نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 146

مروری بر مطالب 19 الی 24 خرداد 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 19 خرداد

در روز شنبه جمعاً 17 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

پادکست باخبر باش – قسمت 21

… کانون‌ های شورشی که قرار بود نقطه شروع آتش در خیابان ‌های ایران باشند این روزها به نقطه شروع خنده تبدیل شده ‌اند، برخی عکس‌ ها و فیلم‌ ها به اسم کانون شورشی در آلبانی ضبط می ‌شوند و بعضی هم در دورافتاده ‌ترین محل‌ ها در ایران و اخیراً هواداران فرقه فقط یک کارتن خالی دست گرفته عکس می ‌گیرند و خود فرقه در آلبانی با فتوشاپ روی آن شعار و نوشته‌ ای می ‌چسباند. در این قسمت از پادکست علاوه بر کانون ‌های شورشی کم‌ شدن هواداران خارجه ‌نشین فرقه هم مورد توجه قرار گرفته است….

روزی که لباس های نظامی را کندیم و لباس شهر پوشیدیم

… در آن روز طلایی که صدام رفت، مسعود هم دامن پوشید، ارتش به یکباره، نظامی زدایی شد، لباس های نظامی کنده شد و همه لباس شهر (به لباس مردم عادی می گفتیم) پوشیدیم، معسگر اشرف (پادگان اشرف) تبدیل شد به مدینه الاشرف، به جای مقابله با امپریالسم در یک چرخش مداری آشکار مسعود رجوی موازی کاری با آمریکا را در دستور کار قرار داد و دستور داد دامن ها بپوشید که هنگامه رقص است و فهیمه ها، ویسکی به دست به آغوش افسران آمریکایی جا به جا شدند، سلاح ها و لباس ها به زباله دان افکنده شد و همه، قیافه های شهری گرفتیم، در پادگان اشرف مسجد درست شد، پارک ساخته شد، استخرسازی شد، گلکاری ها شروع شد، دیگر انتقاد هم می کردی، کسی کاری با تو نداشت، زندان ها خراب شد و به جای آن ها پارک سازی و گلکاری کردند، مسئولین از آن جایگاه فردیت و منیت به پایین کشیده شدند، از دیگ و حوض تشکیلاتی خبری نبود، دیگر امثال “علیرضا اسفندیاری” ها را به نشست نمی آوردند تا در جمع کتک بزنند و تا سرحد مرگ شکنجه اش کنند….

گفت و شنود اعضای انجمن نجات آلبانی درباره موضوع خانواده در تشکیلات مجاهدین خلق

چهار تن از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق در نشستی از موضع این تشکیلات نسبت به خانواده سخن گفتند. در این برنامه گفت و شنود که با هدایت حمید آتابای انجام شد، علی اصغر زمانی، ابراهیم مرادی و محمدعلی رحیمی حضور داشتند. این افراد که از اعضای انجمن نجات آلبانی هستند از سالهای حضور در حصارهای تشکیلات مجاهدین خلق و ضدیت سران این تشکیلات با مفهوم خانواده گفتند….

وضعیت حقوقی مزدوران در حقوق بین الملل بشر دوستانه

وضعیت مزدوران یا جنگ آوران مزدور دارای سابقه تاریخی دیرین است که پس از یک دوره ناپیدایی، مجدداً در قرن نوزدهم ظاهر شده است.
این ضوابط در کنوانسیون ۱۹۸۹ ملل متحد تحت عنوان “منع استخدام به کارگیری تأمین هزینه و آموزش مزدوری” بیان شده است. ماده 1 کنوانسیون 1989 ملل متحد دو تعریف را برای مزدور در نظر گرفته است که اولین تعریف آن به طور کامل برگرفته از پروتکل الحاقی است.
با تشکیل کنفرانس دیپلماتیک ژنو در زمینه حقوق بشردوستانه در سال 1977، و اولین پروتکل الحاقی آن سعی شد تا تعریف مزدور و وضعیت حقوقی وی مشخص گردد.
پروتکل الحاقی برای شناسایی مزدور اجتماع شش شرط را لازم می ‌داند….

هنوز هم کابوس آن روزهای حضور در تشکیلات مجاهدین خلق را می بینم

علی زمانی: … زندگی داخل تشکیلات و زندگی بیرون از آن اصلاً قابل قیاس نیست. در درون تشکیلات مجاهدین خلق اراده تو در دست خودت نیست. همه چیز در تملک تشکیلات است. مثل زندان است با این تفاوت که در زندان با ذهن افراد کاری ندارند اما در تشکیلات با ذهن و فکرت هم کار دارند. مثلاً اگر فکر خانواده و فرزند باشی باید افکاری که از ذهنت گذشته را روی کاغذ بیاوری و در جمع بخوانی.
… به خاطر فشارهای روحی و روانی که طی این 20 سال بر من وارد شد، اسم سازمان را که می شنوم کابوس می بینم و به هم می ریزم.
… دوستان عزیز من گرفتار ایدئولوژی پوسیده رجوی هستند و فکر می کنند اگر به زندگی آزاد رو بیاروند با مشکلات برخورد می کنند. می خواهم بگویم اینطور نیست. بچه ها اینجا هستند و به آن ها کمک می کنند. می توانند کار کنند. ازدواج کنند. بلافاصله با خانواده تماس بگیرند.

چرا سران مجاهدین خلق اعضا را از دیدار خانواده و عزیزانشان محروم می کند؟

… هر چقدر آدم فکر می کند و به تاریخ گذشته نگاهی می اندازد این چنین جنایتی را نمی بیند. مگر می شود کسی را از دیدار با خانواده خودش محروم کرد؟! حتی در آخرین لحظات مرگ ؟!
در هر دینی و مذهبی، هر مرام و مسلکی کسی نبوده، کسی نشنیده، که فردی را از دیدار با خانواده خودش محروم کنند، حتی برای مثال یک فرد جانی را هم که در نظر بگیرید که محکوم به مرگ است، برای او آخرین بار یک ملاقات خانوادگی ترتیب می دهند.
اما رجوی که خودش شعار های رنگارنگ میدهد ولی وقتی که پای خودش به میان می آید یادش میرود که چه حرف گنده ای زده و چه شعار توخالی ای داده!…

فشار مجاهدین خلق به نیروهای خواهان جدایی

… کار کثیف دیگری که سازمان می کند این است که آن کسانی که به اسم هوادار هستند را توجیه می ‌کنند که حتی در کمک گرفتن از این هواداران مایوس شود. چون کسانی که بیرون می ‌آیند اصلاً زبان آلبانی بلد نیستند و همین دوستان هوادار سازمان هم حرف عبدالله دفتر را گوش می کنند و هیچ کمکی به نفر جدا شده نخواهند کرد. این است سازمان جرم و جنایت فرقه رجوی که این بلا ها را به سر نفرات می آورد….

چرا سازمان مجاهدین خلق حضور جدا شده ها در آلبانی را بر نمی تابد؟

… 1. نگرانی از افشای اطلاعات داخلی: مجاهدین خلق نگران هستند که اعضای جدا شده اطلاعات حساس یا داخلی در مورد فعالیت‌ های سازمان را به مقامات آلبانی یا دیگران منتقل کنند.
2. کنترل ایدئولوژیک: این سازمان تلاش می ‌کند که کنترل ایدئولوژیک خود بر اعضایش را حفظ کند. جدا شدن افراد می ‌تواند به تضعیف این کنترل و تضعیف روحیه دیگر اعضا منجر شود.
3. اعتبار سازمان: وجود افراد جدا شده که ممکن است علیه سازمان صحبت کنند، می ‌تواند به وجهه و اعتبار مجاهدین خلق لطمه بزند. این افراد ممکن است تجربیات منفی خود را با رسانه‌ ها یا مقامات به اشتراک بگذارند….

درب های انجمن نجات آلبانی به روی همه باز است

… همه آن‌ها به طرز ظالمانه‌ ای در داخل اردوگاه مجاهدین خلق در مانز زندگی می‌ کردند، همه آن ها از برقراری ارتباط با خانواده‌ هایشان منع شدند، همه در آنجا از تشکیل خانواده و ازدواج منع شده اند. همه از این که آزادانه از اردوگاه بیرون بروند ممنوع شده اند. نمی توانند آزادانه فکر کنند، استفاده از تلفن و بسیاری از چیزهای دیگر ممنوع است.
… درهای انجمن نجات آلبانی به روی شما باز است. ما به هر کسی که ابهام یا درخواست یا پیشنهادی داشته باشد خوشامد می گوییم. به انجمن ما بیاید و با ما آشنا شوید، خیلی خوشحال می شویم.
از شما خواهش می کنم که این افراد را پیشاپیش با حدس و گمان یا بر اساس تبلیغات سازمان مجاهدین خلق قضاوت نکنید. آن ها حدود 20، 30 یا 40 سال است که جان خود را در یک فرقه مخرب تباه کرده اند. آن ها را با حرف های توخالی که منشأ آن فرقه رجوی است آزار ندهید.

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت چهاردهم

… زهره قائمی وارد سالن شد و میکروفون را به دست گرفت و بدون مقدمه شروع کرد به بد و بیراه گفتن به همه و در ادامه گفت شما خیلی نامرد هستید. این همه بحث های برادر کجا رفت؟ خبر دارید برادر از دست همه شما به هم ریخته؟ چرا اقدام به فرار می کنید؟ محفل در مقر بیداد می کند. فکر کردید می توانید خودتان را به آن طرف مرز برسانی؟! کور خواندید چند نفری که از مقر فرار کرده بودند، دستگیر کردیم و آن ها را تحویل دولت عراق دادیم. معلوم نیست چه بلایی بر سر آن ها آمده. وضعیت شما قابل قبول نیست ما همچین وضعیتی را تحمل نمی کنیم. از این پس هر کسی چوب لای چرخ ما بگذارد به شدت با او برخورد می کنیم.

*یکشنبه 20 خرداد

7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

امیر یغمایی: یعنی ما حق انتخاب نداشتیم؟

روایت تصویری از کودکی تا بزرگسالی امیر یغمایی به قلم خودش

… امیر یکی از کودکان مجاهدین خلق است، که والدین مجاهدشان آن ها را در کودکی به مسعود رجوی سپردند. او یکی از 4 کودکی است که در فیلم مستند “کودکان کمپ اشرف” ساخته سارا معین شرکت داشته است و پس از اکران این مستند بیش از گذشته از سوی مجاهدین خلق مورد نفرت قرار گرفته است. او در پاسخ به حملات مجاهدین خلق فعالیت خود را در شبکه ‌های اجتماعی بیش از گذشته کرده است. او که همواره از سوی عوامل مجاهدین خلق متهم به مزدوری برای حکومت ایران می‌ شود، در یکی از پیام‌ هایش در شبکه اجتماعی ایکس عوامل مجاهدین را خطاب قرار داد و وعده داد که در مقابل هر بار اتهام او مطالب بیشتری را از گذشته خویش به اشتراک خواهد گذاشت.
بدین ترتیب، حساب کاربری او مملو از عکس‌ ها و فیلم هایی است که بیانگر سرگذشت دردناک کودکان بی ‌پناه مجاهدین خلق در سیستم مغزشویی است. برخی از این کودکان، چون امیر از بدو تولد یا سنین بسیار پایین درگیر مسائل این فرقه تروریستی بوده ‌اند. از این کودکان برخی توانستند از تشکیلات فاصله بگیرند، برخی موفق به ترک تشکیلات شده ‌اند و برخی هنوز گرفتار آن هستند….

مادر سعادت: کدام مادری تحمل دارد 37 سال از فرزندانش بی خبر باشد

مسعود رجوی و عروسک خیمه شب بازی اش مریم، هرگز به این مسأله فکر نکردند و هیچ وقت هم پاسخگو نبودند که گناه مادران و پدران سالخورده و خانواده ها چیست که از دیدار فرزندان و عزیزان خود باید ده ها سال محروم باشند؟
… خانم حمائل غنی زاده مادر سه فرزند خود ناهید، مهری و محمود سعادت نزدیک به 37 سال است که فرزندان خود را از دست داده است، در همین رابطه ایشان ضمن حضور در دفتر انجمن نجات استان آذربایجان شرقی، نامه ای را تحویل داد تا بلکه با درج در سایت نجات، به رؤیت فرزندان یا دوستانشان برسد و حال و روز این مادر دردمند را به آن ها منتقل کنند بلکه دلشان به رحم آید و با مادر خود حداقل یک تماس تلفنی برقرار کنند. البته ما طبق رویه ظالمانه گذشته رهبران این فرقه می دانیم که رهبران این فرقه بویی از انسانیت و عاطفه و عشق و محبت نبردند. اما باز هم تلاش خواهیم کرد تا این مهم را محقق کنیم….

منابع مالی مجاهدین خلق چگونه تامین می‌ شود؟

سابقه قاچاق در فرقه مجاهدین خلق

… یکی از اصلی‌ ترین راه‌ های تأمین بودجه و البته گرفتن اعضای جدید برای گروه تروریستی مجاهدین خلق قاچاق است: قاچاق انسان، دارو و مواد مخدر.
منابع مالی گروه تروریستی مجاهدین خلق یکی از وجوه تاریک متعدد این گروه است؛ این گروه دهه‌ هاست که مدعی تامین منابع مالی خود از سوی آنچه هواداران خود می ‌خواند، است؛ این ادعا در برهه‌ های زمانی مختلف به شکل‌ های گوناگونی از سوی سرکردگان مجاهدین خلق مطرح شده است.
… موضوع منبع مالی نامشخص مجاهدین خلق به حدی پرسش ‌برانگیز است که امریکن اینترپرایز در مارس ۲۰۲۳ (اسفند ۱۴۰۱) با انتشار گزارشی به وضعیت نامشخص مالی این گروه پرداخته است.
… قاچاق انسان از سوی مجاهدین خلق، صنعتی شرم ‌آور به قدمت چهار دهه است؛ صنعت تروریستی که به رقم خوردن جنایت‌ های متعددی علیه مردم و کشور ایران منجر شد.
… مجاهدین خلق نه فقط دارو، بلکه تجهیزات را نیز قاچاق می‌ کنند؛ آن‌ ها حتی برای کسب سود دست به قاچاق مواد مخدر می ‌زنند.

