این روزها فرقه تروریستی مجاهدین خلق در حال بهره برداری از گردهمایی سالانه خود در برلین آلمان است تا بر طبل افتخارات نداشته اش در گرد و خاک تبلیغات به راه انداخته شده بکوبد.
مهمترین افتخار این فرقه و در رأس آن مریم رجوی این است که توانسته است با هزینه های میلیون دلاری مشتی سیاست مدار بازنشسته از آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی را برای ساعاتی دور هم جمع کند تا با حمایت از اهداف این فرقه، مریم رجوی را کمک کنند تا چند صباحی با اسب آرزوهایش در اوهام خویش بتازد.
اما آنچه که بعد از فروکش کردن شعله های هوس و آرزوهای بر باد رفته این پیرزن ۷۰ ساله بر جای ماند، واقعیت سخت اردوگاه فرقه رجوی در مانز آلبانی با سالمندانی بیمار و تنها و بی کس ، ممنوع الورودی مریم رجوی به کشور آلبانی و پرونده باز در فرانسه که بدنبال کشف برخی تجهیزات جاسوسی و سلاح و نفرات غیرمجاز در پایگاه این فرقه در حومه پاریس و نهایتاً ممنوع الخروجی مریم رجوی از فرانسه تا تعیین تکلیف وضعیت خواهد بود.
اکنون نیز که در آستانه نزدیک شدن به ۱۵ شهریور، سالگرد تأسیس فرقه تروریستی مجاهدین خلق هستیم، این سوال مطرح است که؛
آیا واقعا خروجی این سیستم فکری – سیاسی و تشکیلاتی، دستاوردی برای خودآگاهی مردم ، اعتلای نام میهن و نقشی بارز در توسعه فضای سیاسی و اجتماعی کشورمان داشته است؟
آنچه می توان به آن پرداخت و قابل پنهان کاری و بی توجهی هم نیست این است که:
۱ – کارنامه فعالیت های تروریستی مجاهدین خلق از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون نه تنها این سازمان را به مهم ترین گروه تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است بلکه آن را به عنوان یک سازمان تروریستی، سال ها در لیست گروه های تروریستی آمریکا، اروپا و استرالیا گنجانده است.
فعالیت های تروریستی مجاهدین خلق متأثر از سه عامل؛ شرایط سیاسی – اجتماعی حاکم بر ایران در دوره پهلوی، اندیشه های چپ گرایانه و التقاطی سازمان، و ناکامی سازمان در فضای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته و حمایت مستقیم قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای نقش موثری در گسترش و تداوم اقدامات تروریستی آنان داشته است.
۲ – مجاهدین خلق قالب های استاندارد تشکیلاتی به جهت اهمیت دادن به سانترالیزم دموکراتیک در فضای تشکیلاتی را از همان ابتدای شروع فعالیت های سیاسی زیر پا گذاشته و در بستری تابوسازی روند انحراف عینی را بسرعت ادامه داده است.
بدین ترتیب تزریق فکری و ایدئولوژی و حیات تشکیلات در یک مکانیزم یکطرفه از بالا به پائین در هرم تشکیلات جاری شد تا حرفی برای طرح در قبال مارکسیست ها وجود داشته باشد.
۳ – ضعف بنیادین فکری بی محابا و یک نمایش باور نکردنی و از درون رهبری وقت سازمان به یکباره منجر به تغییر ایدئولوژی سازمان در سال ۱۳۵۴ شد. ۹۰ درصد اعضای سازمان به همین راحتی مارکسیست شدند. مابقی نیز همانند طیف مسعود رجوی مفاهیم فرهنگی و بگونه خود از اسلام را حفظ کردند. اسلامی که در کنارش دیدگاههای سوسیالیستی چیده شده بود.
۴ – قدرت طلبی جنون آمیز مسعود رجوی و امکان سوءاستفاده از فضای سیاسی – مذهبی ابتدای انقلاب وی را بر آن داشت که به راحتی بر موج شور انقلابی طیف های دانشجویی و دانش آموزی وقت سوار و در بسیج و رویارویی با مظاهر انقلاب بر آید. تا بر فضای ناامنی آن روزها بیفزاید و ادعاهای سرگرم کننده ای را برای خودنمایی سیاسی گروهی خود طرح نماید.
۵ – با طرد شرایط حفظ دستاوردهای انقلاب مردم ایران به راحتی و مقتدرانه از سوی رهبری فقید، آیت الله خمینی کنار گذاشته شد. این امر پیچیدگی را برای رهبری ضعیف تشکیلات مجاهدین خلق افزوده و نهایتاً مسعود رجوی را واداشت در یک رویارویی مکانیکی به مصاف مردم و دولت وقت برآید.
نتیجه آن شد که ۱۷۰۰۰ شهدای ترور بر صفحه انقلاب نقش بست. همان نیرویی که رجوی دانشجویان خط امام ، تسخیرکننده لانه جاسوسی آمریکا را لایه های ضعیف ! ضد امپریالیستی معرفی می نمود خود براحتی به دامن همان قدرت های بی رحم اروپایی و آمریکایی بیفتد.
۶ – در سال ۱۳۶۵ در یک چرخش ضد انقلابی بزرگ با معاون صدام حسین و دشمن متجاوز سرزمینی ملاقات و تقاضای پیوستن به صفوف ارتش صدام را مطرح و با آن به توافق رسید. از هیچ رذالتی در جاسوسی های مرزی، شهری و ملی برای دلخوشی حکومت صدام حسین مطابق فیلم های افشا شده از ساختمان وزارت دفاع عراق در زمان حمله نیروهای ائتلاف مضایقه نکرد.
استمرار خط ترور و اعتقاد راسخ به انفجارات تروریستی جزو اندیشه های برجسته رهبری سازمان همواره خودنمایی کرد . آنچنان که هم اینک نیز علیرغم هر پنهان کاری اقدامات ضد انسانی گذشته برای صدور اعلامیه جهت محکومیت خشونت های گذشته و عذرخواهی از توده های مردم ، کاری که ارتش جمهوری خواه ایرلند انجام داد اقدامی در مجامع لابی خود بعمل نمی آورد.
۷ – فرقه تروریستی مجاهدین هم اینک در یک شرایط جداگانه و غیر قابل حل برای درک مردم ایران و منافع ملی قرار گرفته است. درکی که در آن اعضای نگون بخت خود نیز به سراشیبی سقوط پرت شده اند.
سرکوب افراد مسئله دار ، مجاب سازی فکری اعضا برای وادار نمودن آنان به اجرای فرامین تشکیلاتی ، رواج افکار انحرافی با ادامه طلاق زنان و مردان تشکیلات و برپایی جلسات موسوم به غسل هفتگی و نشست عملیات جاری و دیگ! و برداشتن رحم زنان فرقه و تجاوزات جنسی و سوءاستفاده خاص مسعود رجوی از این موضوع ، بلاشک ترکیب این تشکل فرقه ای را خطرناک و غیر قابل فهم ساخته است.
نتیجه اینکه دهها بار برگزاری نمایش های مضحک و ساختگی که از ویلپنت پاریس آغاز و چند روز پیش مدل جدیدی از آن در برلین آلمان اجرا گردید هم هرگز نخواهد توانست از بوی لجن و تعفن سیاسی رجوی بکاهد.
نویسنده : سعید پارسا