48 ساعتی که رجوی را به خاک سیاه نشاند

عملیات فروغ جاویدان

پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران تمام تحلیل های رجوی نقش بر آب شد. زیرا همواره می گفت ایران صلح نمی کند و شعارش این بود صلح طناب دار جمهوری اسلامی است! به هر حال رجوی با پذیرش قطعنامه در مقابل عمل انجام شده ای قرار گرفت که راه برگشتی نداشت. با تمام توانش دست به عملیات زد، عملیات فروغ جاویدان!

رجوی گفت ما 48 ساعته به تهران خواهیم رسید و کاری که ما می کنیم در اشل ابر قدرت ها است. او در توجیه عملیات گفت: از پایگاه هوایی نوژه ترسی نداشته باشید زیرا به دوستان عراقی گفتم هر سه ساعت به سه ساعت آنجا را مورد هدف قرار دهند و بمباران کنند و ایضا در رابطه با پایگاه هوایی تبریز هم همین کار را انجام می دهیم و ضمن این که از موشک سام 7 هم برخوردار هستیم و به نیروهایش خاطر جمعی داد که از نظر هوایی ناراحت نباشند و از سوی عراق پشتیبانی می شویم . همین فاکتور نشان دهنده وابستگی رجوی به ارتش صدام بود.

به رجوی خرده می گرفتند که نقش ستون پنجم را برای صدام بازی می کند و هم چنین انتقاد می کردند که مجاهدین خلق زائیده جنگ ایران و عراق هستند. او هرگز جواب قانع کننده ای نداشت اما برای طفره رفتن همواره شعارش این بود که ما مستقل هستیم و فاکتور خرید نشان می داد و می گفت از تانک گرفته تا سایر ادوات را از صدام می خریم در حالی که واقعیت این نبود و برای همگان روشن است رجوی دستمزد مزدوری هایش را از صدام می گرفت.

نیروهای رجوی از قصر شیرین با آرایش ستونی راه افتادند و در تنگه حسن آباد زمین گیر شدند. دیگر نه راه پس داشتند و نه راه پیش، برای پیشروی راه مسدود شده بود. برای عقب نشینی هم با کمین نیروهای ایرانی مواجه بودند. در این شرایط رجوی خودش پشت مرزها در خاک عراق پنهان شده بود.

رجوی می دانست و اطلاع داشت نمی تواند پیروز شود اما برای این که خودش را از زیر تیغ اضداد بیرون ببرد حاضر شد بهایی سنگینی را پرداخت کند. ماحصل این عملیات بیش از 1500 نفر کشته و تعداد زیادی مجروح بود. از آنجایی که ضربه بسیار کاری و سنگین بود رجوی نتوانست این ضربه را نادیده بگیرد، گر چه در نشست جمع بندی مقصر را اعضای خودش دانست و گفت شما گیر زن و بچه هایتان بودید و اشاره کرد اگر خالص بودید، اگر مانند مریم به رهبری چنگ می زدید، اگر به زندگی وابسته نبودید ما می توانستیم پیروز میدان باشیم. خلاصه رجوی در کمال وقاحت اشکال کار را به گردن اعضایش انداخت و اصلا به روی نامبارک خودش نیاورد و نگفت این من بودم که در تاکتیک اشتباه کردم و نگفت این من بودم که تمامیت ارتش آزادیبخش را به شکل ستونی روانه خاک ایران کردم. از آنجائی که جان اعضای نگونبخت برای رجوی بی ارزش است برایش مهم نبود و لابد فکر کرده بود می خواهد به پیک نیک برود!

نکته دیگری که قابل توجه است اینکه عملیات دروغ جاویدان فرصتی بود تا رجوی بتواند با نیروهایی که با خط رجوی زاویه داشتند، تسویه حساب کند. مانند علی زرکش، و ابوذر ورداسبی و …

رجوی علی زرکش را به اعدام محکوم کرده بود و از آنجایی که قادر نبود اعدام کند برای او این عملیات بهترین فرصت بود تا از شرش خلاص شود و بعد از خونش بهره برداری کند. چرا که بعد از کشته شدن علی زرکش او را قهرمان لقب داد.

محمد رضا گلی

خروج از نسخه موبایل