*دوشنبه 21 خرداد

در این روز کلاً 11 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

خاطره شام آخر در اردوگاه مجاهدین خلق

بعد از 24 سال خودم را از چنگ دیکتاتوری رجوی خلاص کردم

… . شب پنجشنبه را برای فرار انتخاب نمودم زیرا بعد از ظهر پنجشنبه در اختیار خود بودیم و ضمن این که معمولاً شب پنجشنبه برنامه جمعی جهت روحیه و رفاه برگزار می کردند و بچه ها را سرگرم می کردند. ما هم از این فرصت استفاده کردیم و فرار بزرگ را عملی کردیم. من در آن اثنا برای شام به سالن غذاخوری رفتم، معمولاً شب پنجشنبه شام کتلت بود. شامم را گرفتم رفتم سر میز نشستم. کمی استرس داشتم. در آن حال و وضع میلی به شام خوردن هم نداشتم، شامم را که به شام آخر معروف شد به یکی از دوستانم که روبروی من نشسته و بچه آمل بود دادم گفتم من حالم خوب نیست نمی توانم شام بخورم. برای استراحت به آسایشگاه می روم. به محض این که به آسایشگاه آمدم وسایل شخصی خودم را برداشتم و قراری که با دوستم گذاشته بودم را سر ساعت مشخص شده اجرا کردیم و بالأخره بعد از 24 سال خودم را از چنگ دیکتاتوری رجوی خلاص کردم.

خلیل انصاریان: زندگی در دنیای آزاد طعم دیگری دارد

: … : در واقع زندگی آزاد قابل قیاس با زندگی تشکیلاتی و جهنمی رجوی نیست. الآن که خارج از تشکیلات زندگی می کنم خیلی راحت و بدون دغدغه ذهنی هر چه بخواهم می پوشم، هر چه بخواهم می خورم و هر وقت بخواهم استراحت می کنم. همه اعضا جدا شده کار می کنند، ماشین دارند، اکثراً متأهل هستند و حتی بعضی ها فرزند دارند.
… با سلام به دوستان عزیزم در زندان مانز؛ همان طور که می دانید زندگی در دنیای آزاد طعم دیگری دارد. تصمیم بگیرید و انتخاب کنید. بیرون از تشکیلات زندگی هست. چرا خود را در زندان و به دور از پدر و مادر و زندگی و لذات اجتماعی نگاه داشته اید. انجمن نجات آلبانی هم شما را حمایت می کند.

حضور اعضای انجمن نجات استان زنجان در سفارت آلمان در تهران

با توجه به صدور مجوز تجمع ایادی فرقه مجاهدین خلق در آلمان توسط مقامات آن کشور، جمعی از اعضای نجات یافته به همراه برخی از خانواده های چشم انتظار عضو انجمن نجات استان زنجان طی نامه سرگشاده خطاب به صدر اعظم آلمان مراتب اعتراض خود را اعلام کردند. نامه مذکور پس از تنظیم و امضا روز یکشنبه مورخ 20/3/1403 در تهران به صورت حضوری توسط مسئولین انجمن نجات استان زنجان تحویل مسئولین سفارت آلمان گردید. هنگام تحویل نامه اعضای انجمن نجات به صورت ضمنی نیز مراتب اعتراض خود را به سمع و نظر مسئولین سفارت رساندند و آن ها تاکید کردند که حتماً متن نامه را به مسئولین کشور آلمان اطلاع خواهند داد….

گزارش لوموند از سازمان مجاهدین خلق و سوءاستفاده نظامی از کودکان

غزل گلشیری، روزنامه‌نگار لوموند، در گزارش مشروحی که در چهار صفحۀ کامل روزنامه همراه با شماری عکس منتشر شده، سرنوشت سه تن از اعضاء سابق سازمان مجاهدین خلق را که از کودکی و نوجوانی به آن پیوسته بودند، حکایت می‌کند. عنوان اصلی این گزارش چنین است: “ما، کودک سربازان سازمان مجاهدین خلق.”
سه نفری که گزارش لوموند از آنان سخن می‌گوید متولد دهۀ ۱٩٨٠ هستند و والدینی داشته‌اند که به سازمان مجاهدین نزدیک بوده‌اند. لوموند در کنار عکس‌هایی از این سه تن، اسامی واقعی آنان را چنین ذکر می‌کند: امیر وفا، محمدرضا ترابی و امین گل‌مریمی.
… غزل گلشیری در پایان گزارش می ‌نویسد که محمدرضا ترابی، امین گل ‌مریمی و امیر وفا، به‌ رغم دشنام‌ ها و حملات و اتهامات سازمان مجاهدین، همچنان در جهت افشا کردن “رفتارهای فرقه‌ای” این سازمان می‌کوشند. البته رژیم جمهوری اسلامی نیز تلاش می‌کند تا از اظهارات آنان بهره‌برداری کند. با اینحال هر سه نفر همچنان مایلند که حرف‌ها و تجربیات‌شان شنیده شود. حتی محمدرضا ترابی به طرح شکایت علیه سازمان مجاهدین به اتهام “قتل و قاچاق کودک” می‌اندیشد….

خارج از مناسبات مجاهدین خلق، بی استرس زندگی می کنیم

فشارهای عصبی که در سازمان مجاهدین خلق بر اعضا وارد می شوند به مرور افراد را فرسوده و خموده می کنند. قوانین اجباری و غیر انسانی که بر افراد تحمیل می شوند، انسان ها را از انسانیت شان دور می کنند و رفته رفته به ربات های بله قربان گو تبدیل می سازند. افراد بعد از جدایی از فرقه، روز به روز بیشتر متوجه ظلم هایی که در سازمان بر آن ها روا داشته شده، می شوند و به این دلیل مشتاقانه تلاش می کنند تجربیات خود را با دوستان سابقشان که هنوز در اسارت فیزیکی و ذهنی فرقه هستند در میان بگذارند تا آن ها هم زندگی بدون دغدغه و تشویش و اجبار را تجربه کنند….

رجوی از شعار تا عمل

خون هایی که ریخت و جان هایی که فنا کرد

مسعود رجوی در سخنرانی خود در 22 خرداد 1359، جوری حرف زد که انگار جان انسان ها خیلی برایش اهمیت دارد. اما عملکردش و رویکردش نسبت به جوانانی که به شعارهای او اعتماد کردند دقیقاً خلاف این موضوع را به اثبات رساند.
در طی این سال ها، ثابت شد که تنها چیزی که رجوی به آن می اندیشید تثبیت جایگاه خود در قدرت و کسب قدرت بوده است. او هیچ ابایی نداشته و ندارد که در این راه چه خون هایی ریخته شود و چه افراد بی گناهی سلاخی شوند.
او با فریب و نیرنگ و با وعده و وعید و شعارهای توخالی تعدادی افراد را به درون تشکیلاتش کشاند. در ابتدای پیروزی انقلاب به نوعی و بعد از آن هم به طرق دیگر. مثلاً عده ای را از اردوگاه های اسرای ایرانی در زمان جنگ ایران و عراق به درون کمپ هایش کشاند و عده ای را از میان جوانان جویای کار در ترکیه و دیگر کشورها به قربانگاهش منتقل کرد.
او به بچه های اعضا هم رحم نکرد، زمانی آن ها را برای بهره کشی بیشتر از والدین شان به کشورهای اروپایی و امریکای شمالی فرستاد و در سنین نوجوانی دوباره برای قربانی شدن به عراق بازگرداند.
رجوی به همین جا بسنده نکرد و خانواده را با انقلاب کذایی مریم رجوی از بیخ و بن نابود کرد. او با این کار در واقع اعضا را به نابودی کشاند….

*سه شنبه 22 خرداد

در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

در باب اهمیت انتشار گزارش لوموند درباره کودک سربازان مجاهدین خلق

… نهایتا لوییزا هومریش که پیش از غزل گلشیری تجربه نوشتن از مجاهدین و اتهام خوردن را دارد در چند توییت به حمایت از نویسنده لوموند پرداخت. او خواندن مقاله لوموند را به شدت توصیه کرد و موضوع آن را چنین توصیف کرد: “در باب مجاهدین خلق، فرقه ای ایرانی که دهه هاست سیاستمداران اروپایی را فریب داده است. او (غزل گلشیری) داستان 3 عضو سابق را تعریف می کند که می گویند به عنوان کودک سرباز آموزش دیده اند (که مجاهدین خلق آن را رد می کنند).”
هومریش پیش بینی کرد که گلشیری نیز به مانند خودش و بسیاری دیگر که از مجاهدین خلق نوشتند مورد حمله ترول ‌های مجاهدین خلق قرار بگیرد. او در عین حال تاکید کرد که مجاهدین پس از طرح شکایت از مقاله او درباره زندگی امین گل مریمی در همه دادگاه‌ ها علیه نشریه دسایت شکست خوردند.
چنان که گلشیری می ‌گوید لشکر کودک سربازانی که زبان به سخن گشوده ‌اند، به ده‌ ها تن می رسد. اگرچه مخاطبان رسانه‌ های آزاد با نام چند نفر محدود از آن ها آشنا شده ‌اند. اما با توجه به این که تعداد کودکان قاچاق شده مجاهدین خلق بالغ بر هزار نفر بوده است، در نظر بگیرید که این لشکر ظرفیت دارد که به چند صد نفر برسد. دست کم 500 نفر از این کودکان هنوز تحت سیطره تشکیلاتی هستند و به هنگام نوشتن نامه علیه کودک سربازان افشاگر، از نام آن ها بهره برده می‌ شود.

