در سال 1360 بعد از اعلام رسمی جنگ مسلحانه از طرف رجوی علیه دولت قانونی ایران، وضعیت سازمان با آن همه هوادار در هالهای از ابهام رفت و خیلی ها خودشان را کنار کشیدند و راه دیگری را پیش گرفتند. در آن زمان رجوی به زندگی مخفی رو آورد. قبل از آن رئیسجمهور بنی صدر را با اشکال مختلف از حکومت جدا کرد و به سمت خود سوق دادند. بقول رجوی ما شقه در راس نظام ایجاد کردیم و بنی صدر را در جیب خود گذاشته و به فرانسه بردیم.
رجوی چرا از ایران خارج شد؟ آیا برای مبارزه بیشتر بود یا ترس از کشته شدن. رجوی همیشه سر بزنگاه غیب میشود. آیا رجوی نمیدانست ماندن در ایران برای کادر بالای سازمان خطر جدی دارد؟! پس چرا زن و نفر دوم سازمان و تعداد زیادی از کادرهای بالای سازمان را در ایران نگه داشت؟ آیا فکر میکرد پیروز نبرد میدان خواهد بود. او خوب میدانست ماندن مساوی است با مرگ. رجوی در تاریخ هفتم مرداد سال 1360 همراه با بنی صدر از ایران فرار کرد. از آنجایی که رجوی هیچ اعتبار سیاسی نداشت لذا لازمه پناهندگی دادن به او همراه داشتن رئیسجمهور ایران بود. رجوی از این مهلکه جان سالم بدر برد ولی آیا از کادرهای سازمان کسی باقی ماند؟ مثل همیشه بها را از دیگران گرفت.
رجوی می گفت ما برای خوشگذرانی به فرانسه نیامدیم برای مبارزه بیشتر و تازه از دیگران خرده میگرفت که فلان گروه و دستجات همه در فرنگ ذوب شدن یا کادر سرویسهای اجنبی شدن و هزار برچسب دیگر . به آقای رجوی باید گفت اگر دنبال مبارزه بیشتر بودی در همان ایران میماندی و تا آخرین لحظه میجنگیدی و پرونده خودت و سازمان را میبستی و تمام میشد و این همه سال در سراب و رویای فتح ایران سیر نمیکردی. بله باید گفت هفتم مرداد فرار از ایران بود نه مبارزه بیشتر چون به وضوح مشخص است که در این همه سال چه دستاوردی داشته اید!
علی هاجری – آلبانی