حمید زرتشت نیا، بیست و دوم ژانویه 2008 همانطور که در چند روز گذشته شاهد بودیم،انتشار نامه شخص محترمی بنام آقای محمد حسیبی به یک هوادار فرقه رجوی وجوابیه این هوادار به ایشان که رد وبدل هر دو نامه در چهارچوب تلاش انسانی آقای حسیبی در پی گیری کار افراد جدا شده از رجوی تبه کار میباشد که این افراد مدت مدیدی است در اردوگاه تیف بلاتکلیف بسر میبرند. برملا شدن این مسئله از طرف آقای حسیبی که هوادار مربوطه در غیاب ایشان به سم پاشی وبد گوئی مشغول بودهاست وهم چنین محتوای جوابیه نامه این شخص، حکایت از دلواپسی فرقه مربوط، نسبت به اقدامات آقای حسیبی وشیوه برخورد ایشان با مسئله جدا شدگان وکلا موضع بحقی است که نسبت به رجوی دارند. اما از آنجا که عُمال فرقه نمیتوانند ایشان را از مراحم والطاف رجوی ساخته ای نظیر، بریده وبریده مزدور مورد عنایت قرار دهند واز آنجا که آقای حسیبی برای نجات "بچه"ها به "کانالهای بین المللی"! رجوع نمینمایند، میتوان به ترس بجای رجوی پی برد که این ترس در جوابیه این هوادار منعکس شده است. البته از این بگذریم که این هواردار بظاهر مستقل، چون خودش رجوی را میپرستد، در نامه خود او را دوست مردم ایران میخواند،و بعمد فراموش میکند که اتفاقا"بچه ها"ئی که وی ادعای پی گیری کار آنها را دارد،اگر رجوی را دوست مردم ایران میدانستند،اکنون در اردوگاه تیف بسر نمیبرند. از طرف دیگر،چون خارج شدن کار بچهها از ریل کانالهای بین المللی مورد دلخواه رجوی واینکه شخص دیگری که هیچ گاه در طیف اعضاء و طرفداران این فرقه نبوده پا بمیدان گذاشته است،نشانهای مثبت ومبارک از حضور دیگر اشخاصی رادر امر پی گیری افراد بلا تکلیف در تیف میدهد که نه بر اساس تعلقات سیاسی،بلکه همانطور که آقای حسیبی بدرستی اشاره دارند، بر اساس احساس مسئولیت انسانی کمر همت بر این کار نیک بسته اند، لذااین مجموعه،چشم انداز غیر قابل خوشایندی را برای رجوی خائن ترسیم مینماید که در این چشم انداز پایان "ایزوله" کردن جدا شدگان و پیوند حرکت "انسانی" آنان در جدا شدن از خیانت، با احساسات ملی ومیهنی و "انسانی"دیگر ایرانیان شریفی نظیر آقای حسیبی میباشد. هر چه حسیبیها بیشتر شوند، پنبه شدن هر چه بیشتر تمامی کارهای غیر انسانی،از جمله مارک زدن،تهدید فیزیکی،امنیتی کردن مسئله،پا پوش دوختن امنیتی ودر مجموع سیاسی جلوه دادن و…که تا بحال ریسیده شده بود را در چشم انداز قرار میدهد. این چشم انداز به او میگوید که آن کادر بسته سیاسی که او میخواست مسئله "جدا"ئی در داخل آن طرح بشود تا بتواند معادله کاذب ورجوی ساخته حکومت ایران -منافقین را بعنوان صورت مسئله اصلی جلوه دهد تا بدین وسیله بتواند با آخوند مال کردن اصل وپایه جدائی وجدا شدگان، روی" بار"انسانی وملی ومیهنی آن، خاک بپاشد وآنرا مخفی نگه دارد، در حال دود شدن وبهوا رفتن است. و این ترس وصل شدن، بمنزله زیر بنا و سکوی پرتاب تمامی حملات وبزیر سوال بردنها وتهدیدی است که تا کنون از طرف رجوی وباندش علیه جدائی وجداشدگان انجام گرفته که نعل به نعل آن در نامه هوادار مربوطه قابل رویت است. استدلال برای روانه کردن آقای حسیبی به دنبال نخود سیاه که نامش کانالهای بین المللی است،لجن پراکنی علیه جدا شدگان واینکه ایشان مواظب!باشد رژیم از کارهایش بهره برداری نکند،تهدید به "فدائی"های رجوی که اکنون تبدیل به "واکسی"شده اند،هم جنس وهم سو با همان مهملات رجوی واز همان سکوی ترس به سمت آقای حسیبی پرتاب شده است، که با پاسخ کوتاه ودندان شکن ومستدل آقای حسیبی و با جمله بیاد ماندنی:اگر رجوی ذرهای شرافت داشت… آب پاکی را روی دست وی میریزد. اگر خیانت و وطن فروشی ومزدوری بیگانه،در هویت فرهنگ انسانی- ایرانی ضد ارزش است ودقیقا بر همین اساس است که مردم ایران بین سازمان مجاهدین وفرقه رجوی تفاوت قائل هستند واین فرقه را مثل حزب توده از درب خروجی پیکره خود دفع نموده اند،بنابراین نه گفتن به رجوی وجدائی از وی بر سر این مقولات، نمیتواند" ارزشی"نباشد وهمچنین جدا از جریانی باشدکه در تاریخ این مرز وبوم وبدون انقطاع،تا به امروز آمده واین سرزمین و هویتش را درمقابل