یادی از پرویز آقا رخ، نقش و تأثیرگذاری او

پرویز زمانی به‌عنوان هنرمند نقاش و طراح، عضو شورای ملی مقاومت مجاهدین خلق بود، پسری صادق و دوستی خوب و شوخ‌طبع و نقاشی حرفه‌ای با سبک رئال و هایپر رئال در کار رنگ‌ و روغن و پرتره.

کارش اما آنجا بیشتر از اینها بود. از طراحی آرم ارتش به‌اصطلاح آزادی‌بخش فرقه تا طراحی سالن و پوستر و… مهم‌تر از همه تأثیرگذاری در روح و ضمیر مرضیه خواننده که موجب شناخت او از فرقه شده بود و او را به سمت مخالفت با فرقه پیش برد.

روزی برای ترانه بارون می باره با خانم مرضیه نشسته بودم و گرم گفتگو، چند بار نیکو خائف که از طرف فرقه مسئول خانم مرضیه بود به بهانه پذیرایی آمد و رفت، خانم مرضیه گفت به قول پرویز آقا رخ کار این خانم کنترل من و مسئول پاییدن و مغزشویی من است، جلوی او چهارتا شعار تکراری می‌دهم خر کیف می‌شود و مدتی دست از سرم برمی‌دارد و راحتم می‌گذارد با اینها باید این‌طور رفتار کرد. او اضافه کرد که پرویز می‌گوید اینها هنر را متوجه نمی‌شوند و از هنر نه لذت می‌برند و نه تأثیر می‌پذیرند فقط به‌ عنوان یک وسیله به هنر نگاه می‌کنند و به هنرمند هم همین‌طور. به‌عنوان کسی که می‌تواند به‌ عنوان وسیله تبلیغ یا مغزشویی از او استفاده کرده و دست آخر دورش بیندازند.

البته همین جملات خانم مرضیه سه بار به‌ خاطر ورود نیکو خائف با جملاتی مثل این شعر سخت آهنگ می‌گیرد و من توی وزن رباعی برایم سخت است چرا غزل نه و مستفعلن فع مستفعلن فع

چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان

برای من راحت‌تر است قطع شد.

بعدها که مرحوم پرویز آقا رخ از سازمان و شورا و همه تحسین و تمجیدها گذشته بود و رفته بود ایران باز هم خانم مرضیه را دیدم لابه‌لای رفت‌وآمد و خلوت‌شدن اتاق گفت پرویز رفته؟ گفتم آری ولی مسکوت گذاشته‌اند که تأثیر رفتنش را خنثی کنند. گفت می‌دانم جای هنرمند اینجا نیست؛ اما مثل او نمی‌توانم بروم و وقتی گفتم که اگر نخواهم گفته‌اند ما به‌ خاطر خودت نمی‌گذاریم؛ چون آبروی خودت را می‌بری اگر اینجا بمیری و دفنت کنیم هم به سود خودت خواهد شد هم ما تا اینکه به دامن رژیم بروی و علیه ما صحبت کنی.  گفت غیرمستقیم و مستقیم تهدیدم کرده‌اند به مرگ. آنهم مرگی که معلوم نشود آنها مرا کشته‌اند.

خواستم به او بگویم که تو صحنه‌هایی را پیش روداری که بتوانی صدایت را به جهان آزاد برسان، جهانی بیرون از این فرقه، اما فرصت نشد. مرضیه بعد از پرویز آقا رخ و اعتراضش بیشتر کنترل می‌شد. حتی صحبت شده بود که قرار است از اشرف نشین‌ها دورش کنند و در فرانسه برایش زندان بسازند.

بعدها شنیدم که تحت‌تأثیر صحبت‌های مرحوم آقا رخ در نشستی به سازمان و به فرقه‌سازی و مغزشویی و فشار اعتراض کرده بود و البته نه برای حال‌ و روز خودش که برای حال و روز اسیران اشرف نشین. که در آن جلسه یک هوادار خارجه نشین بی‌مغز و بی‌هنر به اسم امیر شیخی با الفاظ رکیک او را خطاب کرده و اقدام به فحاشی کرده بود.

مرضیه همان‌طور که او را تهدید کرده بودند فوت کرد و نیز پرویز آقا رخ با همه تأثیرگذاری در نقش و در ذهن بسیاری چون خانم مرضیه روحش شاد و خدایش بیامرزد.

سامان نجاتی

خروج از نسخه موبایل