چگونه پذیرش قطعنامه 598 یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟

تا پیش از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران، مسعود رجوی برای نیروهایش تحلیل می کرد که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی آتش بس و صلح با عراق را نخواهد پذیرفت و تاکید داشت جنگ شیشه عمر رژیم و صلح طناب دار اوست. بدنبال پذیرش قطعنامه و اعلام آتش بس، رجوی در تنگناه و بن بست قرار گرفت و شرایط بوجود آمده را برخلاف تحلیل های خود می دید و از طرف دیگر چشم انداز برقراری صلح بین ایران و عراق روی نیروها و از طرف دیگر موجودیت سازمانش تاثیر تعیین کننده می گذاشت، چرا که با تحقق روند صلح دیگر زمینه ای برای فعالیت های نظامی نداشت و در عراق عملا قفل می شد.

در آن مقطع و بعد از اعلام خبر پذیرش آتش بس از طرف ایران من در ستاد روابط خارجی در پایگاه جلال زاده بغداد که در حقیقت دفتر اصلی مجاهدین خلق در عراق بود فعالیت می کردم. تا قبل از روز 27 تیرماه سال 1367 که دولت ایران طی نامه ای به دبیرکل وقت سازمان ملل، قطعنامه 598 شورای امنیت را پذیرفت، رجوی در اندیشه شروع عملیاتی در شهریورماه با هدف فتح اهواز و یا کرمانشاه با فرماندهان نظامی ارشد شامل محمودعطایی، مهدی افتخاری، محمود مهدوی، ابراهیم ذاکری و مسئولین سیاسی مهدی ابریشم چی، محمد سیدالمحدثین، عباس داوری، محمد علی توحیدی در ساختمان سعادتی مشغول طراحی وبرنامه ریزی بود.
در همین رابطه نشست های هماهنگی با مسئولین مخابرات و ارتش صدام در محل وزارت دفاع داشت. رجوی بهمراه مریم مدت یکماه بود که در بغداد مستقر شده بودند و در این میان مریم مستمرا به مادرش معصومه که در طبقه چهارم جلال زاده مستقر بود سر میزد. مسئولیت رسیدگی به مادر مریم در این پایگاه را سیمین ملا زاده و سیما جراحی که هر دو جنوبی بودند برعهده داشتند. مریم در هنگام استقرار در جلال زاده شام و نهار را در سالن غذاخوری که در زیر زمین قرار داشت بهمراه دیگر نفرات این پایگاه صرف می کرد. بجز نفرات مرتبط با افسران مخابرات صدام، اشخاص دیگری از برنامه وهماهنگی های عملیات شهریورماه اطلاعی نداشتند.
بعد از اعلام پذیرش آتش بس از طرف ایران ولوله عجیبی در پایگاه جلال زاده به راه افتاد و به ناگاه جلسات هماهنگی عملیات محدود با طرف های عراقی قطع گردید. قبل از آن در 22 تیرماه 1367 ارتش عراق تک سنگینی را در منطقه دشت عباس و نزدیک به جاده مواصلاتی اندیمشک به دهلران اجرا کردند. عراقی ها همچنین بعد از اعلام آتش بس دست به حملات همه جانبه در محورهای جنوب و غرب کشور زدند.

همزمان با این اتفاقات مسعود رجوی بهمراه مهدی ابریشم چی و عباس داوری و مترجم شان احمد افشار (فرزاد) به ساختمان وزارت دفاع رفته و با اصرار خواهان دیدار با صدام حسین شدند. رجوی به مدت چهار روز در انتظار دیدار با صدام ماند تا اینکه با ملاقات موافقت شد، مسعود رجوی چنانکه در نشست توجیهی موسوم به فروغ گفت: بعد از چهار روز بحث و گفتگوهای مفصل با صدام حسین بالاخره موافقت او را برای به تاخیر انداختن پذیرش آتش بس گرفت. رجوی گفت به صدام اطمینان خاطر داده است که در نهایت صلح واقعی را با مجاهدین خلق امضا خواهد کرد و جمهوری اسلامی درعملیات آینده شکست خواهد خورد.

در حد فاصل اعلام آتش بس توسط ایران و شروع عملیات موسوم به فروغ جاویدان، بخش اعزام روابط خارجی بشدت فعال شده بود و مستمرا ضمن مراجعه به فرودگاه بین المللی صدام در بغداد هوادارانی که از کشورهای مختلف اروپایی به عراق اعزام شده بودند را تحویل گرفته و به اشرف می بردند. این هواداران که سالهای طولانی از ایران به خارج رفته بودند هیچگونه آشنایی با شرایط و تحلیل وضعیت بوجود آمده نداشتند و صرفا بدلایل احساسی و ساده سازی های مسئولین مجاهدین خلق در کشورهای اروپایی که یک عملیات ساده و موفقیت آمیزی را در پیش خواهند داشت، هر کدام کوله پشتی های خود را برداشته و به امید دیدار زودرس با خانواده هایشان به عراق آمده بودند. برخی از آنها چنان فریب وعده های سران مجاهدین خلق را خورده بودند که هر کدام با خود چمدانهایی انباشته از سوغاتی های مختلف برای بچه های کوچک تر فامیل آورده بودند. به برخی از این هواداران که تاریخ پاسپورت آنها منقضی بود، گفته شده بود که نگران نباشند به محض ورود به تهران و بعد از چند روز پاسپورت آنها با مهر جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران تمدید خواهد شد.

در یکی از روزها که به اتفاق یکی از افسران مخابرات بنام نقیب حسین برای تحویل نفرات اعزامی از کشورهای اروپایی به اشرف می رفتیم، در مسیر افسرعراقی از من سئوال کرد واقعا شما می خواهید عملیات سرنگونی رژیم ملاها (ایران) را انجام بدهید؟ وقتی با پاسخ مثبت من مواجه شد. گفت: واقعا باورت شده شما می توانید رژیم ایران را با این تعداد نفرات شکست بدهید؟ و بعد بلافاصله ادامه داد: ارتش ما با این همه نیرو و حمایت تمامی کشورهای عربی و برخی کشورهای اروپایی بعد از 8 سال جنگ از پس آنها برنیامدیم. آنوقت شما می خواهید با این نیروی محدود سرنگونش کنید؟! وبعد در حالت تمسخر ادامه داد چه سرنگونی؟!
ادامه دارد…

علی اکرامی

خروج از نسخه موبایل