با وجود مشکلات، جدایی از فرقه رجوی بهترین گزینه است

مشکلات:
1- تطبیق با جامعه: افراد ممکن است در تطبیق با زندگی عادی و جامعه دچار مشکل شوند، به خصوص که بسیاری از آن‌ها در شرایطی زندگی کرده‌ اند که از تکنولوژی‌ ها و پیشرفت‌ های جدید دور بوده ‌اند.
2- مشکلات روانی: زندگی تحت فشار و کنترل شدید می ‌تواند به مشکلات روانی منجر شود. بسیاری از افراد پس از خروج از سازمان به کمک‌ های روانشناختی نیاز دارند.
3- مشکلات مالی و شغلی: یافتن کار و ایجاد ثبات مالی یکی از چالش‌ های بزرگ برای این افراد است. بسیاری از آن‌ ها هیچ گونه تجربه شغلی خارج از سازمان ندارند.
4- برخورد با خانواده و جامعه: در بسیاری از موارد، این افراد به دلیل اعتقادات و فعالیت‌ های گذشته‌شان، ممکن است با عدم پذیرش یا مشکلاتی در تعامل با خانواده و جامعه روبرو شوند.
5- نیاز به حمایت: افراد جدا شده نیاز به حمایت ‌های اجتماعی و دولتی دارند تا بتوانند به زندگی عادی بازگردند و مشکلاتشان را حل کنند….

در صورت مرگ مریم رجوی چه کسی جایگزین تشکیلاتی او خواهد شد؟

… از آن سال؛ ۱۳۷۲، در مجاهدین انتخابات مسئول اول شروع شد. یک انتخابات صرفاً نمایشی که هر دو سال برگزار می ‌شود و در آن شورای رهبری مجاهدین یکی از زنان دارای بالاترین صلاحیت ایدئولوژیکی را انتخاب می کند. در قدم بعد این شخص در یک جلسه عمومی به کل اعضا معرفی میشود و در انتها یک “انتخابات” با یک کاندید برگزار می شود. با بلند کردن دست، کل چند هزار عضو یک جا رای می دهند. کل رای گیری ۳ دقیقه هم طول نمی کشد… زهرا مریخی در سال ۱۳۹۶ به عنوان مسئول اول مجاهدین انتخاب شد و همچنان در این موضع قرار دارد. هر اتفاقی که برای مریم رجوی بیافتد، مریخی جایگزین تشکیلاتی اوست. این موضوع با جایگزینی ایدئولوژیکی خیلی فرق دارد که بحث جدا و مفصلی است.

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت پانزدهم

یک روز از کنار ستاد در مقر موزرمی تردد داشتم، از اتاق زهره قائمی سر و صدا می آمد، کنجکاو شدم ببینم این سر و صداها چیست! زهره قائمی با کادرهای مقر نشست گذاشته بود. من هم به بهانه چک برق ستاد، گوش کردم. زهره قائمی بد جوری به کادرها بد و بیراه می گفت. به آن ها می گفت شما که غرق جیم هستید چه انتظاری از بقیه می رود؟! انتظار دارید اوضاع تشکیلات نفرات در مقر درست شود؟ بد جوری به آن ها فحش می داد. سریع آنجا را ترک کردم و رفتم آشپزخانه برای دوستم تعریف کردم. او در جواب گفت نوبت ما هم می رسد….

دستگیری‌ های سال ‌های ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ در سازمان مجاهدین خلق

به عنوان این که نفوذی های رژیم به درون سازمان نفوذ کرده ‌اند!

