنون هستند بحث و عنوان شد که انعکاس بیرونی (بنا به دلایلی)نداشت ، این نام گذاری بر استراتژی جدید از روی با مصما بودن اسم هم انتخاب نشده وبدون شک شکل و محتوا بی ربط با یکدیگر نمیتواند باشد که در این نوشته بطور مستند شاید با کمی دیالوگ از متن سخنرانی در نشستهای چند روزه بعد از رشته عملیات مروارید که توسط خانم مریم و مسعود رجوی در قرارگاه اشراف برگزار شده بود آورده شده. این مبحث بدان جهت باز خوانی شده که اشاره روشنی به پایه های بنیادی دگردیسی مجاهدین درآن ایام و تاثیراتش در زمانهای بعد را میتوان بدرستی مشاهده کرد.
ــ جمله ای است معروف از خانم مریم رجوی در سال 91 که چندان مورد توجه واقع نشد به چند دلیل خاص:
دلیل اول: ایشان رهبری است انتصابی ونه انتخابی (در سازمان مجاهدین انتخاب به معنی حزبی آن که بر اساس رای دهی اعضاء میباشد وجود نداشته و ندارد بلکه اعضاء میبایست طی پراتیک عملی کسب صلاحیت کنند وشورای کادرهای بالاتر انتخاب موضع مسئولیت عضو را مشخص میکنند ، منظور از انتخاب ناظر بر پراتیک عملی است) در سازمان مجاهدین به رغم اصول اولیه اش که مقید به اصل سانترالیزم دموکراتیک بود ایشان یکشبه از مرحله عضویت به رهبریت اذن دخول میکنند و این نکته بعداز سال 1364 برای اعضاء و کادرهای سازمان روشن و واضح و نوعی بدائت گذاری محسوب میشد وهنوز هم با هزاران ساعت کار توضیحی و انقلاب درانقلاب برای اعضاء باقیمانده جا نیفتاده و احتمالا جا نخواهد افتاد ، که بحثی است جدا. به این دلیل سخنان ایشان را بسیاری کادرها چندان جدی نگرفته و اهمیت چندانی نمیدهند و بعضا تحلیل های ایشان را بخصوص اگر قاف اطلاعاتی از رهبری (آقای مسعود رجوی )که گاه به گاه از ایشان درز میکند ندیده میگیرند.
دلیل دوم : ایشان به روال معمول هر نشست وجلسه ای درآن ایام توضیحاتی بر دست نوشته های آقای رجوی داشتند ایشان سعی میکردند فرم رهبری به خود گرفته و گاه وبیگاه نطق غراء پایانی را اجراء کنند ، اکثر اوقات نطق های پایانی مشمول لو دادن قافهایی از رهبریت میگردید که با حضور آقای رجوی مجددا این قافها در همان نشست و یا بعد از آن مرتفع میشد ، مباحث و قافهای ایشان بیشتر شامل خطوطی میگشت که معمولا و یا مثلا رهبری عنوان کردنش در آن سطح را جایز نمیداتست و یا درآن مقطع لازم به بیان و طرح نمی دیدند ولی ایشان نکاتی را درز میدادند.حال با پیش فرض دو مورد بالا معمولا بایستی سخنرانیهای خانم مریم رجوی را مورد ارزیابی قرار داده وبدان پرداخت.
ایشان در نشست جمعبندی رشته عملیاتهایی تحت عنوان مروارید که بعد از شورشهای داخلی عراق در سال 1991 و در قرارگاه اشرف تشکیل شده بود به نکاتی چند اشاراتی داشتند ، در آن ایام تیره و تار و بقول مجاهدین تحول منطقه در شق سیاه ، سازمان بسته به موقعیت و اشتراک منافع و مساعی که با دولت سیدالریئس پیدا کرده و داشت دستی در آتش جنگهای داخلی تحت عنوانی که فوقا ذکر شد داشتند ، حال این اشترک مساعی با سیدالریئس چه ارتباطی میتوانست با استراتژی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در ایران که از طریق خیزشهای مردمی در داخل ایران ترسیم شده بود پیدا می کرد بحثی است جدا و در این مورد تا به حال نوشته های زیادی با مدارک مستدل عنوان گردیده است که مورد بحث ما در این مقوله نیست. آقای رجوی بعد از توضیح و توجیه خطوط کلی استراتژی بعد از حمله عراق به کویت و متقابلا حمله آمریکا به عراق و شورشهای داخلی که پیامد بدون وقفه دو جنگ در عراق بود ، تمامیت استراتژی و هویت و حیات سازمان را دربحرانی عمیق تحلیل کردند. از یک طرف زیرآب کلیت استراتژی هفت ساله تحت عنوان مثلث سرنگونی که رهبری مجاهدین طی سالهای گذشته با اجرای ساعتها نشست و هزاران نشریه به باور خود وهمراهان در هیئت اجرایی رسانده بود زده شده بود و دیگر جایی و اعرابی ازاستراتژی هرم و شعارهایی مثل صلح تناب دار رژیم خمینی ، گشایش جنگ جبهه ای ارتش آزادیبخش و غیره… در کلیت باقی نگذاشته بود…..
——————————————————————————–
توضیحی بر مقاله راه حل چهارم از آقای مسعود جابانی
باز خوانی : استراتژی تغار قسمت دوم
از طرف دیگر شورشهای داخلی عراق ، بحران منطقه و دگردیسی در قطبندی جهانی و به موازات آن تغییر موازنه قدرت در کشورهای منطقه به نقل از مسعود رجوی در همین نشست بسیاری از جریانات سیاسی منطقه را در بحران شدید هویت برده بود که اگر این جریانات نتوانند و نتوانستند با شرایط همراه شوند و درک درستی (منظور طرح استراتژی منطبق بر شرایط )را داشته باشند به خاک وخاکستر خواهند نشست ، که در ارتباط با همین شرایط هویت و حیات سازمان مجاهدین درعراق را به خاک وخاکستر نزدیک و نزدیکتر میدید در غیر اینصورت و جدای از درگیریهای به اصطلاح ناخواسته تمام وکمال در ادامه کشتار صدام حسین دخالت نمیکرد مگر اینکه استراتژی مطرح شده از طرف رجوی نقاط کور پشت پرده ای هم داشته باشد!! که البته و بیگمان به اعتبار دهها فیلم ویدئویی بعده ها این نقاط کور برای ما که در شعارها مات و مبهوت شده بودیم آشکار گردید.
در ادامه نشست جمعبندی رشته عملیات آقای رجوی اشاراتی به خطوط استراتژیک داشت و توضیح دادند که درراستای حفظ و حیات و بقاء سازمان و باحفظ استقلال سیاسی سازمان ما چاره و راهی جز شرکت در این جنگ تحمیلی را نداشته و نداریم….ودر همین راستا بود که مجبوربه طرح و اجرای کمربند حفاظتی (اطراف بغداد )شده وآنرا به عهده گرفتیم و….. در این نشست جمعبندی به روال و عادت نشست های استراتژیک گذشته خبری از مثلث یا هرم سرنگونی که معمولا روی تابلو کشیده میشد نبود و همچنین هیج خبری از اینکه استراتژی فعلی و جدید در راستا و بستر برآمده از استراتژی گذشته است نبود و نشد. کلیت بحث و توضیحات حول حوش آن به نحوی از انحاء و با درایت و زیرکی خاصی به حیات و حفظ هویت سازمان در شرایط بحرانی فعلی برگشت میخورد. در نهایت رشته کلام را خانم مریم رجوی بدست گرفت و ایشان در تک جمله ای کلیت استراتژی جدید سازمان را از گذشته و شاید تقریبا تا آینده ای دور ترسیم و خلاصه کرده گفتند استراتژی ما در شریط فعلی که دستمان به هیج جایی بند نیست و هیج سنگی روی سنگ در منطقه بند نمی آید و با اندک خطایی احتمال له شدنمان زیر پای غولهای منطقه هر لحظه و هر آن میرود برای حفظ حیات و بقاء سازمان هیج راه و چاره ای جز انتظار موقعیت مناسب را نداشته و نداریم در واقع امر استراتژی ما در این شرایط استراتژی انتظار تغار است. در ادامه اطرافیان دور و نزدیک به رهبری زیر لب ادامه بیت دادند ، تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان
ایشان البته تایئد و تاکید کردند بله ما هیج راه و چاره ای و هیچ استراتژی مدون دیگری جز انتظار در چرخش نیروهای منطقه نداشته ونداریم و در این چرخش هاست که بایستی به انتظار افتادن تغار کمین بگذاریم بلکه شاید بشود و بتوان دیگربار ادامه حیات داد و از شکاف اضداد بهره ای جست البته در جهت حفظ و حیات سازمان.
البته که ایشان به اعیان اصل کلام و لب مطلب را بیان فرمود و آقای رجوی هم مطلب را تایئد و تصدیق کردند چرا که ایشان ابداع کننده ، طراح ومغز مبتکر استراتژی هرم یا مثلث معروف سرنگونی بودتد و اساس و بنیاد حضور نیروهای سازمان در عراق را حول این حرم توضیح ، توجیه و مشروع عنوان میکردند به این سادگی و شتاب قادر به بیان استراتژی جدید و چرخش از هرم مثلثی به سمت استراتژی تقار رانداشتند. معنای ساده و روان این چرخش از زبان خانم رجوی که گاه با لبخند و گاه جدی عنوان میگردید در ابتدا نه بدر بردن حیات سازمان در شرایط بحرانی منطقه بود بلکه بدر بردن حیات فقاهتی شخص رجوی از زیر تیغ موجی که میتوانست بدنبال تغییر یکشبه استراتژی و پوشالی و بی هویت بودن استراتژی هفت ساله گذشته که شخص رجوی بنیان نهاده بود باشد ، موجی از انتقادات و جدلها که در آن شرایط بحرانی به مصلحت رهبری نبود.
-داستان و استراتژهای انتظار تغارهای شکسته و کاسه لیسان ریشه ای بس دراز در تاریخ بشر و خلق های جهان در کشورهای مختلف داشته و دارد. تاریخ فرصت طلبان و اپورتونیستها که بعضعا در بزنگاههای تاریخ اگر چه در مقاطعی چهره و رنگ و لعاب چپ، ملی و خلق گرایانه داشته اند ولی طی پروسه ای به ماهیت و هویت اصلیشان که انتظار کاسه لیسی است عروج میکنند ، غافل از اینکه شرایط جهانی دگرگون شده و عصر کبیر آگاهیها که دیر زمانیست آغاز شده بطلان تئوری و مناسبات فرقه ای و سکت ها تحت هر عنوانی را اثبات کرده و در دفینه های تاریخ به گور سپرده است.
-استراتژی تغار در سازمان مجاهدین نمیتواند خلق الساعه و لحظه ای صورت گرفته باشد بدون شک خط کشیدن و نفی یک شبه استراتژی چندین و چند ساله که سازمان مجاهدین حول آن توسط آقای مسعود رجوی حرکت داده میشد نمیتواند بی ریشه وبی دلیل و یا احیانا از روی ندانم کاری صورت گرفته باشد ، پروسه این چرخش را می بایست در سالهای گذشته و عکس العملش رادرسیاست های گام بگام سازمان بعد از سال 91 جستجو و دنبال کرد ، بدون شک مواضع فعلی مجاهدین ادامه جریانی است که سالهاست شروع شده و این بحران همچنان ادامه خواهد داشت.
با آرزوی موفقیت شما – قاسم
20.12.2007

خروج از نسخه موبایل