چرا تاریخ همه نامه ها و نوشته ها بعد از انتشار خبر زدن بابام اینا در روز ۷ دسامبر هست.اگه راست می گید دست خط های کامل وی در نامه ها راهم منتشر کنید.اگر سمیه می خواست ماه ها وقت داشت که با ما تلفنی صحبت کند و یا نامه ای برای ما بنویسه بگه نمی خواد بیاد. ولی من که می دانم همش کار این حسن دایئ مون هست که خودش جرئت نداره بره عراق بچه هایش را هم به عراق نمی فرسته. زنش هم سمین با سمیه تماس دارند و هی دروغ می بافند. محاهدین بد جوری گیر افتادن. سمیه پاسپورت نداره اصلا کارتی نداره که بیاد توی عراق خوب معلومه که می ترسه. یکدفعه هم سال ۲۰۰۴ گفتم بذار به آمریکائی ها بگم گفت تورو خدا چیزی نگی. بدتر می شه. تو برو.بابام می خواست اونو بیاره کمپ امریکائی ها. اون خانمه گفت کمپ ما جای خوبی برای زنها نیست بذارید همونجا بمونه تا کارش درست شه. بابا م که فکر نمی کرد اینقدر طول می کشه. سمیه هم دیگه امیدش را از دست داده. بابا وقتی محمد رجوی که وضعش از همه بهتر بود نمی خواست در عراق بماند دیگه تکلیف سمیه معلوم است. سمیه می گه بابام منو بزور برگرداند آمریکا. تو نامه اش به دفتر سازمان ملل.
سمیه می دونه بابا دو دفعه اول که آمده بود هرچه بهش می گفتم منو ببر. قبول نمی کرد که در اشرف همه چیز خالی بندی و دروغه. چون مجاهدین را قبو ل داشت فکر می کرد ما در انجا داریم درس می خونیم. سمیه را به یک کشور آزاد ببرید. اونجا اگر با شما موند منهم بر می گردم میام اشرف. مرد مردانه قول می دم.