از رسوایی سناتور منندز تا سفیدپوش کردن مجاهدین در عاشورا

مریم رجوی در قرن پانزدهم

سال 1403 آرام آرام به نیمه نزدیک می شود ولی مریم رجوی تا به امروز نتوانسته بر مشکلات سیاسی، امنیتی و حتی تشکیلاتی مجاهدین فائق آید و آنها را حل و فصل کند و طبعاً مشکلات حقوقی زیادی هم در پیش رو دارد. از پاییز 1401 که دسیسه سیا-موساد برای تجزیه ایران به شکست انجامید (و آنها با صرف بودجه های میلیارد دلاری و بکارگیری دهها جریان تروریستی و برانداز هم نتوانستند به اهداف شوم خود برسند)، تا به امروز که ایران در اوج اقتدار قرار گرفته، مریم رجوی دست به هر ترفندی زده تا جایگاه خود در خارج کشور را تثبیت کند و مجاهدین را تنها جایگزین دمکراتیک جمهوری اسلامی جلوه دهد. اما مردم ایران شاهد بودند که چه ضربات مهلکی بر دستگاه این فرقه، بویژه در ابتدای تیرماه 1402 وارد آمد و چگونه تشکیلات آنها در آلبانی و فرانسه دچار فروپاشی جدی شد و مریم از آن پس نتوانست حتی یکروز در کنار نیروهایش در تیرانا قرار گیرد و مدام در هراس از بازداشت، از این کشور به آن کشور سفر کرد تا حمایت پارلمانترها را بدست آورد.

با این وجود، سال 1403 برای مریم پر هزینه تر از همیشه بود. وی که تصور داشت می توان با یک گردهمایی بزرگ، رسوایی ها و بحران های پیش رو را پوشاند، با چند رخداد بزرگ مواجه شد که هرچند تلاش کرد از آن به نفع خود استفاده کند، ولی در عمل او را بیش از پیش دچار تزلزل و آسیب نمود و تمام تبلیغات وی از جمله سخنرانی سالیانه او را، با وجود چند میلیون دلار هزینه، به حاشیه برد و بی اثر کرد. ضربه بزرگ به دولت کودک کش، تمام سرمایه گذاری مریم روی صهیونیست ها برای مقابله با ایران را نقش برآب کرد و اخبار جهانی را سمت و سو داد. درگذشت رئیس جمهور و همراهانش نیز رخداد دیگری بود که عملاً تبلیغات مریم برای گردهمایی را تحت تأثیر قرار داد و از آن پس، مهمترین خبر جهان، انتخابات در ایران بود. به همین خاطر، مریم سخنرانی خود را یکروز پس از انتخابات قرار داد تا مجاهدین را در محوریت رخدادهای ایران نشان دهد. اما دو دوره ای شدن انتخابات، تمامیت گردهمایی پرهزینه مجاهدین، که در آن چندین دوجین لابی آمریکایی-اروپایی دعوت شده بودند را به حاشیه راند و هیچ بازتابی در رسانه ها، حتی در آلمان که محل برگزاری آن بود، نداشت. ضربه بعدی، آزادی حمید نوری از زندان سوئد بود که مریم بیش از یکسال روی آن هزینه کرده بود تا آنرا به عنوان یک پیروزی حقوقی، به نام خود ثبت کند. به این ترتیب، سال جدید نیز برای مجاهدین هیچ دستاوردی نداشت و جز بر مشکلات متعدد آنان نیفزود.

رسوایی سناتور منندز

اما رسوایی جدیدی که برای مریم رجوی رقم خورد، محکوم شدن سناتور منندز، لابی و یار قدیمی مجاهدین به جرم گرفتن رشوه در دادگاه بود. این سناتور فاسد که از مدتها قبل مورد اتهام قرار داشت، در داخل کفش و لباس خود مقادیر قابل توجهی اسکناس و طلا، معادل 630 هزار دلار، پنهان کرده بود. البته این اولین لابی مجاهدین نیست که متهم به مفاسد اخلاقی یا مالی می شود. سناتور منندز طی سال های گذشته، بارها از فرقه مجاهدین و سایر جریان های ضدایرانی حمایت کرده بود و با اینکار، رشوه های کلان از آنها دریافت می کرد.

مریم رجوی و سناتور منندز

البته مشکلات گریبانگیر مریم قجرعضدانلو، فراتر از رسوایی لابی های اوست، چون پیش از این نیز خودش در پاریس به جرم پولشویی تحت محاکمه قرار گرفته بود، ولی با لابیگری و صرف بودجه های چند میلیون یورویی برای دهها وکیل و پرداخت جریمه، توانست خود را از اتهامات برهاند، هرچند که ملکه ترور قادر نیست رسوایی پولشویی را از چهره خود پاک کند و این اتهام اثبات شده، در پرونده او و در دادگاه فرانسه ثبت شده است. بطور معمول، دادگاه های غربی تابع بازی های سیاسی هستند وگرنه مهمترین جرم مریم، فرماندهی و طراحی هزاران اقدام تروریستی علیه مردم ایران، و سرکوب صدها معترض در درون مناسبات مجاهدین است و پولشویی کمترین اتهام اوست. ولی آیا غربی ها هرگز مریم را بخاطر انبوه جنایات مورد سوال قرار داده اند؟ خیر، چون آنها در سالیان گذشته فقط علیه ایران کار کرده اند.

مریم و پرچم عاشورا

رخداد دیگری که در ایام عاشورا بوقوع پیوست، نمایش عجیب مجاهدین در کمپ اشرف 3 بود. برای اولین بار، مراسم عاشورا در تشکیلات مجاهدین بدون حضور فیزیکی و یا اینترنتی مریم رجوی برگزار شد و او برخلاف گذشته نه تنها پرچم عاشورا را برافراشته نکرد، بلکه حتی پیام حماسی هم انتشار نداد. رسانه های مجاهدین نیز بدون هیچ شرح و تفسیری، تنها به پخش چند کلیپ نمایشی که در آن مردانی سفیدپوش و زنانی یقه سفید با حالتی افسرده در آن نقش ایفا می کردند، بسنده نمودند.

البته عدم حضور مریم در آلبانی ناشی از رخدادهای امنیتی سال گذشته است و از قبل قابل پیشبینی بود که وی هرگز قدم به خاک آلبانی نخواهد گذاشت چون نگران بازداشت شدن و استرداد است، اما وی حاضر نشد حتی به شکل “برخط” با عمده اعضای فرقه خود در آلبانی گفتگو کند و یا لااقل یک تسلیت ساده بفرستد. وی در پاریس هم برنامه ای نداشت و در صفحه ایکس خودش هم به این امر اشاره ای نکرد. جالب اینکه یکروز پس از مراسم عاشورا، به تبلیغ سخنرانی خود در تاریخ 9 تیر پرداخت تا صفحه توئیتری اش خالی از عریضه نماند.

طبعاً مریم فراموشکار نیست چرا که وی از گرفتن مراسم سالیانه برای “خودکشی یا کشته سازی” فلان دختر و پسر در ایران هم دست بردار نیست تا از آن علیه جمهوری اسلامی حماسه سازی کند. اتفاقاً مریم بیماری دوستان اروپایی-آمریکایی خودش را نیز فراموش نمی کند و به همین خاطر بلافاصله برای مرگ “شیلا جکسون لی” که روز 30 تیر از دنیا رفت، در یک پیام حماسی و شورانگیز، از وی به عنوان “مدافع راستین عدالت و حقوق بشر” و “رزمنده شجاع و فراموشی ناپذیر” یاد کرد و به تمام دوستان و خانواده او تسلیت گفت. لذا غیرممکن است این زن فریبکار عاشورای حسینی را از یاد برده باشد و پیام برای نیروهای خودش نفرستد.

تسلیت مریم رجوی به مناسبت مرگ شیلا جکسون لی

باید یادآوری کرد که عاشورای سال 1381، مسعود در حرکتی نمادین، یک پرچم سرخ را به عنوان نمادی از حماسه عاشورا در دستان مریم قرار داد تا او را ادامه دهنده حماسه کربلا جلوه دهد. در آن مراسم که بعدها “نشست پرچم” نامیده شد، مریم نیز چندین پرچم بین زنان شورای رهبری توزیع نمود تا آنان را سرداران خویش در این راه قلمداد کند. از آن پس، مریم همه ساله در این ایام پرچم هایی را بدست می گرفت تا یادآور آن روزها باشد و اعضای سازمان را با این انگیزه به ماندگاری دعوت کند. اکنون پس از گذشت 22 سال، وی در سکوتی پرابهام، پرچم را بکلی کنار گذاشته است.

اما چرا مریم امسال از حماسه عاشورا چیزی نگفت و پشت پرده ماند؟

گذاشتن پرچم عاشورا در دست مریم

روزهای تسلیم و سازش برای مریم

طبعاً برای ساکنین تیرانا هم این سوال پیش می آید که چرا مریم در مراسم عاشورا شرکت نداشت؟ و برای ما هم این ابهام بوجود می آید که آیا ملکه ترور بیمار بود و در مراسم شرکت نکرد و یا اغراض سیاسی پشت این قضیه است؟ و اینکه سفیدپوش کردن مردان مجاهد، در روز عاشورا چه پیامی می تواند داشته باشد؟ برای پاسخ به این سوالات باید به رخدادهای 9 ماه اخیر که ضربات راهبردی شدیدی بر پیکر رژیم کودک کش وارد آمده و جهان شاهد حضور چشمگیر پیروان امام حسین در مقابله با جنایات اسرائیل در کربلای غزه است بنگریم. در شرایطی که محور مقاومت با کلیدواژه “لبیک یا حسین” به کربلای جنگ با صهیونیست ها پا گذاشته، طبیعی است که مریم مراقب حساسیت کارفرمای خود نسبت به نام “امام حسین و عاشورا” باشد و واکنشی نشان ندهد که خشم صهیونیست ها برانگیخته شود و دست از حمایت مجاهدین بردارند.

مریم می داند که برخلاف سالیان قبل، نام عاشورا برای صهیونیست ها هزینه بر و وحشت آفرین است. به همین خاطر برخلاف تمام سالیانی که وی با بدست گرفتن پرچم اینگونه القاء می کرد که گویی پرچمداری عاشورا و ادامه راه امام حسین با اوست، امسال خود را بطور کامل از مراسم محرم دور نگه داشته و حتی یک تسلیت هم نفرستاده تا زمینه ساز حساسیت صهیونیست ها نشود. وی بر تن مردان مجاهد نیز لباس سفید پوشانده تا تداعی کننده پرچم سازش و تسلیم باشد. همان پرچمی که مسعود رجوی پس از حمله آمریکا به عراق، بر روی تمام خودروهای ارتش آزادیبخش نصب کرد تا خود را در برابر آمریکا تسلیم شده جلوه دهد. بله، همان کسی که مدعی بود در حمایت از صدام، به مقابله با آمریکا برخواهد خاست، ولی در روز موعود پرچم سفید نصب کرد، امروز هم در برابر کارفرمای جدید، با سکوتی معنادار، پرچم سفید را بر پرچمداری کربلا مرجح شمرده است.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل