گزارش هفدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مجاهدین خلق

قاضی دادگاه مجاهدین خلق دستور شناسایی و توقیف اموال مرتبط با متهمان پرونده را صادر کرد

هفدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه (۲۰ شهریور ماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری در مجتمع قضایی امام خمینی به‌صورت علنی آغاز شد.

قاضی دهقانی در ابتدای جلسه دادگاه با درود به روح شهدای انقلاب گفت: ملت ایران از قربانیان بزرگ تروریسم در دنیا محسوب می‌شوند و آنچه که توسط دادسرای عمومی و انقلاب تهران به این دادگاه واصل شده است در خصوص اتهاماتی است که ارتکاب یکی از آن‌ها قواعد و عناوین دادرسی جداگانه‌ای در بسیاری از کشور‌های دنیا برای رسیدگی به متهمان آن دارد. با توجه به اینکه امروزه تروریسم چه در قالب دولتی آن و چه در قالب گروه‌های سازمان یافته بزرگ‌ترین تهدید برای صلح، عدالت و امنیت محسوب می‌شود، جمهوری اسلامی ایران و قوه قضاییه آن برای تامین صلح و عدالت و امنیت بیشتر، اقدام به مبارزه قانونی در چهارچوب مقررات کیفری و حقوقی خود دارد و از آنجایی که ملت ایران از بزرگ‌ترین قربانیان تروریسم محسوب می‌شوند و بسیار قبل‌تر اینکه واقعه ۱۱ سپتامبر در آمریکا وجدان جهانی و سازمان ملل را بخواهد به سمت مبارزه با تروریسم سوق دهد، قوه قضاییه ایران به مبارزه با تروریسم اقدام کرده است.

وی گفت: اگرچه در قطعنامه‌های متعدد سازمان ملل، قطعنامه سال ۱۳۷۳، قطعنامه سال ۱۳۹۰ کمیته اجرایی مبارزه با تروریسم لوازم بسیاری برای سازمان ملل و دبیر کل آن ضروری دانسته است، اما عملکرد برخی از ناظران، گزارشگران و منتخبان از سوی سازمان ملل، دیدگاه بیدار و وجدان آگاه ملت‌ها به ویژه ملت‌های قربانی تروریسم را به استاندار‌های دوگانه سازمان ملل متوجه می‌سازد.

وی بیان کرد: طبق مقدمه قطعنامه ۱۶۱۷ سال ۲۰۰۵ ، تمامی اعضای سازمان ملل متحد ملزم هستند به طور کلی الزامات مندرج در قطعنامه ۱۳۷۳ را انجام دهند و منابع مالی گروه‌های تروریستی و گروه‌هایی که وضعیت نامشروع بین المللی را در دنیا رقم می‌زنند، محدود و ردیابی کنند، قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران امروز با قوانین حقوقی صلاحیت رسیدگی به اتهامات دایر بر اقدامات تروریستی از جمله هواپیماربایی، کودک سوزی، کشتن زنان، کودکان و غیرنظامیان و مردم عادی با انفجار‌های مختلف و به وحشت انداختن مردم را رسیدگی می‌کند.

وی گفت: براساس آنچه که قطعنامه‌های نام‌برده حتی برای دبیر کل سازمان ملل الزام ایجاد می‌کند این است که ناظرین و گزارشگران آن‌ها از گروه‌هایی که متهم به اقدامات تروریستی هستند دوری کنند تا زمانی که دادگاه‌های صالح به جرایم آن‌ها رسیدگی کرده و در صورتی که از اتهامات برائت یافتند در میان آن‌ها حاضر شوند. از سوی ملت ایران و به عنوان رئیس دادگاه نصیحتی را به دبیر کل سازمان ملل بیان می‌کنم؛ به گونه‌ای نباشد که دوره شما دور‌ه‌ای باشد که برخلاف قطعنامه نام‌برده، اعضای وابسته به سازمان ملل بیشترین نزدیکی را با کسانی که متهم به وضعیت نامشروع بین‌المللی تلقی می‌شوند، باشند و وجدان آگاه ملت‌ها به ویژه ملت ایران از دوره شما، به عنوان دوره تاریک یاد کنند. همانطور که همه می‌دانیم تروریست‌ها دشمنان ملت محسوب می‌شوند و وظیفه ذاتی سازمان ملل و دبیر کل آن مقابله با مرتکبین چنین اقداماتی و همراهی با دولت‌های پیشگام در مبارزه با تروریسم است.

قاضی دادگاه خطاب به دبیرکل سازمان ملل گفت: امروز در تهران کیفرخواستی به یکی از شعب کیفری دادگاه ارسال شده و ۱۰۴ متهم به اتهامات تروریستی که برابر تمام قواعد قانونی، این اتهامات اقدام تروریستی و جنایت علیه بشریت محسوب می‌شود، در حال رسیدگی است. انتظار ملت ایران این است که سازمان ملل و دبیر کل و اعضای وابسته به آن و گزارشگران آن در میان چنین متهمانی نباشند.

قاضی دهقانی گفت: شورای امنیت سازمان ملل و دبیر کل سازمان ملل برای تحقق صلح عادلانه در دنیا با ملت‌ها و دولت‌های قربانی تروریسم همراهی کرده و تمام توان خود را برای استرداد و محاکمه متهمان اقدامات تروریستی صرف کند. امروز این دادگاه فقط یکی از اتهامات آن که مانند اتهام واقعه لاکربی است را رسیدگی می‌کند. سوزاندن کودکان، کشتن زنان و کودکان، انفجار نماد‌های دموکراسی و احزاب از جمله اتهامات متهمان این پرونده است؛ حافظه تاریخی ملت ایران در زمانی که به اتهامات متهمان این پرونده در دادگاه کیفری رسیدگی می‌شود، به این فکر است که آیا سازمان ملل در کنار کسانی است که قربانی ترور هستند و واقعا خواهان صلح، عدالت و امنیت است و یا وابستگان و گزارشگران آن ممکن است در کنار متهمان دشمنان ملت باشند. تا زمانی که تکلیف اتهام متهمان مشخص نشود، اعضای سازمان ملل باید از کنار چنین متهمانی دوری کنند. اگر دادگاه به برائت متهمان رسید موضوع فرق می‌کند و اما اگر متهمان محکوم شدند، آنگاه حضور در کنار متهمان لکه ننگی در دامن کسانی است که ادعای صلح، عدالت و امنیت در دنیا را دارند اما در عملکرد استاندارد‌های چندگانه‌ای دارند. با توجه به حضور تمام وکلای متهمان و نماینده دادستان و وکلای شکات، دادگاه را رسمی اعلام می‌کنم.

امیر ملائی بالستانی، وکیل شکات در جایگاه قرار گرفت و گفت: در ابتدای جلسه قصد دارم با توجه به ضرر و زیان ناشی از جرم که مدارک آن در پرونده موجود و ثبت شده است، لایحه‌ای مطابق با ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص تامین خواسته کیفری به جهت جبران ضرر و زیان ناشی از جرم تقدیم دادگاه کنم.

در ادامه وکیل شکات لایحه خود را به دادگاه ارائه داد.

قاضی دهقانی بیان کرد: به عنوان رئیس دادگاه پس از مشورت با مستشاران دادگاه، ضمن موافقت با قرار تامین خواسته کیفری درخواست شده از سوی وکیل شکات دستور توقیف و شناسایی اموال مرتبط با متهمان این پرونده را در راستای ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی کیفری صادر و اعلام می‌کنم. اموال متهمان توقیف شود.

وکیل شکات گفت: با توجه به حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی، درخواست دارم ۲ نفر از خانواده‌های معزز شهدا که جزو شکات هستند در جایگاه قرا بگیرند.

سیده طیبه موسوی، دختر شهید آیت‌الله سید کاظم موسوی در ادامه گفت: با توجه به اینکه در این حادثه اصل نظام مورد هدف قرار گرفته است و باید حساسیت نسبت به آن بیشتر باشد، اما دیر به آن رسیدگی شده است، از دادگاه تقاضای اشد مجازات را برای این جنایتکاران و برای حامیان آن‌ها که در رأس آن رژیم جنایتکار آمریکا و فرانسه که همچنان از آن‌ها حمایت می‌کنند، را دارم.

وی در ادامه گفت: درخواست جبران خسارت‌های مادی و معنوی به خانواده‌هایی که در اثر این حادثه متحمل شدند را دارم.

وی در ادامه در پاسخ به سوال قاضی در مورد سمت شهید آیت الله موسوی، گفت: وی نماینده امام و قائم مقام وزارت آموزش و پرورش و معلم بودند و کار نظامی انجام نمی‌دادند، اما از کسانی بودند که در جلسات هفتگی حزب شرکت می‌کردند.

طیبه موسوی در ادامه در پاسخ به سوال قاضی در مورد خسارت‌های وارده به این خانواده در فقدان پدر، گفت: برادر کوچکم در هنگام شهادت پدر چهار ساله بودند و وابستگی بسیار زیادی به ایشان داشتند. تمام امورات تحصیلی ما به واسطه پدر انجام می‌شد، با وجود اینکه پدر ساعات زیادی در خانه نبودند، اما در ساعات حضورشان محیط خانه را گرم می‌کردند که فقدان پدر صدمات زیادی به خانواده وارد کرد.

وی گفت: به نمایندگی از اعضای خانواده اینجا هستم، تمامی اعضای خانواده خواهان جبران خسارت‌های مادی و معنوی وارده بر اثر شهادت و فقدان پدر هستند.

وی افزود: با توجه به اینکه من در زمان شهادت پدرم ۱۵ سال سن داشتم، بسیاری از مسائل را لمس کرده و با تمام وجود احساس کردم. بنده در آن زمان شاهد بودم که چگونه بعد از شهادت پدرم آواری از مصائب و مشکلات بر سر مادرم که در آن زمان تنها ۳۶ سال سن داشتند و زنی خانه‌دار بودند فرو ریخت. مادر من تا قبل از این اتفاق در اجتماع فعالیت چندانی نداشتند و بیشتر وقت خود را در منزل صرف تربیت فرزندان خود می‌کردند. بنده تنها دختر شهید هستم و ۵ برادر دیگر نیز دارم.

فرزند شهید آیت‌الله سید کاظم موسوی تصریح کرد: وقتی پدرم به شهادت رسیدند برادر بزرگ من در همان سال دیپلم گرفته بود و من در سال آخر راهنمایی مشغول به تحصیل بودم. برادران دیگر من در مقاطع راهنمایی و دبستان درس می‌خواندند و فرزند آخر خانواده ۴ سال سن داشت. پس از شهادت پدرم برای مادرم مشکلات زیادی به وجود آمده بود و یک زن تنها با مسئولیت ۶ فرزند خردسال و نوجوان و مسائل و مشکلاتی که از نظر اقتصادی، تحصیلی و اجتماعی با آن‌ها مواجه شده بود.

این فرزند شهید ادامه داد: در حال حاضر که در محضر دادگاه حضور دارم به لطف الهی و با فداکاری و ایثار مادرم، ما فرزندان شهید در زندگی شخصی خود موفق بوده‌ایم و زحمات مادرم به ثمر نشسته است. از ۵ برادر بنده ۴ نفر از آنان پزشک هستند و برادر دیگرم مهندس است و بنده نیز دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستم.

وی تاکید کرد: اینکه خداوند و روح پدر شهیدم در آن شرایط سخت حامی ما بوده باعث نمی‌شود که از گروه‌های تروریستی حامیان و عامران آن‌ها و مسببین و عاملان شهادت این شهید بزرگوار شکایت نداشته باشیم؛ چرا که این گروه‌های تروریستی باعث بروز این حوادث تلخ شدند و این خسارت‌ها را به خانواده‌ها تحمیل کردند. از ریاست محترم دادگاه تقاضا دارم که اشد مجازات را برای اعضای این گروه تروریستی که هنوز هم دست از این کار‌ها برنداشتند در نظر بگیرند.

موسوی با بیان اینکه دادگاه رسیدگی به اتهام این جنایتکاران باید سال‌های پیش تشکیل می‌شد، تصریح کرد: تشکیل دادگاه برای حادثه ۷ تیر بسیار دیر اتفاق افتاد و بیش از ۴۰ سال از این ماجرا گذشته است. دستگاه قضایی بسیار پیش از این زمان باید به این موارد ورود پیدا می‌کرد چرا که در حادثه ۷ تیر اصل نظام هدف گرفته شده بود. سالن محل انفجار فقط یک سالن نبود بلکه یک کشور بود و سران یک کشور در آن حضور داشتند. اگر مشابه این اتفاق در کشور دیگری رخ می‌داد و یک یا دو نفر از سران آن کشور ترور می‌شد حتماً حادثه‌ای بزرگ قلمداد می‌شد و به طور ویژه به آن رسیدگی می‌شد.

وکیل شکات امیر ملائی بالستانی اظهار کرد: پیرو صحبت‌های خانم موسوی در خصوص حادثه انفجار دفتر حزب، شهودی در دادگاه حضور پیدا کردند که در جایگاه حاضر شده تا به استماع اظهارات شهود ادامه دهیم. لازم به ذکر است که مطابق ماده ۳۳۰ قانون آیین دادرسی کیفری استماع شهادت شهود از قبل به اطلاع طرفین پرونده رسیده است.

قاضی گفت: با توجه به اینکه این جلسه، جلسه استماع شهادت شهود در خصوص ارتکاب متهمین به اقدامات تروریستی است و برابر لایحه واصله به دادگاه از سوی وکیل شکات، اسامی برخی از شهود برای این جلسه تعریف شده، دادگاه با رعایت مقررات قانونی برای استماع شهادت شهود این جلسه را در ادامه جلسه اول برگزار می‌کند. شاهد اول در جایگاه قرار گیرد تا برابر تشریفات بعد از سوگند و اقدامات قانونی نسبت به ادای شهادت اقدام کند.

وکیل شکات از آقای خلیلی جهت استماع شهادتشان دعوت کرد در جایگاه حضور پیدا کند.

قاضی خواست وکیل شاکی در جایگاه بایستید و قرآن در جایگاه قرار گیرد.

قاضی سوال کرد: آیا شما به عنوان شاهد در جایگاه حضور پیدا کرده‌اید؟

خلیلی: بله.

قاضی:سوگند می‌خورید؟

خلیلی: بله.

قاضی: می‌دانید که اگر مشخص شود اظهارات شما به عنوان شاهد مطابق واقع نباشد و کذب باشد مطابق قانون مجازات اسلامی محکوم شده و مجازات می‌شوید؟

خلیلی: بله.

قاضی: مطلع شدید؟

خلیلی: بله.

قاضی: حاضرید سوگند بخورید؟

خلیلی: بله.

قاضی بیان کرد: به این ترتیب که اعلام می‌کنم قسم بخورید. قسم می‌خورم به قرآن کریم که دست راستم بر روی آن است و به الله وبالله وتالله جز به راستی نگفته و تمام حقایق را مطابق واقع برای دادگاه بیان کنم.

قاضی گفت: خودتان را معرفی کنید و واقعه‌ای را که می‌خواهید برای آن شهادت دهید بیان کنید؟

خلیلی بیان کرد: من عبدالله خلیلی در زمان حادثه مسئول واحد اردو‌ها و امداد حزب و همکار بخش شناسایی حزب بودم. نکته‌ای که لازم می‌دانم عرض کنم این است که در آن زمان واحدی به نام شناسایی را در دفتر تشکیلات استان تهران تشکیل داده بودیم و با استعلام از واحد اطلاعات سپاه که در آن زمان در وزارت اطلاعات فعلی مستقر بود اسامی اعضا و مرتبطین با حزب و سوابق آنان قبل از انقلاب را برای شروع رسمی عضویت آن‌ها در حزب جمع‌آوری می‌کردیم. از ابتدا هم از شورای مرکزی حزب شروع کرده بودیم. گرچه همگی افراد شناخته شده‌ای بودند، ولی جهت تشکیل و تکمیل پرونده از بالاترین رده شروع کرده بودیم تا هیئت اجرایی، مسئولین مناطق و کادر‌هایی که در مناطق و دفتر مرکزی همکاری داشتند. به استعلام آقای کلاهی که رسیدیم آن زمان در تشکیلات استان تهران مسئولیت ایشان امور داخلی یا دبیرخانه‌ای جلسه‌ای بود که در یکشنبه‌ها تشکیل می‌شد.

قاضی سوال کرد: این جلسه چه جلسه‌ای بود؟

خلیلی پاسخ داد: این جلسه هفته‌ای یک بار یکشنبه‌ها در دفتر مرکزی و همان سالنی که انفجار در آن رخ داد تشکیل می‌شد. مخصوص اعضا هم نبود و جلسه حالت عمومی‌تری داشت. در واقع مدیران کشور که بیشترشان در تهران بودند و برخی هم از شهرستان‌ها می‌آمدند به این جلسه دعوت می‌شدند. این جلسه زیر نظر شهید مالکی برگزار می‌شد، ولی کار‌های اداری و دعوت از افراد توسط آقای کلاهی صورت می‌گرفت. چون اعضای حزب هفته‌ای یک بار در تهران یا استان‌ها (بیشتر در تهران) جلسه هفتگی داشتند تحلیل‌ها و اخبار به گوشمان می‌رسید، ولی این جلسه حالت عمومی‌تری داشت و چون شهیدان بهشتی و باهنر در آن حضور داشتند مشتاقان بیشتری در آن حضور پیدا می‌کردند.

وی ادامه داد: در رسیدگی به سوابق افراد در مورد نفراتی که در دفتر مرکزی کار نکردند به اسم کلاهی که رسیدیم همه اطلاعات به نوعی به بن بست ختم می‌شد و ایشان تا آنجایی که خاطر دارم تنها یک فرم تک برگی در پرونده داشت که حاوی مشخصات سجلی ایشان بود و اینکه دانشجوی دانشگاه علم و صنعت هستند. آدرسی هم که در آن فرم نوشته شده بود آدرسی بود که پدر و مادر وی در آن محل زندگی می‌کردند و هیچ چیز دیگری مثل اسامی دوستان و آشنایان و حتی معرف وی در فرم وجود نداشت. حساسیتی که روی ایشان به وجود آمده بود به خاطر اهمیت جلسه‌ای که تشکیل می‌شد بود چرا که ایشان به خاطر تشکیل این جلسه اسامی و شماره تماس همه افرادی که به آن جلسه را دعوت می‌شدند را در اختیار داشت..

خلیلی بیان کرد: دلیل شک شهید مالکی نسبت به کلاهی رفتار دوگانه این فرد بود. کلاهی در ظاهر حالت رسمی داشت، اما به محضی که در جای خلوت تری می‌رفتیم مانند زمان صرف ناهار، شوخی‌های زننده‌ای انجام می‌داد. پیگیری‌هایی هم انجام دادیم و حتی چند نفر را برای تعقیب وی در نظر گرفته بودیم. هر دفعه کلاهی کاری می‌کرد که این افراد وی را گم کنند به عنوان مثال وارد پاساژی می‌شد تا از دیده خارج شود و تمام این کار‌ها عادی انجام می‌شد. نتیجه پیگیری‌ها منجر به این شد که قرار شد شهید مالکی، روز ۸ تیرماه کلاهی را تغییر دهد. آن زمان کمیته‌ای در کشور به نام اطلاعات وجود نداشت اگر اطلاعات جمع شده بود این اتفاق رخ نمی‌داد. یک زمانی در جمعی بحث مجاهدین خلق بود، کلاهی در این جمع گفت که البته باید صحبت‌های آن‌ها را هم بشنویم.

وی گفت: جلسه‌ای با شهید مالکی و شهید درخشان داشتیم، چندین بار مکان برگزاری جلسات حزب را به طور ناگهانی تغییر دادیم و جلسه را به مدرسه شهید علوی بردیم که شهید بهشتی با این موضوع مخالف بودند و پیاده مسیر حزب به مدرسه علوی را طی کردند.

خلیلی از شاهدان حادثه انفجار در ادامه گفت: در یکی از این جلسات دوستان بازدید بدنی می‌کردند و اسلحه‌ها را تحویل گرفته و بعد از جلسه تحویل می‌دادند کلاهی را بازدید بدنی کردند و اسلحه او را گرفتند و او ناراحت شد و پس از اینکه از او پرسیدند از چه کسی گرفتی گفته بود از شهید درخشان و برای امنیت سالن، در حالیکه ما در این جلسات برای حفاظت نگهبان کافی داشتیم. همان شب حتی در ساختمانی در خیابان پامنار که وابسته به بازرگانی سفارت روسیه بود در پشت بامش نفر مسلح داشتیم.

وی گفت: در واقع آن شب آخرین شبی بود که کلاهی این اختیار را داشت که می‌توانست جزوه‌ها را با خود داخل بیاورد، و برای آن از قبل عادی سازی کرده و در طول روز چندین مرتبه با موتورش و کارتن جزوه‌ها ورود و خروج داشت و کسی هم به او شک نکرده بود.

خلیلی گفت: صبح همان روز با شهید درخشان دیدار داشتیم برای کنترل سالن جلسات رفتیم حتی با سیخ کباب زیر پایه‌های صندلی‌ها را که لوله‌ای شکل بود گشته و میز و کمد را هم کنترل کردیم، و بعد هم کلید را دست خود شهید درخشان داده بودیم، معمولا کارتن جزوه‌ها ورودی سالن در بخش انتهایی بود که روی صندلی گذاشته می‌شد وقتی رفتم متوجه شدم کارتن جزوه‌ها نیست، کارتن جزوه‌ها روی میزی بود که شهید بهشتی و دبیرشان می‌نشستند و برایم عجیب بود که چرا اینجا؟ جلو دید را هم گرفته است.

وی گفت: وقتی بیرون آمدم و سراغ کلاهی را گرفتم که بپرسم چرا کارتن را آنجا گذاشته است گفتند رفته بستنی بگیرد. به یکی از دوستان گفتم سریع به دنبال او برود، اما بازگشت و گفت نیست.

در ادامه خلیلی با بغض گفت: زمانی که سالن منفجر شد، برق‌ها رفت و شیشه‌های همسایه‌ها شکسته بود و جمعیتی که در تاریکی بودند عده‌ای برای دور کردن کلاهی از موقعیت آمده بودند.

وی گفت: هنوز ابعاد حادثه برای ما روشن نشده بود، چند ساعتی که گذشت هر چه دنبال کلاهی گشتیم پیدا نشد یک نفر در تاریکی گفت او را به بیمارستان بردند، نفر بعد چیز دیگری می‌گفت.

خلیلی در ادامه گفت: نبود مدیریت اطلاعات در آن زمان علت اصلی این حادثه بود. در آن زمان افرادی که مشغول کار می‌شدند به صرف معرفی دیگران بود و منافقین هم دقیق کار می‌کردند.

در ادامه قاضی خطاب به نماینده دادستان و وکلای شکات و متهمان گفت اگر سوالی از عبدالله خلیلی دارید بپرسید.

نماینده دادستان در ادامه دادگاه گفت: یکی از محور‌های کیفرخواست بحث نفوذ اعضای گروه مجاهدین خلق در ارگان‌ها و سازمان‌های دولتی و احزاب بود که بیشتر کار جاسوسی و جمع آوری اطلاعات را انجام می‌دادند و هویت خودشان را آشکار نمی‌کردند و اطلاعات را برای ترور افراد جمع آوری می‌کردند و بعد‌ها این اطلاعات را به حزب بعث می‌دادند؛ آنها همکاری نظامی و لجستیکی برای هدف قرار دادن مردم و مقامات ایران با حزب بعث داشتند. در دهه ۷۰ و ۸۰ این اهداف تغییر کرد و اطلاعات بیشتر برای افشای اطلاعات هسته‌ای ایران بود و اطلاعات غلطی در مورد بمب هسته‌ای در اختیار کشور‌های غربی قرار می‌دادند. آمریکا گزارشی در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد، سپس مجاهدین خلق اذعان کرده بودند که این دروغ و اطلاعات غلط به ویژه در بخش هسته‌ای را برای خروج از لیست گروهک‌های تروریستی در اختیار کشور‌های غربی قرار داده بودند و بیشتر در راستای ذات فریبکاری آن‌ها بوده است.

نماینده دادستان بیان کرد: از تاریخ ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ مجاهدین خلق ماهیت مسلحانه خود را نشان دادند و قبل از آن اگر چه اقدامات گروه تروریستی مسلحانه بود، اما بیشتر در پوشش رودیکرد سیاسی قرار داشت. اولین اقدام تروریستی آن‌ها که بعد‌ها در جلساتی که با حزب بعث داشتند به آن اذعان کردند، انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی بود. تا قبل از آن بحث نفوذ مطرح نبود.