… در سال‌ های ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ واقعاً فشارهای سازمان چند برابر شد و دستگیری تعدادی از اعضا شبانه شروع شد و آن ها را به زندان اسکان می بردند. من یادم است ساعت یک صبح که از نگهبانی برگشته بودم دو نفر از نیروهای اطلاعاتی سازمان داشتند کمدهای این افراد را می گشتند. منظورم همین بچه هایی بودند که دستگیر کرده بودند و به زندان اسکان برده بودند. واقعاً نمی شود به هیچ یک از حرف های سازمان اعتماد کرد چون خودشان می گفتند که کسی حق ندارد کمدهای دیگری را باز کند ولی به هر کمدی که مشکوک می شدند شبانه آن را بازرسی می کردند. کدام حرف سازمان را باور کنیم، من و خیلی از بچه ها شاهد این موضوع بودیم. چند ماه بعد تعدادی از همین بچه ها برگشتند و از تعدادی دیگر آن ها خبری نشد. من نمی دانم چه بلایی سر آن ها آوردند. من از بچه هایی که برگشته بودند سؤال کردم که دیگران چه شدند؟ آن ها می گفتند به احتمال زیاد زیر شکنجه ها کشته شده ‌اند….

ناگفته هایی از سازمان مجاهدین خلق از زبان اعضای سابق

اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در آلبانی بر آن هستند تا با بازگویی آنچه در مناسبات این فرقه تجربه کرده اند، چهره واقعی مجاهدین را برای مردم ایران و آلبانی افشا کنند.
در این راستا پنج تن از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، در برنامه گفت و شنودی با هدایت حمید آتابای گوشه هایی از تجربیات تلخ خود از سال های حضور در مناسبات مجاهدین خلق را بیان کردند.
… حسن شهباز که بعد از حدود 15 سال تحمل اسارت در مناسبات مجاهدین خلق در سال 97 توانست فرار کند و خود را به کمیساریای عالی پناهندگان معرفی کند، انگیزه اصلی خود برای خروج از فرقه را دروغ هایی بود که به او و خانواده اش گفته بودند. دروغ های که تازه در آلبانی به آن ها پی می برد: به خانواده ام گفته بودند در عراق کشته و مفقود شده ام. آن ها بلاهای زیادی بر سر من و خانواده ام آوردند که در جای مناسب همه را بیان می کنم….

*چهارشنبه 23 خرداد

در این روز مجموعاً 9 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

خبر یا شایعه مرگ مریم رجوی – فرصت یا تهدید؟

… این تقریباً برای نخستین بار است که تشکیلات مجاهدین خلق در برابر اخبار مرگ رهبرانش واکنش نشان می ‌دهد. توجه داشته باشیم که بیش از سه دهه از ناپدید شدن مسعود رجوی می ‌گذرد و همواره زنده بودن یا نبودن مسعود رجوی یک از پررنگ ‌ترین اخبار حول مجاهدین بوده است اما تشکیلات هیچ گاه در این باره موضعگیری نکرده یا توضیحی نداده است. حتی هنگامی که در سال 2015 شاهزاده ترکی فیصل در گردهمایی مجاهدین در پاریس از مسعود رجوی با عنوان “مرحوم” یاد کرد، سازمان و سخنگوهایش هیچ موضعگیری نکردند. در همه این سال ها زنده بودن یا نبودن مسعود رجوی سؤال مهمی بوده است که تشکیلات پاسخ نداده است.
این که در بحبوحه انتشار مقاله مفصل روزنامه لوموند درباره کودک سربازان مجاهدین خلق و در آستانه برگزاری گردهمایی سالانه مجاهدین خلق در آلمان، این خبر ترند می ‌شود، موضعگیری تشکیلات را در پی دارد و به دنبال آن کنجکاوی کاربران فضای مجازی برانگیخته می ‌شود، شاید بتواند هویت انتشار دهنده را روشن کند….

ناگفته های اعضای انجمن نجات آلبانی از حضور خانواده‌ هایشان در کمپ اشرف عراق

… ترک کردن تشکیلات کار ساده ای نبود. علی هاجری که در سال 1365 به اسارت نیروهای عراقی درآمد، هنگامی که در سال 1383 با مادر خود در سالن ملاقات اشرف دیدار کرد، تحت فشار شدید تشکیلاتی بود. او تحت کنترل شدید مسئولین مجاهدین خلق با مادر خود دیدار کرد و پس از دیدار مجبور به مصاحبه علیه خانواده خود شد. به باور هاجری، مسعود رجوی عواطف اعضا نسبت به خانوده را در آن ها کشته بود.
… رضا اسلامی در تایید سخن دوستانش انگیزه خود از خروج از مجاهدین خلق را جنایاتی دانست که در سال های عضویت در این تشکیلات شاهدش بود. او شاهد بود که در سال های 72 تا 74 تعداد زیادی از افراد از یگان‌ ها ناپدید می ‌شدند و برای مدتی به زندان اسکان برده می‌ شدند. او نیز به خاطر می ‌آورد که به هنگام نگهبانی در سیاج اشرف شاهد بود که پدران و مادران سالخورده را هدف سنگ پرانی قرار می ‌دهند….

