نامه حسن زارع زاده برای برادرش محمد زارع زاده در کمپ آلبانی

سلام برادر عزیز و مهربانم

امیدوارم حال شما خوب باشد. آرزوی قلبی من و خواهرانت سلامتی و تندرستی توست که فی الواقع نمیدانیم اینگونه هست یا نه؟

چرا که این چندمین نامه من و خواهرانت است که با شوق فراوان و امید به دو خط جواب، برای تو می نویسیم اما دریغ از یک پاسخ! واقعا نمیدانم نامه های ما به دستت میرسد یا نه ؟ اگر در این عصر ارتباطات نامه به دستت نمی رسد، پس گروگان و اسیری بی خبر از همه جا هستی .

اگر هم نامه هایمان به دستت میرسد و اجازه جواب دادن نداری پس کسانی که داعیه آزادی خلق را دارند این راه را بر تو بسته اند. حال کدام را باور کنم آزادی خلق را یا سانسور و اسارت افراد را؟

نمیدانم از چه و از کجا برایت بگویم و بنویسم؟

صحبت از حدود 38 سال جدایی و فراق است که هر روزش عمری بر ما و خانواده مان گذشت و در طی این سالهای دراز بیشترمان پیر شدیم و پدر و مادرمان هم بدون دیدن روی تو چشم از جهان فرو بستند .

چند ماهی است که مادر، وارث اینهمه محنت و رنج  که قرار بود عصای دست او در پیری باشی با هزار امید و آرزوی آمدنت به دیار باقی شتافت تا با مرگش برگی دیگر به دیوان جنایات سران فرقه افزوده شود.

اینک من مانده ام با خواهران چشم انتظارت. چه چیز انتظار را به پایان میرساند؟

امیدوارم این نامه هم به سرنوشت  نامه های  قبلی دچار نشود.

برادرت – حسن زارع زاده بغداد آبادی

خروج از نسخه موبایل