در کره شمالی و مجاهدین خلق محبت ممنوع است حتی به حیوانات

وقتی چند ماه پیش رسانه‌ها اعلام کردند که رهبر کره شمالی داشتن حیوان خانگی را ممنوع اعلام کرده است، کسی خبر نداشت که مسعود و مریم رجوی از چند دهه پیش این نوع ممنوعیت را در فرقه خود اعمال کرده‌اند.

ممنوعیت ساده‌ترین مفاهیم روزمره در نظام‌های دیکتاتوری با توجیهات گوناگون اعلام می‌شود. برای مثال دیکتاتور کره شمالی، کیم جونگ اون نگهداری از سگ خانگی را رفتاری سرمایه‌داری یا بورژوازی و خلاف سبک زندگی سوسیالیستی خوانده است و بنابراین سگ‌های خانگی به عنوان اموال دولتی از صاحبانشان گرفته شده و توقیف می‌شوند. اما در فرقه رجوی این محدودیت‌ها با توجیه دیگری به خورد اعضا داده می‌شود.

محمدرضا ترابی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق در گذر خاطره‌ای از نجات گربه همسایه‌شان در آلمان، از رابطه خصمانه سازمان مجاهدین خلق با حیوانات می‌نویسد:

“تو اشرف هم سگ و گربه تو کمپ زیاد بود ولی مجاهدین اجازه نمی‌دادن بهشون غذا بدیم و باهاشون رابطه برقرار کنیم. ممنوع بود. یعنی مجاهدین حتی به اعضاشون اجازه نمیدن با حیوون رابطه عاطفی برقرار کنه چه رسد به انسان. اینطور آدم‌ها رو از احساسات انسانی تهی میکردن. هر از گاهی هم تو کمپ اشرف یگان شکار سگ راه می‌انداختن و سگ‌های خیابونی رو با کلاشینکف می‌کشتن.”

نوشته محمد رضا ترابی در شبکه اجتماعی

مطابق معمول مطلب محمدرضا توجه مخاطبین را جلب می‌کند و چند کودک سرباز سابق دیگر نیز بازخوردهای مشابهی در بخش کامنت‌ها برای او به اشتراک می‌گذارند. خاطرات آن‌ها نشان از اوج خفقان حاکم بر تشکیلات مجاهدین خلق دارد که بسی بیش از دیکتاتوری بدنام کره شمالی است.

کودک سرباز پیشین که با نام مستعار آیلین مقدم در شبکه اجتماعی ایکس فعال است در تایید اظهارات محمدرضا خاطره‌ای دارد:

“دقیقا همینطور بود ، مریم حامد به گربه و بچه هاش چندبار غذا داد‌، توی نشست صداش کردن و گفتن حق نداری به گربه ها غذا بدی‌، چون خودت رو ارضا می‌کنی ، دیگه حق نداری سمت گربه ها بری.”

توجه و ابراز محبت به یک حیوان چگونه می‌تواند دست مایه سرکوب در نشست‌های مغزشویی در فرقه رجوی شود؟ این هنری است که در طول تاریخ تنها از عهده فرقه‌های مخرب برآمده است و مجاهدین خلق یکی از بارزترین نمونه های آن هستند. چنان که ترابی به درستی می‌گوید: “مجاهدین سیستماتیک انسان‌زدایی می‌کنند.”

در ادامه، آزاده معصوم از اهمیتی که برای گربه‌های پایگاه مجاهدین در فرانسه قائل می‌شد، نوشته است. کاری که موجب شد در حالی‌که در فرانسه و در مهد تمدن و دمکراسی زندگی می‌کرد، اخطار عجیبی از مافوق‌هایش بگیرد:

“یاد خاطرات خودم ‌افتادم. من ۳ماه دیرتر از سازمان اومدم ‌بیرون و ۳ ماه بیشتر نشست‌های مزخرفی که ‌آذر‌‌ جمشیدی برام میذاشت رو تحمل کردم تا فرصت داشته‌ باشم برای ۱۷ تا بچه گربه‌ای که تو اور یا آسایشگاه خواهرا بودن خونه و خانواده پیدا کنم و اونا رو هم نجات بدم. مستمر بخاطر رسیدگی‌های من به این گربه ها مورد انتقاد قرار می‌گرفتم‌ و جمله ثابتشون این بود که باهاشون بازی نکنم اگر نه برادرها “دچار لحظه” می‌شوند.‌ منم می‌گفتم آخه چه ربطی داره… اگه دوست داشتی سر وقت این “دچار لحظه” شدن ‌‌رو برای بقیه توضیح بده معنیش چیه.”

دچار لحظه شدن در ادبیات مجاهدین خلق به معنی خطور کردن افکار جنسی به ذهن فرد است. لحظه جیم یعنی لحظه‌ای که فرد به فکر جنس مخالف یا مسائل جنسی می‌افتاد. این که رسیدگی به چند گربه چگونه چنین مسائلی را ایجاد می‌کند نیز تنها در قاموس مجاهدین خلق قابل توجیه است.

“رفتار غیر سوسیالیستی نگهداری سگ” یا “ارضای نیاز عاطفی با غذا دادن به گربه‌ها” یا “لحظه‌دار کردن برادران با مراقبت از گربه‌ها” ، همه از آبشخور تفکر دیکتاتوری می‌آیند. حکمرانی‌ای که جامعه‌اش را ملزم به قرار گرفتن تنها در یک قالب سبک زندگی می‌کند و هر نوع سبک زندگی دیگری را با استدلال‌های غیرمنطقی نفی می‌کند.

مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل