انتخاباتی که فقط یک کاندید داشت

انتخابات درون تشکیلات فرقه رجوی

انتخابات نشان بلوغ اجتماعی در یک جامعه مدنی به شمار می رود، اما در این میان عده ای هستند که همیشه چوب لای چرخ این حرکت اجتماعی می گذارند. نمونه بارز این قانون شکنی، سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی مرحوم و غایب است.

مجاهدین خلق اساسا حرکتشان در هر مرحله از انتخابات بر دو موضوع استوار است: یکی مقابله با شرکت مردم در انتخابات. یعنی تمام توان به کار گرفته می‌شود تا جلوی شرکت مردم را در انتخابات بگیرند. یکی از این شیوه‌ها، مایوس کردن مردم از طریق تبلیغات است و شیوه دیگر تهدید شرکت‌کنندگان در انتخابات می‌باشد.

طی 10 سالی که در سازمان بودم، حتی در حد یک جمع 3 نفره هم ، انتخاب و اختیاری وجود نداشت، چه برسد در حد سازمانی که اصلا چنین مفهومی ملموس نبود. هر بار که در ترکیبی می خواستیم یکی از هم یگانی ها را برای شرکت در پروژه ای پیشنهاد بدهیم، حتما با آن انتخاب مخالفت می شد و مارک هم محفلی و جاسوسی برای سازمان به من زده می شد، حتی مزدوران و فرماندهان تشکیلات، تحمل در کنار هم بودن ما در یک کار ساده را نداشتند و ما هرگز حق انتخاب در یک کار اجرایی را نداشتیم. سازمان و شخص مسعود رجوی هرگز هیچ انتخابی را به رسمیت نمی شناختند و دشمن ذاتی مقوله ای به نام ” انتخاب ” بودند.

البته هر کس مدعی است که در سازمان مجاهدین “انتخاب” وجود ندارد، حتما غرض و مرضی دارد ، اما این حق فقط برای رهبر سازمان و شخص مسعود رجوی رسمیت دارد ، چرا که او در انتخاب زنان مختار و آزاد است، آنزمان که رئیس دفتر باردار شده خود ، مریم را بعد از سقط جنین ناخواسته به عقد خود درآورد.

این انتخاب دیکتاتور مابانه در تاریخ 27 اسفند 1363 از طریق رادیو سازمان چنین اعلام شد:
در 27 اسفند 63 رادیوی سازمان خبر ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو، همراه با تمجید این “دستاورد عظیم شگرف ایدئولوژیكی و ایثار و از خودگذشتگی” را به سمع و نظر شنوندگان خود رساند. بسیاری از اعضا و هواداران بهت‌زده سؤال می‌كردند “مگر مریم زن برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیست؟” و در ادامه متحیرانه و كنجكاوانه اظهار می‌كردند “مریم كی از مهدی جداشده و چرا!” بنگاه خبری و رادیوی سازمان آن‌ها را زیاد معطل نگذاشت و به بخشی از پرسش‌های بی‌شمار آنان چنین پاسخ داد كه: “لازمه‌ فعلیت یافتن و تحقق تمام‌عیار تركیب نوین رهبری ما… یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است كه لاجرم زوجیت و محرمیت آن‌ها با یكدیگر را ایجاب می‌كند.”

در سرفصل های سازمانی که مسعود رجوی مجبور بود در ظاهر هم شده تن به انتخابات داده و در فرم هم که شده اصول اجتماعی را رعایت کند، هرگز حاضر به تن دادن به این موضوع نبود، بعنوان مثال به یک باره و بعد از 8 سال که از تاریخ ازدواج مریم قجر عضدانلو با مسعود رجوی می گذشت در تاریخ 7 شهریور 1372 به ناگاه اعلام شد که مریم رجوی به عنوان رئیس جمهوری ایران برگزیده شد! این انتخاب نمونه ای بارز و غیرقابل انکار از انتخابات از نوع رجوی، در سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی است. حال اگر سایر فرایندهای انتخاب گونه در سازمان مجاهدین را ملاحظه کنیم ، همه به صورت انتصابی بوده است و نه انتخابی . بعد از هر انتصابی از سوی مسعود رجوی ، اعضای سازمان فقط شنونده بودند ، که اگر نبودند باید حذف می شدند، که نمونه در این موارد بسیار زیاد است. هر گونه اعتراضی به نبود انتخابات در سازمان ، با مشت آهنین مسعود رجوی روبرو می شد.

هر اجتماعی چه بزرگ و چه کوچک ، با قوانین اجتماعی و انسانی مدیریت می شود، اما سازمان مجاهدین از این قاعده مستثنی است. در آنجا فقط یک نفر حق انتخاب دارد و بقیه باید مثل ربات این انتخاب تحمیلی را پذیرفته و تبعیت محض کنند.
از روز اول حیات این سازمان، همیشه با سلاح و تفنگ با مردم صحبت شده است، همیشه بجای انتخابات، ترور و سلاح حرف گفته است، این زبان صحبت سازمان با بیرون از خود است، گویا که هیچ کس جز رهبر این سازمان عقل و شعور کافی (با عرض پوزش از خوانندگان محترم) برای حق انتخاب را ندارد.

بیگانگی تشکیلات سازمان با مفهوم انتخاب و ضدیت با مقوله ای به نام دمکراسی ، همواره این تناقض را در اعضای سازمان مطرح کرده است که چرا حق انتخاب افراد باید در تشکیلات سازمان مجاهدین پایمال شود؟

خیمه شب بازی انتخابات در سازمان مجاهدین، در بحث مسئول اول سازمان هر چهار ساله اتفاق می افتد. این باصطلاح انتخابات، همیشه یک کاندید داشت و بعد از رای آوردن! عنوان می شد که وی با رای اکثریت ، انتخاب شده است. صندوق رای وجود نداشت ، کاندید دومی هم در کار نبود، کسی جرات نداشت که مخالفتی از خود نشان دهد و به صورت صوری و شکلی رای گیری انجام می گرفت و همه چیز تمام می شد . روند کار هم بدین صورت بود که در روز موعود ، مسعود رجوی و مریم، سر معرکه می نشستند و بعد از کلی حرافی ، انتخابات شروع می شد. او می گفت مثلا مژگان پارسائی را می خواهیم برای مسئول اولی انتخاب کنیم، موافقین دست بلند کنند و اول از همه خودش و مریم سریع دستشان را بلند می کردند، همه هم مجبور به تائید و دست بلند کردن می شدیم، بعد می ایستاد و می گفت این انتخاب میمون و مبارک است و کف می زد و ما هم این ” میمون ” را انتخاب می کردیم و سوت و کف می زدیم و انتخابات به سبک رجوی تمام می شد.

امروز هم در ایران بحبوبه انتخابات ریاست جمهوری است، شرکت در انتخابات یک وظیفه ملی و انسانی است، برای تضمین آینده بهتر خود و خانواده مان، ورود به این میدان یک تعیین سرنوشت است که اگر ما انتخاب نکنیم ، باید تسلیم انتخاب دیگران شویم . هیچ چیز جای صندوق رأی را نمی‌گیرد و هیچ چیز نمی‌تواند جای انتخاب ما را بگیرد. انتخاب ما هم برای خود ما مسئولیت‌آفرین است و هم برای انتخاب‌شونده. من بعنوان یک ایرانی و کسی که تجربه 10 سال زیستن در مناسبات یک دیکتاتور به تمام معنا به نام مسعود رجوی را داشتم، امروز این افتخار را دارم که برای تعیین سرنوشت خود، در انتخاب رئیس جمهور ایران، یک رای دهنده باشم.

محمدرضا مبین، عضو نجات یافته از فرقه دیکتاتوری رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا