نامه عادل حزبه پور به برادرش عبدالامیر حزبه پور گرفتار در فرقه رجوی

امیر جان برادر عزیزم سلام. امیدوارم خوب و خوش و خرم باشی. برادر گلم دیشب خانوادگی دور هم نشسته بودیم و داشتیم خاطرات را با هم مرور می کردیم، وقتی صحبت از تو شد یک لحظه همه سکوت کردیم و اشک درچشمانمان جمع شده بود. من گفتم چقدر جای امیر اینجا خالی است و چقدر پدرمان از بابت بی خبری از امیر اذیت شدند. روز و ساعتی نبود که مادرمان اسم امیر را با اشک بر زبان نیآورد و چقدر پدرمان رنج برد. او حتی وقتی بیمار بود به عراق رفت و در پشت سیاج اشرف به مسئولین مجاهدین التماس کرد تا بگذارند یک دقیقه پسرش را ببیند. اما آنها دل او را با فحاشی و ناسزا شکستند که وقتی برگشت ایران تا مدت زمان زیادی گریه می کرد و می گفت نگذاشتند امیرم را ببینم. خدا رحمت کند هر دو را. با این حرف های من همه حسابی اشک ریختند اما برای اینکه کمی فضا را عوض کنم گفتم اما عجب شیطونی بود امیر ظهرها که می دانست پدر خواب است موتور سیکلت را آرام از خانه بیرون می برد و دور می زد. که با گفتن این خاطرات همه خندیدند.

به هرحال امیر جان روزی نیست که ما به فکر تو نباشیم. سالهای زیادی را در دوری و بی خبری از تو سپری کردیم. مادر رفت و به دنبال او پدر هم رفت. گاهی اوقات وقتی به این فکر می کنم که چرا آنها قبل از فوت شان نتوانستند یکبار دیگر صدای تو را بشنوند و دلم می گیرد و ناخودآگاه اشک می ریزم. ای کاش الان می دانستیم در چه وضعیتی هستی! چند روز پیش شنیدم یکی از دوستانت فوت شده و خیلی نگرانت شدم.

امیرجان این نامه را در فضای مجازی منتشر می کنم شاید که به دستت برسد. خواهش دارم اگر آن را دیدی حتما به طریقی که خودت می دانی پاسخ مرا بده تا حداقل مطمئن شویم سالمی. واقعا من نمی دانم چرا مسئولین مجاهدین خلق نمی گذارند تو و بقیه دوستانت با خانواده ارتباط بگیرید؟ چون خبر دارم خانواده های دوستانت هم همین مشکل ما را دارند. آیا آنها فکر نمی کنند شما خانواده ای، پدر و مادری دارید که نگران شما هستند؟ یعنی آنها اینقدر سنگدل هستند. بهرحال امیدوارم تو در صحت و سلامت باشی که بتوانی هرچه زودتر اول تصمیم جدی برای آزادی خودت بگیری و بعد اینکه بتوانی با خیال راحت با ما ارتباط بگیری .

به امید حق

برادرت عادل

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا