آینده مجاهدین در ظرف کشورهای منطقه، آمریکای لاتین و آفریقا

08.01.2008
بهارایرانی
منبع: Mojahedin.ws
در دو مقاله پیشین به موضوع گمانه استقرار مجاهدین در اروپا و آمریکا پرداختیم. نتایج هر دو گمانه به استناد قرائن و شواهد موجود پاسخ درخور و قانع کننده ای نیافت. در ادامه گزینه کشورهای منطقه، آمریکابی لاتین و آفریقا را مورد بررسی قرار می دهیم.
کشورهای منطقه
ظاهرا تمایل مجاهدین به گزینه کشورهای منطقه و از جمله اردن به دلیل موقعیت سوق الجیشی آن (نزدیکی به ایران) در اولویت اول کشورهای منطقه است. فاصله اردن با مرزهای ایران را خاک عراق جدا کرده است. شاید یکی از دلایل نزدیکی بیشتر مجاهدین و رابطه تنگاتنگ تر آنها با اردن در گذشته ریشه در همین ضرورت و آینده نگری استراتژیکی برای مجاهدین داشته است. از زمان استقرار مجاهدین در عراق خاک اردن به دلیل همجواری با عراق از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. تحرکات ویژه مجاهدین برای ایجاد رابطه منحصر میان کشورهای منطقه با اردن ضرورتش را از همین موقعیت سوق الجیشی کسب می کند. ملاقات های رجوی با شاه حسین و علیرغم دشمنی دیرینه ای که مجاهدین ظاهرا با اردن و مشخصا شاه حسین داشتند، در ارزیابی استراتژیکی از اردن رنگ باخت و در واقع در مقطعی شاه حسین در کنار صدام یکی از متحدین رسمی رجوی شد. دوراندیشی و آینده نگری رجوی برای تبدیل شاه حسین به یک متحد بالقوه و در شرایط ناگزیری از اخراج و ترک عراق که بعضا در طول استقرار مجاهدین در عراق به اشکال مختلف صورت فعلیت یافت، بر اساس همین ضرورت صورت گرفت.
پیش از این گزینه سوریه برای مجاهدین به دلایل مکشوف و جناح بندی های منطقه و رابطه دوستانه اش امری غیر ممکن و حتی غیر قابل محاسبه بوده است. دستگیری ابراهیم خدابنده و جمیل بصام در بحران حمله آمریکا به عراق در واقعیت امر ریسک پذیری مجاهدین را در حالت تحرک غیر قانونی برای سوء استفاده از سوریه را با شکست مواجه کرد. بحرین، قطر، امارات متحده عربی به دلیل سیاست های نسبتا مستقل در جناح بندی های منطقه از یک سو و هم به دلیل حفاظ و حائل آبی با مرز ایران که عملا حتی در صورت موافقت آنها ارتش آزادی بخش را کاملا قفل و امکان تحرک فرضی را از آنها سلب می کند، در مقایسه با اردن عملا گزینه مناسبی برای مجاهدین نیستند. ضمن اینکه تعاملات موجود میان ایران و کشورهای منطقه و روابط سیاسی و تجاری و در عین حال پذیرش هژمونی ایران توسط این کشورها عملا این گزینه ها را نیز منتفی می کند. در این میان اما اردن بواسطه فاکتورهایی که به آن اشاره شد، شاید به زعم مجاهدین بهترین گزینه باشد. اردنی ها پیش از این نیز دست مجاهدین را برای استفاده از خاک این کشور و در نهایت تردد به اروپا باز گذاشته اند. به یاد داشته باشیم اردن در تمام شرایط پیش از بحران موجود کانال مناسبی برای تردد مجاهدین به غرب و اروپا بوده است. در حال حاضر نیز مجاهدین به ضرورت از خاک اردن برای انواع جابجایی های غیر قانونی استفاده می کنند.
ظواهر امر و به لحاظ جغرافیایی و رابطه گذشته مجاهدین با اردن و از جمله وضعیت تقریبا ناپایدار عراق بهترین امکان را برای هر گونه تحرک احتمالی در آینده از نزدیکترین منطقه به ایران یعنی اردن که با گذشتن از خاک عراق امکان پذیر می شود مهیا می کند. ظواهر امر به همین دلایل سیاسی و سوق الجیشی نشان می دهد گزینه اردن اگر با موافقت این کشور واقع شود از هر لحاظ بهترین است اما واقعیت این است که به دلایل روشن از جمله سقوط صدام و تغییر شرایط مجاهدین و تبدیل آنها به یک معضل اساسی برای عراق و منطقه، انزوای مجاهدین در نزد کشورهای غربی و اشراف اردن به نقش استراتژِک ایران در منطقه و ترجیعا اولویت و تشخیص منافع ملی این کشور که با پذیرش مجاهدین عملا با چالش مواجه خواهد شد، علیرغم فاکتورهای مورد اشاره و حتی سردی ظاهری روابط ایران با اردن این گزینه را بصورت یک جانبه از سوی این کشور منتفی می کند. چندی پیش مقامات اردنی به صراحت در مقابل انتشار خبری مبنی بر پذیرش مجاهدین موضع گرفته و آن را تکذیب کردند. در این میان سایر کشورهای منطقه نیز به دلیل اولویت رابطه شان با ایران و سایر فاکتورهای سیاسی و اقتصادی از تن دادن به چنین ریسکی اجتناب خواهند کرد. مضاف بر اینکه این کشورها صرفنظر از تبعات خارجی که با پذیرش مجاهدین متحمل خواهند شد، در درون نیز بر اساس تجربه عراق بطور اجتناب ناپذیر خود را درگیر تنش هایی خواهند دید که ترجیح می دهند پیشتر از آنکه با آنها درگیر شوند از وقوع آن جلوگیری کنند. ضمن اینکه بافت این کشورها اساسا به دلایل مشهود سیاسی و ایدئولوژیک با موجودیت و ساختار فرقه ای و تروریستی مجاهدین در تعارض است. برای این کشورها تجربه القائده نیز در راستای مشکلاتی که این سازمان برای کشورهای منطقه ایجاد کرده به نوعی در این تصمیم گیری موثر و تعیین کننده است.
آمریکای لاتین
شاید در نگاه اول کشورهای آمریکای لاتین به دلیل سبقه حضور گروه های مسلح و زمینه های بالقوه اینچنینی نقطه فرضی و گزینه مناسبی برای مجاهدین باشند. اما باید توجه داشت پاره ای از این کشورها که انقلابات طولانی و نسبتا موفقی را پشت سرگذاشته اند به دلایلی معلوم از جمله نیاز به آرامش و توجه به بازسازی و توسعه از هر گونه اقدامی که منتهی به تنش شود اجتناب می کنند. این کشورها را عمدتا می توان به دو گروه تقسیم کرد. کشورهایی با بافت دیکتاتوری – نظامی که ماهیتا نسبت به گروه های مسلح و تروریستی حساس هستند و دید کاملا منفی ای نسبت به آنها دارند. حضور مجاهدین در کنار نیروهای مخالف و به اصطلاح برانداز بصورت بالقوه می تواند تبعاتی برای این کشورها به همراه داشته باشد، که از منظر عقلانی بعید است این کشورها تن به پذیرش و استقرار مجاهدین بدهند. بعلاوه اینکه در خوش بینانه ترین حالت حضور مجاهدین در این کشورها هیچ نفعی برای آنها ندارد. ضمن اینکه حضور مجاهدین در کنار باندها و گروه های مسلح حرفه ای که از طریق قاچاق انواع مواد مخدر به معضلی برای حکومت ها تبدیل شده اند خودبخود تولید دردسرهای مضاعف برای این کشورها می کند. شاید یکی از دلایل اجتناب این کشورها از حضور توامان مجاهدین با این گروه ها احتمال تن دادن مجاهدین به مناسبات مافیایی برای ایجاد بسترها و منابع مالی است. پیش از این بارها از سوی جداشدگان تن دادن به این مناسبات برای تامین منابع مالی مجاهدین در پاره ای از کشورها اشاره شده است.
از سوی دیگر برای این کشورها تاثیرات مجاهدین از تئوریسین های جنگ های چریکی و مسلحانه شهری و روستایی نیز در نوع خود بسیار حائز اهمیت است. با در نظر گرفتن این فاکتورها در جمع بندی نهایی این گروه کشورها هیچ رغبت و دلیل موجهی برای پذیرش مجاهدین و استقرار آنها در خاک کشورشان نخواهند داشت. آنها بخوبی و بر اساس تجربه ای که از استقرار مجاهدین در عراق کسب کرده اند به این مهم واقف هستند که پذیرش مجاهدین الزاما به معنی پذیرش بحرانی است که خاتمه آن بطور معمول و قاعده تابع هیچ قانومندی مشخص و قابل پیش بینی نیست. مجاهدین در ضرب المثل ایرانی مصداق شتری هستند که ابتدا به ساکن با برانگیختن حس ترحم صاحبخانه می خواهد اجازه بدهند تنها سرش را به درون خانه بیاورد اما در نهایت او خانه را تصاحب می کند. گروه دوم، کشورهای انقلاب از سرگذرانده این منطقه است که اکثرا روابط سیاسی و اقتصادی قابل توجه ای با ایران دارند. این کشورها عمدتا در راستای تحولات جهانی اکثرا انقلابات از نوع مخملی را جایگزین تزهای خشونت آمیز و مسلحانه کرده اند. سوای روابط حسنه این کشورها با ایران تغییر نگرش بنیادی آنها نسبت به مقوله تغییر و انقلاب با لحاظ وضعیت بحرانی مجاهدین و حضور نام آنها در گروه های تروریستی پذیرش مجاهدین اساسا آنها را با چالش های جدی در عرصه بین المللی مواجه خواهد کرد. شماری از این کشورها تلویحا در جرگه حامیان تروریست تلقی می شوند. حضور مجاهدین در این کشورها بطور فزآینده ای این اتهامات را تشدید خواهد کرد.
آفریقا
گزینه آفریقا برای مجاهدین سوای همه احتمالات و اما و اگرهای سیاسی، اساسا دستاورد و نتیجه ای جز پذیرش انزوای تمام عیار سیاسی و استهزاء به همراه نخواهد داشت. در یک ارزیابی کلی به نظر می رسد مجاهدین پیش از هر گونه ممانعتی از سوی این کشور، به دلیل توهمات سیاسی و از جمله نقش جهانی که برای خود متصور هستند، تحت هیچ شرایطی ولو در فرض پذیرش این کشور تن به این گزینه نخواهند داد. برای مجاهدینی که داعیه لیدری انقلاب جهانی دمکراتیک و رهایی تاریخی انسان معاصر را دارند رفتن به آفریقا ضمن پذیرش یک حقارت تاریخی، به منزله یک خودکشی سیاسی و ایدئولوژیکی نیز محسوب می شود. در این صورت می توان این گزینه را حتی در صورت عملی بودن این بار از سوی مجاهدین منتفی دانست. با احتساب چنین شرایطی و ارزیابی گزینه های مورد اشاره حالا با این سوال اساسی مواجه می شویم که بهترین راه حل ممکن مجاهدین در عین تلاش برای حفظ موجودیت تشکیلاتی به نام سازمان مجاهدین خلق چه خواهد بود. پاسخ صریح و بی تردید در این میان این است که مجاهدین با حفظ ساختار و بافت موجود خود هیچ گزینه ای برای ادامه حیات نخواهند داشت. مجاهدین نه در راس رهبری و اعضای بالای خود که در بخش بدنه و هواداران تشکیلاتی الزاما برای ادامه حیات سیاسی و موجودیت خود ناگزیرند پیش از هر چیز به ایجاد یک تحول درونی متقاعد شوند. یک خانه تکانی درونی، فکری، تشکیلاتی و استراتژیک که گام اول آن تن دادن به عقلانیت و بالطبع جدا شدن از راس. با دو فرض انتخاب بازگشت به زندگی عادی و یا انتخاب ادامه مبارزه اما اینبار با رویکردی عقلانی و با لحاظ تمام الزامات مبارزه دمکراتیک. بحث را با تحلیل این اتفاق فرضی ناگزیر و ضروری دنبال خواهیم کرد.

خروج از نسخه موبایل