کتاب ِ بازگشت ؛ پس از فحاشیهای دوستان سابق ِ خانم هشترودی خطاب به ایشان منتشر گردیده از همین رو مخاطب را برآن می دارد که ماجرا را از این جهت دنبال نماید که وی چگونه و با چه ادبیاتی پاسخ آنها را داده است؟!
همین که ایشان حاضر نشده با ادبیات خاص ِ مجاهدین، جواب منتقدین خود را بدهد، کاملا مشخص می گردد که وی از این فرقه ارتجاعی فاصله نوری گرفته است و اوضاع اسیران ذهنی در فرقه را نیز درک کرده است که صرفا دستور تشکیلاتی مجاهدین را برای این سنگسار سیاسی باجرا درآورده اند.
در صفحه هفدهم کتاب می خوانیم:
” در سال 1988 برای تهیه گزارشی درباره ارتش ِ مجاهدین (سازمان مجاهدین خلق) روانه عراق شدم، ورودم به آنجا پس از آخرین حمله بزرگ و نافرجام مجاهدین برای تسخیر قدرت و پیش از اعلام آتش بس میان ایران و عراق بود.
پس از استعفای چندین عضو شورا ؛ به ویژه هدایت و مریم دفتری، رهبران جبهه دموکراتیک و به ترتیب نوه و عروس مرحوم مصدق، نخست وزیر سابق ایران و همچنین استعفای هادی مهابادی، شیمی دان و از مشاهیر جهانی ؛ شورای ملی مقاومت ایران عملا ناتوان و از درجه اعتبار ساقط شد ؛ از این رو برای من ادامه عضویت در شورایی که این چنین بی ارزش و از درجه اعتبار ساقط شده و سازمان مجاهدین خلق آن را رهبری می کند، حاصلی جز این نداشت که هم به خودم دروغ بگویم و هم به ملت ایران دروغ بگویم، به همین دلیل و در پی این اندیشه بود که در نوامبر 2002 استعفای خود را به رئیس شورای ملی مقاومت NCRI تسلیم کردم ؛ استعفا نامه ام به شکلی که نگاشته شده بود، مورد پذیرش واقع نشد ولی حاضر نشدم ذره ای از آن را تغییر دهم.”
بدین سان خانم هشترودی از یک ائتلاف صوری ؛ که صرفا ویترینی برای مجاهدین بود خارج گردید تا به تاریخ اثبات نماید که مجاهدین خلق هم به نیروهای خودشان دروغ می گویند و هم به مردم ایران و اساسا برای کسب قدرت؛ ارتشی را در اردوگاههای اهدائی صدام، تاسیس کرده بودند ولاغیر.
دفتر انجمن نجات” کردستان”
16/بهمن/1386