ایدئولوژی پوسیده رجوی با زندگی سر سازگاری ندارد

تشکیلات رجوی یعنی فقدان درک زندگی

تازگی طبیعت زندگی است. زندگی همیشه تازه است. هیچ چیز کهنه نیست زندگی هرگز تکرار نمی‌شود. فقط هر روز نو می‌شود. اما تشکیلات رجوی و ایدئولوژی آن کهنه است از این رو تشکیلات رجوی دشمن زندگیست. زندگی با ایدئولوژی پوسیده و کهنه تشکیلات رجوی چگونه می‌تواند سر سازگاری داشته باشد. همه تلاش سازمان رجوی این است که چگونه زندگی و سرزندگی را از ذهن و روح افراد داخل تشکیلات کنار بزند. من مفسر واقعیت نیستم اما من ۲۰ سالی که در تشکیلات رجوی بودم نظاره‌گر دشمنی سازمان رجوی با زندگی بودم و دیده ام که چگونه چسبیدن افراد به یک ایدئولوژی کهنه و غیر انسانی این افراد را به چه چیزی تبدیل کرده است! می‌گویند نگرانی بیش از حد بزرگترین بیماری است حالا که بیرون از تشکیلات رجوی هستم سعی می‌کنم که به خاطرات تلخ سازمان رجوی فکر نکنم چون فکر کردن به آن هم برایم یک کابوس است که روح و روانم را آزار می‌دهد.

گذران روزمردگی در سازمان رجوی را با روح و روان و جسمم احساس و تجربه کردم. یک زندگی تکراری یک گذران تکراری توام با شکنجه‌های روحی تحت عنوان عملیات جاری و نشست‌های تکراری و تکراری ایدئولوژیک که هدفش فقط و فقط مغزشویی بود وهست که افراد به زندگی و خانواده هایشان فکر نکنند. می‌خواهم به رجویها بگویم در این شکنجه‌های روحی و روانی شما چه چیزی به دست آورده‌اید. اصولاً مردان و زنان در سازمان رجوی که هم اکنون در آلبانی در کمپ مانز تحت عنوان اشرف ۳ به سر می برند چه چیزی بغیر از تلف کردن عمر و جوانی به دست آورده اند. رجوی در مغزشویی‌هایی که می‌کرد و به اعضای داخل تشکیلاتش می‌گفت زن ذی صلاح انقلابی یا گوهران بی‌ دیل و به آنها می‌گفت شما الگو هستین .

حال می‌خواهم از رجوی ها بپرسم این زن و مرد بی بدیل انقلابی که شما میگویید چه خلاقیت و چه خدمتی به انسان‌ها کرده‌اند به ویژه به هموطنان خودشان که بخواهند الگو باشند؟! به غیر از این است که ترور و تروریسم را هدف خود قرار داده و تبلیغ می‌کنند. می‌خواهم بپرسم که چه خدمتی این زنان و مردان جامعه‌ و انسانیت کرده‌اند که بخواهند الگو باشند شما یک نفرشان را نشان بدهید که یک خدمت علمی و فرهنگی و اجتماعی کرده باشد.

سازمان رجوی در چند سال گذشته به ویژه از زمانی که در آلبانی مستقر شده به طور متمرکز و سازماندهی شده در شبکه‌های مختلف اجتماعی با حرف‌ها و عکس‌های غیر واقعی دنبال آن است تا اهداف ایدئولوژیک و روش‌های خشونت بار خود را تبلیغ کند و با استفاده از این به اصطلاح الگوها و نیروهای خود در قرارگاه اشرف در آلبانی با ایجاد بخشی که فعالیت‌های سایبری را دنبال می‌کند به میزان قابل توجهی از انرژی خود را به نفرت پراکنی و اتهام‌ زنی بی‌پایه و اساس علیه مخالفین خود و تهدید و ترور شخصیت آنها می‌کند. و سعی در منحرف کردن هرگونه تغییر و پیشرفت جامعه و نفرت پراکنی میکند. آیا اینها الگوهای رجوی هستند رجوهایی که تحمل یک انتقاد ساده را هم ندارند. اینها نمی‌توانند الگو باشند چرا که خود اسیر هستند.

مردان و زنان بسیاری در ایران بودند که هر کدام در فعالیت‌های سیاسی و علمی و اجتماعی و فرهنگی تلاش کردند هنوز هم تلاش می‌کنند و اگر زندگی خانوادگی به آنها امنیت نمی‌بخشید نمی‌توانستند با آسایش خاطر دنبال این خدمات باشند. به همین خاطر حرف‌های رجوی فقط برای فریب افرادش بوده و هست چرا که زنان و مردانی مانند مریم قجر با مغزشویی‌ها و شکنجه‌های روحی روانی اعضاء داخل تشکیلاتشان و آزار خانواده‌ها در ممانعت از یک تماس ساده نه تنها نمی‌توانند الگو باشند بلکه مورد نفرت خانواده‌ها و افراد هم هستند. تشکیلات رجوی یعنی فقدان درک زندگی یعنی کسی درکی از زندگی ندارد. درک زندگی در آزادی پدید می‌آید. ترک زندگی در تشکیلات پدید می‌آید. یک پرنده در قفس چه درکی از زندگی و آزادی می‌تواند داشته باشد…. به دوستانم می‌گویم که به سوی زندگی حرکت کنید. ساز و کارها و تفکرات تکراری و پوسیده رجوی به غیر از نفرت پراکنی چیز دیگری نیست. آن را ترک کن به پدیده ها و زیبایی های زندگی و دوست داشتن وعشق به خانواده‌ها و فرزندان و پدران و مادران چشم انتظارت فکر کن . درود به کسانی که از زیستن نهراسیدند و به قدر کافی شهامت زندگی کردن را داشته‌اند. و از یوغ رجوی ها خود را رها کردند.

علی زمانی – تیرانا

خروج از نسخه موبایل