باز هم بازی های مردم فریب مجاهدین خلق

چراغ راهنمای “نه شاه نه شیخ” زدن و پیچیدن به بیراهه فرقه رجوی

… در دیکتاتور بودن و وابستگی این فرقه مردم کش و عضو کش، شکی نمانده است، پس از دهه ها خیانت و مزدوری برای صدام حسین و آمریکا و اسرائیل و عربستان، اکنون خیمه شب بازی تور آلمان با عنوان “کهکشان” و با چراغ راهنمای “نه شاه نه شیخ ” علیه دیکتاتوری و وابستگی، را استارت زده است.
بجای بازی با دسته راهنمای ماشین قراضه نیرنگ و فریب تان، که ممکن است شکسته شود، به دادگاه خلق قهرمان تشریف بیاورید، تا شاید ادله های مستند و متقن شما ما را محکوم کند و ما محکوم به خیانت به رهبر خائن شما شویم، خود را در معرض قضاوت مردم ایران قرار بدهید شاید پیروز شدید، شما که صفی تا تهران داشتید، سری هم به دادگاه بزنید، شاید زودتر به “سرنگونی” برسید. این چه صفی است که هرگز به تهران نمی رسد و در میانه راه هم “رهبر کاریزماتیک و اعظم ” گم شده است…؟

تشکل زنان انجمن نجات آلبانی، صدای مادران چشم انتظار

اعضای تشکل زنان انجمن نجات آلبانی با همراهی اعضای ایرانی انجمن، بروشورهایی را با موضوع “بغض مادران چشم انتظار” اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق در میان مردم آلبانی پخش کردند.
… اعضای انجمن نجات آلبانی تلاش می کنند تا واقعیت های حاکم بر مناسبات مجاهدین خلق را افشا کنند و به این وسیله راهی به سوی آزادی افراد گرفتار در کمپ مانز باز کنند و بغض مادران و پدران این افراد بعد از سال ها تحمل رنج دوری و بی خبری از دلبندان شان به لبخند تبدیل شود.

مجاهدین خلق این بار دست پیش گرفته اند که پس نیافتند

… سالگرد خیمه شب بازی های این گروه ورشکسته دوباره دارد از راه می رسد که عنوان “کهکشان بزرگ” را یدک می کشد.
این مسأله البته تازگی ندارد و از همین حالا مشخص است که مدعوین و شرکت کنندگان پولی و اجازه ای دور هم جمع خواهند شد و حرف های تکراری مریم رجوی بزک کرده را گوش می دهند و شعار پیروزی سر خواهند داد. نکته جالب توجه اما، اینجاست که امسال دار و دسته رجوی ها خیلی زود و با عجله وارد میدان تبلیغات شده اند تا ثابت کنند پول هایی که در این مراسم خرج می شود و در جیب سخنرانان و حضار می رود پول مزدوری های رجوی نیست که هیچ، کمک هزینه هایی است از سمت “خلق قهرمان ایران!”
… باند رجوی، این بار تلاش کرده تا پیش دستی کند و قبل از این که با انتقاد مردم نسبت به مزدوری هایش روبرو شود و قبل از این که دستش را در نحوه جمع آوری منابع مالی اش رو کنند این مسأله را به کل منکر شود. باند رجوی در این راستا بیان کرده که در عصر ارتباطات و رسانه چیزی مخفی نمی ماند و این شایعاتی از جانب جمهوری اسلامی است….

اشرف؛ زندانی که 30 سال در آن محبوس بودم

… همه مثل اصحاب کهف بودند و آنچه دیکته می شد باید انجام می شد. بدین منوال سال ها گذشت.‌ با وعده ‌های دروغین 30 سال در چاه زندگی کردم و فقط دنیا را از درب چاه می ‌دیدم.
… گفتند ورود به سازمان سخت و خروج سهل است! ولی عکس این بود. سازمان به قول خودشان مترقی که همه اعضایش باید آگاه ترین باشند عقب مانده ترین بودن به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی چون آنچه به همه دیکته می شد همان درست بود.
در بدو ورود گفتند سر لوحه سازمان فدا و صداقت است ولی به چشم دیدم که فقط دروغ و نیرنگ بود. وقتی هم خواستم که از آن ها جدا شوم گفتند برادرت پشت فنس اشرف به ما ناسزا گفت و گفتند یک ماه باید در قرنطینه بمانی تا اطلاعات شما بسوزد. کارت هویت را گرفتند چون می خواستند که من بی هویت بمانم. چون در قاموس فرقه‌ ها گفته می شود افرادی که به ما می پیوندند یا باید بمیرند یا تا ابد در قلمرو ما باشند. بله بدینسان 30 سال اسارت و بندگی و بردگی تمام شد و به زندگی عادی برگشتم….

خروج از نسخه موبایل