فروغ جاویدان یا دروغ جاویدان

بعد از عملیات چلچراغ در خرداد 67 رجوی فکر می کرد می تواند با حمله گسترده به سمت تهران حکومت را سرنگون و خودش بر مسند قدرت بنشیند.

رجوی برای این برنامه روز 5 مهر 67 را انتخاب کرده بود. چون چند ماه زمان برای برنامه ریزی داشت. اما این خواب رجوی بعد از کمتر از یک ماه پوچ در آمد و حکومت ایران صلح با عراق را قبول کرد. رجوی مجبور شد عملیات بزرگ خود را جلوتر بیندازد و در این رابطه دستور داد افرادی که خواهان رفتن به ایران هستند از کشورهای مختلف به عراق آورده شوند. در این بین زنان و مردانی بودند که فکر می کردند این عملیات می تواند پایان پناهندگی در کشورهای غربی باشد.

رجوی با شلیک چند خشاب گلوله در میدان تیر اشرف سعی کرد به آنان انگیزه جنگیدن بدهد و آنان را به میدان جنگ واقعی روانه کند. به همین خاطر این افراد به محض دیدن تیراندازی در صحنه واقعی جنگ دچار شوک شده و نمی دانستند چکار کنند و خیلی از همین افراد در جنگ کشته شدند. چون اصلا به لحاظ نظامی آماده نبودند و حتی خیلی از این افراد نام شان مشخص نشد .

رجوی که از حمایت کامل صدام برخوردار بود فکر می کرد که دو سه روزه به تهران خواهد رسید. او به اعضای خود گفت وقتی تهران را فتح کردید تا دو روز آزادید هر کاری انجام بدهید و هر کسی را می خواهید کشته و به سزای جنایتش برسانید و بعد من وارد شده و دستور توقف خواهم داد .

می توان عملیات فروغ جاویدان را از چند جنبه مورد بررسی قرار داد: در زمینه نظامی می توان گفت، هیچ ذهن نظامی نمی تواند این شیوه را برای سرنگونی و رسیدن به پایتخت قبول نماید و این شیوه را دیوانگی محض می داند اما رجوی این شیوه را انتخاب کرد و تعداد زیادی از اعضای خود را از دست داد.

در زمینه عقیدتی رجوی فکر می کرد اعضای سازمان با ایدئولوژی او می توانند از میان آتش گذشته و خودشان را به تهران برسانند اما اعضای سازمان در جریان این هجوم متوجه شدند که گلوله ها واقعی هستند و با صرف داشتن ایدئولوژی نمی توان به مقاصد خود رسید بلکه باید در انجام هر کاری اندیشه نمود. رجوی با شعار دادن در توجیه عملیات می خواست به نفراتش در جنگ انگیزه بدهد ولی در صحنه دیدیم این انگیزه جوابگو نبود و نیروها با سرافکندگی به اشرف بازگشتند تا سرنگونی و رسیدن به تهران را در خواب ببینند.

در زمینه همکاری با صدام، در اشرف ما شاهد سیل کمک های نظامی بودیم ولی باز رجوی منکر این همکاری می شد و عنوان می کرد ما برای ادوات نظامی پول پرداخت می کنیم در حالی که بعد از افشا شدن و بیرونی شدن فیلم های دریافت پول از صدام مشخص شد اصلا بحث خرید نبوده بلکه بابت مزدوری برای صدام بوده است .

در زمینه تشکیلاتی شاهد بودیم وقتی نیروها به اشرف بازگشتند تعداد زیادی از سازمان جدا شدند و فهمیدند رجوی دروغ گفته و دیگر در اشرف باقی نماندند و تا مدتها نیروها درگیر تناقضات بودند. اینکه چرا به تهران نرسیدند و تا کی باید در عراق باقی بمانند در این باره رجوی با دریدگی خاص خودش مقصر اصلی را نیروها معرفی کرد و گفت نیروها به فکر زن و زندگی بودند و تمام عیار برای رجوی جنگ نکردند! در حالی که شاهد بودیم تعداد زیادی در مواجه با دشمن نارنجک کشیده و کشته شدند . رجوی به جای اینکه به اشتباه خودش پی ببرد دیگران را مقصر اصلی شکست معرفی کرد. البته نقطه ای که رجوی تصمیم گرفت به ایران حمله کند نقطه سقوط استراتژی و شکست او بود.

در عملیات فروغ جاویدان باید به این نکته هم اشاره کرد که رجوی در این عملیات مخالفین خود را از صحنه خارج کرد. از جمله می توان به علی زرکش و ابوذر ورداسبی اشاره کرد و با به کشتن دادن آنها، شهیدسازی کرد تا بتواند از خونشان ارتزاق کند .
عملیات فروغ جاویدان عملیاتی بود که عنوان شد سرنگونی در دسترس است اما این عملیات با دروغ سر هم بندی شده بود. نیروها به اشرف بازگشتند اما باز رجوی قول عملیات فروغ دو را داد که هیچ وقت نتوانست به آن دست یابد و اکنون در آغوش غرب آرام گرفته است.

رجوی با انجام عملیاتی نسنجیده به نام فروغ جاویدان نسخه سازمانش را پیچید و اعتبارش را از دست داد. عملیات فروغ جاویدان نقطه پایانی در زمینه های متفاوت برای سازمان و به اصطلاح مبارزه اش بود. حال هر چقدر رجوی و دستگاه تبلیغاتی شان در مورد عملیات فروغ جاویدان شعار بدهند. اما همه می دانند که رجوی مسئول کشته شدن اعضا می باشد و باید در این باره جواب بدهد. به چه حقی افرادی که هیچ آشنایی با سلاح و جنگ نداشتند به جنگ فرستاد؟! چرا مسئولیت شکست را قبول نکرد؟ و هزاران سئوال دیگر…

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل