در ایران اعتراضاتی بود و مسئولین سرسپرده سازمان مجاهدین به اعضا میگفتند ما مجاهدین پیشتاز اعتراضات هستیم و ما که در اشرف هستیم باید هژمونی قیام را داشته باشیم، به همین صورت اعضا را تحریک میکردند. من یادم هست که اعضای فریب خورده از همه جا بیخبر به درب اشرف که در کنترل نیروهای ارتش عراق بود میرفتند و فحاشی میکردند و این مسئله کش پیدا کرده بود. اعضایی که به درب اشرف میرفتند اصلاً خبر نداشتند که برای چه به درب اشرف میروند و نیروهای عراقی را تحریک میکنند. نیروهای عراقی از این مسئله کلافه و ناراحت بودند. تعداد اعضایی که به دستور فرماندهان فاسد مغز، روز به روز بیشتر میشدند و درب اشرف از جمعیت آنها پر شده بود.
این موضوع باعث خشم و ناراحتی نیروهای عراقی که به جز حفاظت کار دیگری نمیکردند شده بود. نیروهای عراقی درصدد این بودند که در داخل اشرف ایستگاه و کنترل داشته باشند. نیروهای عراقی نمیخواستند درگیری به وجود بیاید. اما فرماندهان سازمان مجاهدین اعضا را تحریک میکردند که مرتب به درب اشرف بروند و فحاشی بکنند. به همین خاطر نیروهای عراقی درصدد این شدند که داخل اشرف ایستگاه پلیس بزنند تا بلکه این اوضاع را از نزدیک کنترل کنند.
از طرف دیگر مسعود رجوی چون دستش از داخل ایران کوتاه بود و کسی در اعتراضات برایش تره هم خرد نمیکرد میخواست با یک اقدام ضد انسانی و ایضایی، اعضایی که درون تشکیلات از همه جا بیخبر بودند با پلیس و نیروهای ارتش عراق درگیر کند. و اثبات کند که سازمان مجاهدین و خودش جلودار و پیشتاز اعتراضات در داخل کشور ایران است. و با این بهانه تحریکات بر علیه نیروهای عراقی را بیشتر و بیشتر کرد و اعضا را جلوی درب اشرف می برد تا به نقطه انفجار برساند.
روز ۶ مرداد اعضای مجاهدین، درگیریهایی با نیروهای عراقی پیدا کردند که در حد سنگ پرانی اعضا بود. هدف سازمان این بود که درگیری بیشتری انجام شود و کشته بدهد. اما چون در ۶ مرداد اتفاقی نیفتاد و کسی کشته نشد و به چند اسیر و زخمی خاتمه یافت رجوی به این قانع نشد چون دنبال ریختن خون اعضای نگونبخت بود. به همین خاطر در ۷ مرداد آماده باش کامل داد و افراد را به اطراف دربهای اشرف سرازیر کرد. نیروهای عراقی وقتی این تحریکات را دیدند عزم کردند که وارد اشرف بشوند و نیروهای آمریکایی هم که تعهد داده بودند که در مواقع ضروری و اضطراری حفاظت اشرف را داشته باشند جلوی چشم همه کنار کشیدند . در این روز هر خودرویی که میخواست وارد اشرف شود اعضای لایه پایینتر سازمان در خط مقدم قرار میگرفتند و فرماندهان سازمان از پشت سر با بلندگو و بیسیم اخطار به اعضا میکردند که نگذارند هیچ نیروی عراقی به هیچ وجه وارد اشرف شوند.
علی رغم همه تلاشهایی که اعضای سازمان کردند، نیروهای عراقی وارد اشرف شدند و نفرات را به گلوله بستند که تعدادی کشته و تعداد زیادی زخمی و مصدوم شدند. هرچند رجوی دنبال کشتههای بیشتر بود اما به هدفش که کشتهسازی و ریختن خون بود، رسید و از خونهای به ناحق ریخته شده استفادههای سیاسی و تبلیغاتی زیادی برد و منظورش این بود که اگر اعتراضی در ایران هست پیشتاز سازمان مجاهدین و رجوی است و این هم قیمتی است که سازمان میدهد. در واقع ۶ و ۷ مرداد سال ۸۸ قابل پیشگیری بود اما مسعود رجوی دنبال مطرح شدن خودش بود که از این آب گل آلود چیزی نصیبش شود متاسفانه به جز ریختن خون ناحق اعضا و زخمی شدن تعداد زیادی از اعضا و به اسارت بردن تعدادی دیگر هیچ نتیجه دیگری در این واقعه وجود نداشت. و رجوی چیزی عایدش نشد به جز منفوریت بیشتر. بعد از ۶ و ۷ مرداد ، تبلیغات زیادی رجوی در اروپا و جاهای دیگری کرد و این واقعه را پیروزی جلوه داد و بر طبل و شیپور میزد که ما بردیم! جان انسانها برایش هیچ ارزشی نداشت. این بود شمهای از واقعه روز های تلخ ۶ و ۷ مرداد سال ۸۸ در اشرف عراق.
ابراهیم مرادی – تیرانا