به یاد پدرم که سالها برای نجات فرزندش با رجوی ها جنگید

پنجمین سال درگذشت پدرم را گرامی می دارم

پنجمین سال درگذشت پدرم را گرامی می دارم، پدری که برای بدست آوردن پسرش از هیچ فداکاری دریغ نکرد. او از جانش مایه گذاشت تا مرا از چنگال رجوی ها نجات بدهند. در این راه پدرم، همواره همراه انجمن نجات بود زیرا میدانست تنها کسانیکه می توانند به او و سایر خانواده ها کمک برسانند همین انجمن است و لاغیر. لذا همیشه در کنار این انجمن مردم دوست ایستاد و هر کمکی که از دستش بر می آمد دریغ نکرد.

دوستانم برایم تعریف کردند که حاج موسی چگونه به رغم بیماری حادی که داشت از رفتن به عراق و اعتراض به رجوی بخاطر به گروگان گرفتن فرزندش دریغ نکرد و در هوای گرم و سوزان و یا سرماهای شدید و صحرایی عراق ایستاد و صدای اعتراض خودش را به گوش جهانیان و افکار عمومی رساند.

جملۀ معروف او که به هنگام اعتراض در پشت درب های اشرف در کشور عراق برای همگان معروف شده و ورد زبان ها گردید این بود که در جایی از سخنانش رو به رجوی و رهبران سازمان گفت که :

” از خدای خود به خدا شکایت میبرم !”

یعنی که تنها امیدش خدا بود و به او پناه برده بود تا این رنج و حرمان را خدا برایش حل کند. و آنگاه که خدا صدای او را شنید و ناگهان من در درونم احساس کردم که باید کاری بکنم کارستان. گویی در درونم یکی مرا نهیب زد که روزگار نشستن و سکوت پیشه کردن گذشته و باید به خود آیم و تصمیمی بگیرم. آنقدر که خودم نیز از آن لحظات حیرت زده شده بودم! و روزی رسید که پدر را به آغوش گرفته و با همدیگر گریستیم، و چقدر لذت بخش بود وقتی که پدر را در آغوشم احساس کردم، هر چند که جای مادرم بشدت خالی بود و دلم برایش پر میزد. زیرا او زودتر به دیار اعلی پر کشیده و رفته بود.

اکنون پنج سال از آن فراق گذشته است و من به سوگ پدر نشسته ام. روح همه پدران و مادرانی که آسمانی شدند و در حسرت دیدار فرزندان و عزیزانشان چهره بر خاک کشیدند شاد باد.

بخشعلی علیزاده

بخشعلی علیزاده
خروج از نسخه موبایل