اکنون که به سر فصل چهار خرداد نزدیک می شویم قصد دارم به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی و نظامی و اجتماعی به سازمانی بپردازم که اکنون در آغوش غرب آرمیده و آرام گرفته و روزی مدعی مبارزه با امپریالسیم و جامعه بی طبقه توحیدی بود .
سعی می کنم با بررسی ابعاد مختلف سابقه مبارزاتی و اندیشه حنیف نژاد و یاران او، گذری بر این داشته باشیم که آیا رجوی می تواند مدعی و ادامه دهنده راه و اندیشه حنیف نژاد باشد؟! در این راستا ابتدا به لحاظ ایدئولوژیک موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم .
بعد از جریانات سال 1342 و سرکوب قیام، سه تن به نامهای حنیف نژاد و سعید محسن و عبدالرضا نیک بین که از میان نهضت آزادی بیرون آمده بودند سازمانی را بنا نهادند .اندیشه حنیف نژاد این بود که خط نهضت آزادی دیگر جواب ندارد و باید اقدامات دیگری انجام داد .
در سال 45 علی اصغر بدیع زادگان نیز به آنها اضافه شد تا اینکه در سال 47 عبدالرضا نیک بین جدا شد و آن سه نفر به عنوان بنیان گذاران سازمان شناخته شدند .
با توجه به اینکه اعتقادات حنیف نژاد بر پایه اسلام بود اما مبتنی بر تفکرات مارکسیستی قرار گرفت و آنان از مسلمان انقلابی به مارکسیت های انقلابی تبدیل شدند .
در این سالها کتاب شناخت و کتاب تکامل نوشته شد که بیشتر تحت تاثیر مارکسیسم بود و این آغاز انحراف سازمان بود. این کتاب در سال 46 توسط حنیف نژاد نوشته و در سال 49 تکمیل گردید.
برای اینکه متوجه شویم کتاب شناخت و تکامل بر چه اساسی نوشته شده بهتر است به پایه اصلی کتاب بپردازیم. پایه اصلی کتاب شناخت از کتاب های مارکسیستی از جمله اصول مقدماتی فلسفه به قلم ژرژ پولیت، ماتریالسیم و دیالکتیک تالیف استالین، دیالکتیک و تاریخ نوشته دکتر انوار خامه ای بود . البته عدم آگاهی بنیان گذاران سازمان از جمله حنیف نژاد به خطوط انحرافی مارکسیستی بود که باعث ایجاد انحراف در کتابهای سازمان گردید .
در اینجا بهتر است به موضع گیری بعضی از شخصیت های انقلابی در ایران هم اشاره ای داشته باشیم از جمله می توان به شهید رجایی ، شهید مطهری و دکتر شریعتی اشاره کرد . دکتر شریعتی در مورد این کتاب اظهار داشت: “به لحاظ ایدئولوژیک این کتاب تفاله ابتدایی ترین نظرات در مورد دیالکتیک است “. کتاب دیگری که بنیان گذاران روی مطالعه آن اصرار داشتند کتاب تکامل بود که این کتاب بوسیله علی میهن دوست بر مبنای کتاب خلقت انسان دکتر یدالله سحابی نوشته شده است. این کتاب هم بیشتر از کتاب داروینسم ، تاریخ علوم گرفته شده است .
کتاب سوم ایدئولوژی سازمان راه انبیا یا راه بشر است که توسط حنیف نژاد نوشته و این کتاب هم از کتاب راه طی شده بازرگان استفاده شده است. وی توانست با جمع آوری متون و بحث های مختلف از نویسندگان کتابی به نام راه انبیا تهیه کند و محتوایی از اندیشه خودش نداشت.
مهین بازرگانی که خود از اعضای سازمان بود در مورد تولید کتاب های سازمان توسط بنیان گذاران این گونه عنوان می کند خواندن کتاب مارکسیستی بچه ها را دچار شک ایدئولوژیک می کرد. وی در ادامه عنوان می کند وقتی که کتاب های شناخت و راه انبیا و تکامل را خواندم مسئله دار شدم و نپذیرفتم. چرا که متوجه شدم اسلام، اسلامی بود که حنیف نژاد آنرا تبیین می کرد نه آن اسلامی که ما اعتقاد داشتیم .
مهندس بازرگان در مورد ایدئولوژی سازمان نیز اظهار داشت: “مجاهدین خلق شما فرزندان نهضت آزادی هستید و مبانی فکری و تعلیمات تان از کتاب ها و تحلیل های نهضت آزادی می باشد جزوه های راه انبیا و راه بشر حرفهای مارکسیستی است و از من نخواهید که آنها را تصویب و یا قبول کنم . شما حرفهای کمونیست ها را می زنید “.
در این باره رهبری انقلاب آیت الله خمینی عنوان داشت: وقتی در نجف بودم نمایندگان سازمان نزد من آمدند تا از من تائید و حمایت بگیرند وقتی نوشته هایشان راخواندم روی انحراف شان انگشت گذاشتم و عنوان داشتم اگر می خواهید قیام مسلحانه کنید این کار را نکنید و خودتان را هدر ندهید و بعد به این نتیجه رسیدم این جمعیت اعتقادی به اسلام ندارند .
با خروج عبدالرضا نیک بین از سازمان کار فکری در سازمان ادامه یافت و از آنجایی که شناخت کافی از اسلام نداشتند صرفا بر اساس تحلیل های خود ساخته از اسلام به این نتیجه رسیدند که اسلام در زمینه مبارزه مسلحانه دچار ضعف هایی است و به منظور جبران این نقص از مشی مبارزه مارکسیسم به عنوان اصول اولیه مبارزه در مقابل رژیم شاه بهره گیری کردند و دلایل اولیه مبارزه در آن مقطع مبارزات کاسترو و چه گوارا در کوبا و بولیوی بود. بر این اساس در سازمان مارکسیسم برای آنها به صورت یک علم و فن مبارزه در آمد و در کتاب شناخت همان شناخت مارکسیست با مختصر تغییراتی تدوین شده اصول دیالکتیک مارکس پذیرفته شد و در ادامه عقیده طبقاتی با مقایسه طبقه کارگر با خرده بورژوا و بورژوا مورد پذیرش قرار گرفت .
ادامه دارد…
هادی شبانی