جریان خیانت و…حفظ نموده است. بنابراین اگر فرقه رجوی جریان است،"نه"، در مقابل او وجدائی از فرقهاش نیز جریان میباشد که میبایستی علیرغم تمامی توطئههای رجوی به جای اصلی آن یعنی مردم وصل شود. بنظر این حقیر کافیست ریل این وصل که میتواند از همراهی رسانهای نیز برخوردار باشد،بر اساس ساده گوئی مورد پسند عمومی، از علت پیوستن وعلت جدا شدن پرده بردارد،بدون این که به حرفهای سیاسی آنچنانی آلوده شود،تا خود بخود،انگیزه انسانی وملی جدا شدگان در پیوست وروی بر گرداندن از رجوی را به همان احساسات انسانی وملی مردم پیوند بدهد،همان احساسات انسانی،ملی، ومیهنی که اورا دفع کرده است، تا در آن صورت دیده شود که سنگ اندازیهای رجوی تباه کار تا کجا میتواند کار کرد داشته باشد. تا در این پیوند، زیان استراتژیک اعمال خیانت آمیز رجوی که به سهم خود درایجاد ودامن زدن به جو بی اعتمادی در میان مردم گردیده است بر ملا گردد. تاسودی را که جمهوری اسلامی از وجود رجوی در دامن زدن به این بحران بی اعتمادی که قفل وگیر اصلی حرکت در جامعه ایران میباشد بر ملا گردد. تا اینکه چرا جمهوری اسلامی با این که گفته میشود از نفوذ بالائی در عراق بر خور دار است واز این نفوذ برای اخراج دار ودسته رجوی استفاده نمیکند وبا مسئله بازی سیاسی -قضائی میکند بر ملا گردد. تا این که،همگان ببیند این بازی که عمدا میشود بخاطر این استکه، از سوئی به طولانی تر شدن عمر فرقه کمک کند واز طرف دیگر خوراک تبلیغاتی برای فرقه فراهم نماید ودستگاه سیاسی آنرا روغن کاری کند،تا با سر پا نگه داشتن رجوی واردوگاه اشرف، منافع شایانی را در انتخاب مردم بین بد وبدتر نصیب جمهوری اسلامی نماید. تمامی شارلاتانیزم بکار رفته از نوع اکابری وغلط زیادی علیه مردم ایران وعقب مانده توصیف نمودن آنهااز طرف این هوا دار که در نامه خود به آقای حسیبی عنوان کرده اند و اینکه این نابغه قرن در همان نامه،کشف فرموده اند، علت عقب ماندگی جامعه ایران،از تاثیرات تبلیغات ضد امپریالیستی حزب توده میباشد ریشه در رجوی پرستی دارد. اینکه کسی بیاید،شعبان بی مُخ راکه گول تبلیغات حزب توده را نخورده، عامل پیشرفت جامعه ایران ومصدق و دکتر فاطمی و…گاندی وآلنده وعمر مختار و… حنیف نژاد و جزنی و…باضافه هزاران انسانی که در نقاط مختلف جهان بر سر استقلال خود جان فدا کردند،عامل عقب ماندگی جوامع خود نشان بدهد،بجز این است که این گونه اراجیف رابخاطر ماست مالی اعمال خائنانه رجوی بیان نمیدارد؟بغیر از این است که جدا از علائم بارز عقب افتادگی صاحب این اراجیف وشارلاتانیزم اکابری، ماهیتی را نشان میدهد که از باکتری خائنانه رجوی ساخته وپرداخته نشده است؟. اما دیگر تلاش مذبوحانه این هوادار در نامه مربوطه این که، با تکیه بر همان شارلاتانیزم اکابری،سعی دارد، اولا فرقه رجوی را سازمان مجاهدین جا بزند و در ثانی سقف خیانت ومزدوری و وطن فروشی رجوی وباندش را به رفتار بد با منتقدین تنزل دهد ودست آخر نیز تقصیر رفتار بد با منتقدین را، از گردن رجوی برداشته و آنرا بگردن جامعه ایران بیاندازد ودیگر این که حضرتشان، از حداقل پرنسیب در حرف زدن راجع به ملتی که خود تاریخ است و درست بخاطرفرهنگ غنی خود،طوفانهائی را از سر گذرانده که هر کدام از آنها میتوانست ده تا کشور گردن کلفت تر از سوئد را که قبله آمال ایشان است از صفحه گیتی محو کند، بر خوردار نیست. بنابر این یک بار دیگر باید به او گفته شود، نه تنها فرقه رجوی محصول فرهنگ این جامعه عقب مانده نیست بلکه درست بخاطر ضد ارزشی بودن مقوله "خیانت" در فرهنگ همین جامعه عقب مانده،رجوی وحزب توده را از درب خروجی پیکره خود "دفع" نمودهاست وبرای ستار خان و… مصدق هورا میکشد. بهر حال، این که آقای حسیبی از چه راه وچگونه مسئله "بچهها" راپی گیری مینمایند به هیچ کس مربوط نیست،الا خودشان. اماگذشته ازتمامی این مسائل،آنچه که در درجه اول، اهمیت دارد،حضور خود آقای حسیبی ودیگرانی نظیر ایشان در صحنهاست. این حضور،به تمامی توطئههای رجوی خاتمه و تعادل قوا را به نفع تعین تکلیف هرچه سریعتر کار عزیزان دربند خواهد چرخاند.
با احترام حمید زرتشت نیا