نماینده دادستان از خلیلی پرسید علت حساس شدن شما نسبت به سوابق افراد و بررسی پرونده آن‌ها به ویژه کلاهی چه بود؟ زیرا در آن زمان سندی در رابطه با نفوذ وجود نداشت.

قاضی گفت: حضور شما برای شهادت در خصوص واقعه انفجار حزب است و سوال نماینده دادستان این است که اظهارات شما برای دلالت در ارتکاب این عمل توسط کلاهی چیست؟ و بعد نسبت به یکی از اتهامات دیگر که بحث نفوذ است صحبت خواهیم کرد. چرا کلاهی برای شما مشکوک بود؟

خلیلی پاسخ داد: به علت رشد خارج از قاعده کلاهی در محیط کاری. قبل از اینکه به این حد از شک درباره ایشان برسیم، مسئولیت ایشان در حد پایین بود؛ یعنی با پایین‌ترین سطح ممکن مشغول به کار شده بود. ورود ایشان حدود یک سال و نیم قبل از این حادثه بود و کار‌های خیلی ساده به ایشان سپرده می‌شد.

قاضی گفت: سوال نماینده دادستان این است که آیا شما احتمال نفوذ می‌دادید؟ چرا؟

خلیلی بیان کرد: در مورد شخص کلاهی چه از ابتدا و چه در آخر ما فکر نمی‌کردیم که بخواهد کاری را در این ابعاد انجام دهد و عضو سازمان مجاهدین خلق باشد. ظن ما به حرکات و رفتار ایشان در حد کسی که چنین مسئولیتی را به وی بسپارند نبود مشکل ما این بود که نباید کاری با این حساسیت را به کلاهی می‌سپردند. ایشان شماره تلفن خصوصی همه مسئولینی را که آن شب در آن سالن حضور داشتند و حتی آن‌ها را که بعضا آن شب حضور نداشتند را در اختیار داشت. مثلاً روز قبل از جلسه من از ایشان پرسیدم که آیا همه را دعوت کرده‌اید؟ ایشان از من سوال پرسید که جلسه کجاست؟ که من به ایشان پاسخی ندادم و نگفتم که محل جلسه کجاست. ایشان گفتند که حاج اسدالله و حاج محمد را نیز دعوت کردم. یعنی ایشان شهید کچویی را با نام حاج محمد و شهید لاجوردی را به اسم حاج اسدالله صدا می‌کرد و این برای ما خیلی عجیب بود چرا که وقتی ما در جلسات خصوصی با یکدیگر صحبت می‌کردیم نهایتاً شهید را آقای لاجوردی صدا می‌کردیم یعنی خود را چنان به اعضای حزب نزدیک نشان می‌داد که تعجب برانگیز بود.

وی ادامه داد: او رفتار دوگانه‌ای نیز داشت و دوشخصیتی بود؛ گاهی شوخی‌های بسیار سطح پایینی انجام می‌داد و کار‌هایی انجام می‌داد که در شأن یک فرد اداری نبود، ولی در برخورد با افراد حزب چنان متواضع و مبادی آداب بود که هر کسی این ۲ رفتار را کنار یکدیگر می‌گذاشت به او مشکوک می‌شد. ما نیز به عنوان نفوذی و در این حد به ایشان شک نداشتیم و فقط اطلاع داشتیم که این شخص در تراز جایگاهی که در آن قرار دارد نیست. به همین دلیل قرار شد که مدتی ایشان را تحت نظر داشته باشیم، اما راه‌های ارتباطی متصل به ایشان کور بود و ما به جایی نمی‌رسیدیم. بعد‌ها توانستیم مسئولین را راضی کنیم که ایشان را از این مسئولیت بردارند، اما هرگز نخواستیم که او را از حزب اخراج کنند، اما اصرار داشتیم که وی در این مسئولیت نباشد.

نماینده دادستان گفت: بحث نفوذ ایشان نیز مطرح شد؟ سوال بعدی این است که آیا مرسوم بود قبل از جلسات بحث بازرسی و چک کسانی که در جلسه حضور پیدا می‌کردند اتفاق بیفتد؟ علت انجام آن چه بود؟

خلیلی پاسخ داد: دلیل این بازرسی‌ها همین اقداماتی که منافقین انجام داده بودند، بود. این اتفاق همزمان بود با ترور مقام معظم رهبری و اقداماتی که منافقین در خیابان‌ها تشدید می‌کردند این شد که تصمیم گرفتیم حداقل کاری که انجام دهیم این باشد که محیط خودمان را امن کنیم و جلساتی را که مقام معظم رهبری در آن حضور پیدا می‌کردند بیشتر دقت می‌کردیم. حکم مکتوبی هم در این رابطه نداشتیم و برای این کار حکمی صادر نشده بود، اما خودمان نگران بودیم که اعضا و رده‌های بالای حزب حتماً در تیررس منافقین قرار خواهند گرفت. در آن جلسه که بازدید بدنی انجام دادیم، چون محل جلسه تغییر کرده بود تنها کاری که می‌توانستیم انجام دهیم این بود که در جلسه‌ای که شهید بهشتی حضور دارد و با توجه به اینکه کار‌های تبلیغاتی ضد شخصیت ایشان انجام می‌شد تنها چیزی که به ذهنمان رسید این بود که به غیر از محافظان ایشان کسی در داخل سالن اسلحه به همراه نداشته باشد. به همین دلیل گفتیم اگر کسی اسلحه به همراه دارد تحویل دهد و از کسی هم نمی‌پرسیدیم که اسلحه را از کجا آورده و یا مجوز دارد یا خیر، چون این چیز‌ها در آن زمان مرسوم نبود. خود دوستان هر کسی که اسلحه به همراه داشت تحویل داد و فقط کلاهی بود که می‌پرسید چرا از من پرسیدید؟ چرا بازرسی کردید؟ و این اتفاق مربوط به یک یا دو هفته قبل از آن حادثه بود. البته من به شهید درخشان عرض کردم و ایشان اسلحه را از کلاهی گرفت و گفتیم که با وجود این همه محافظ نیازی به اسلحه در سالن جلسه نیست.

نماینده دادستان گفت: برآورد شما به عنوان یک شخص حاضر در جلسه و کسی که در آن برهه دارای مسئولیت بوده چیست؟ به نظر شما این مواد منفجره به چه طریق وارد سالن شده؟ کارتنی که شما آنجا دیدید آیا در آن جاساز شده بود یا به نحو دیگری بود؟

خلیلی گفت: خیر ما، چون قبل از جلسه سالن را چک کرده بودیم و سالن را به صورت دربسته تحویل داده بودیم غیر از ما هم کسی در سالن را باز نکرده بود هیچ ماده منفجره‌ای قبل از بازرسی‌ها و به غیر از آنچه که کلاهی حمل می‌کرد داخل سالن نبود. اما از اطلاعاتی که بعداً به ما رسید یکی از دوستان به من گفت که کلاهی از او سوال کرده: شما که مهندس هستید با توجه به اینکه چند ردیف آسفالت روی سقف این ساختمان ریختند آیا ساختمان دوام و تحمل این حجم از آسفالت را دارد؟ و آن همکار ما به کلاهی گفته بود که این ستون‌ها تحمل حمل این حجم از مصالح را دارد؛ و این مواد جاسازی شده بود داخل کارتن و منفجر شد در جعبه یکی از این ستون‌های حمال بود جنازه شهید استکی را پس از سه روز پیدا کردیم زیر این ستون بود انفجار اول ستون را زده بود و بعد سقف به تقریباً به شکل یکپارچه پایین آمده بود؛ در بخشی که انفجار رخ داده بود حتی چاله انفجار هم مشخص بود.

نماینده دادستان گفت: اعتبارسنجی صحبت‌های شاهدان در دادگاه انجام می‌شود، اما صحبت‌های آقای خلیلی با گزارش کارشناسی در مورد انفجار ساختمان حزب مطابقت دارد و در این گزارش اشاره شده است که میزان مواد منفجره بسیار دقیق اندازه گیری شده است. در صحنه مشاهده شده که کل سقف ریزش کند و افرادی به دلیل برخورد سخت به شهادت برسند.

قاضی دهقانی در ادامه گفت: با توجه به تبصره ۲ ماده ۱۱۹ از قانون آیین دادرسی کیفری و تبصره یک ماده ۱۷۷ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ و مواد ۱۷۵، ۱۷۶ و ۲۱۱ همین قانون باید استماع شهادت شهود توسط قضات صاحب رای انجام شود و همین جلسه به این منظور برگزار شده و سوالاتی که وکلا متهم و شکات دارند مطرح کنند. به همین جهت از وکلای متهم می‌پرسم که آیا سوالی از شاهد در خصوص شهادتی که مطرح کرده است، دارید؟

محمدی وکیل شکات از شاهد سوال کرد که آیا آقای زردوست را می‌شناسد.

قاضی گفت: لطفا از دادگاه سوال کنید اگر سوال مطرح شده مرتبط باشد شاهد سوال را پاسخ می‌دهد.

محمدی وکیل شکات گفت: آقای زردوست در دادگاه حاضر شدند و اظهاراتی داشتند که در تناقض با صحبت‌های ایشان است.

قاضی گفت: شاهد پاسخ دهد.

وکیل شکات از شاهد سوال کرد: موتور آقای کلاهی کجا بود.

خلیلی گفت: موتور را پیدا نکردیم. وی با موتور بیرون رفت و دیگر برنگشت و موتور پیدا نشد.

وکیل شکات پرسید: شما پرونده کلاهی را چه زمانی دیدید؟

قاضی خطاب به وکیل شکات گفت: از زمان این حادثه بیش از ۴۰ سال گذشته است. ریاست قوه قضاییه اهتمام جدی در تشکیل پرونده‌های مهم و بسیار حساس رقم زدند و توسط رئیس کل دادگستری استان تهران پیگیری و انجام می‌شود. یکی از نکات این است که شاهد اگر موارد را به یاد دارد مطرح کند و اگر به یاد ندارد اعلام کند.

خلیلی گفت: موتور در محلی که تمام موتور‌ها پارک می‌شد نبود چند روز بعد از آواربرداری نیز چک کردیم موتور کلاهی پیدا نشد.

قاضی سوال کرد: شما موتور کلاهی را می‌شناختید.

خلیلی پاسخ داد: موتور هیوندای ۱۲۵ با باک قرمز بود.

قاضی گفت: در آن زمان بیشتر موتور‌ها هیوندا ۱۲۵ بود.

وکیل شکات پرسید: شاهد اعلام کرده است که دو نفر را مامور همراهی کلاهی قرار داده‌اند تا متوجه شوند با چه کسی در ارتباط است. اسم این دو نفر را به یاد دارید؟

خلیلی پاسخ داد: یک نفر آقای متقی بود.

قاضی گفت: اطلاعی از آقای متقی دارید.

خلیلی گفت: مدت‌ها از آقای متقی خبری ندارم، اما می‌توان وی را پیدا کرد.

وکیل شکات گفت: آقای زردوست گفتند که بعد از انفجار پرونده کلاهی را بررسی کردند تا بفهمند خانه وی کجاست. آن دو نفر که مامور دنبال کردن کلاهی بودند خبر داشتند که کجا زندگی می‌کند.

خیللی گفت: نمی‌دانم.

قاضی گفت: اقای زردوست به عنوان فرد معرفی شده از طرف دادستانی و نماینده دادستان در محل حادثه ساختمان حزب حاضر شده و ایشان به عنوان مسئول حفظ امنیت حزب در محل حاضر شدند.

وکیل شکات گفت: شما خودتان را گناهکار نمی‌دانید و چرا نخواستید که مدارک شناسایی کلاهی را در پرونده قرار دهید.

خلیلی گفت: دنبال این موضوع بودیم. از خودشان هم خواستیم، اما مدارک را ارائه نداد. زیاد نمی‌توانستیم اصرار کنیم که شک کند.

قاضی گفت: سوال باید مرتبط با شهادت باشد این سوال که شما خودتان را گناه کار می‌دانید مرتبط نیست.

وکیل شکات گفت: ایشان وظیفه شناسایی را برعهده داشتند و احتمالا باید مدارک کلاهی را می‌گرفتند.

قاضی گفت: آقای خلیلی متهم نیست و به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شده است. سوالی که از شاهد پرسیده می‌شود با سوالاتی که از متهم پرسیده می‌شود تفاوت دارد؛ سوال غیر مرتبط است و منشی دادگاه تذکر به وکیل شکات را ثبت کند.

پیروزفر یکی از وکلای متهمان با حضور در جایگاه از خلیلی که از شاهدان حادثه بود پرسید، شما گفتید در بازرسی‌های محل چیزی مشاهده نکردیم، در حالی که زردوست که مسئول تحقیق و تفحص بود بیان کرد که تمام پایه‌های ستون مواد انفجاری کار گذاشته شده بود.

در ادامه قاضی از زردوست درخواست کرد در جایگاه حاضر شود، و از او پرسید آیا اظهار داشته اید در کنار هر یک از ستون‌ها مواد منفجره کار گذاشته شده بود؟

زردوست گفت: خیر، چنین اظهاری نداشته‌ام.

وی ادامه داد: آنچه اظهار کرده‌ام این بود که کل سقف پایین آمده بود و ستون‌ها خم شده بود. ضمن اینکه من مسئول تأمین امنیت نبودم تنها در این زمینه همکاری می‌کردم مسئولیت نگهبانی با شخص دیگری بود که آن شب نبود.

وی به کارتونی که روی میز قرار داده شده بود، اشاره کرد و گفت: هر انفجاری یک اثری از خود به جا می‌گذارد، یک اثر به صورت عمودی و یک اثر جانبی هم وجود دارد. بعد از آواربرداری آنجا کاملا گود شده بود. محل انفجار، چون در نزدیکی ستونی بود که بار ساختمان بر روی آن و به سمت حیاط حزب بود آسیب دیده و به اصطلاح خالی کرده بود.

پیروزفر در ادامه خطاب به قاضی گفت: در گزارش ضابطین فقط آن جعبه نبوده و آن را در انفجار عامل انحصاری ندانسته، اما عوامل دیگر را نیز اعلام نکرده است. در مورد انفجار گزارشات تکمیلی‌تر را در این زمینه باید خواند و بررسی کرد، یک نکته دیگر اینکه در پرونده ۱۰ شاهد وجود دارد که خلیلی جزو آن‌ها نبوده است، آیا وی شاهد جدیدی است؟ قرار بوده است امروز جلسه با خدابنده آغاز شود.

وی در ادامه گفت: پس از انفجار انتساب عمل مجرمانه به کلاهی و ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق چگونه احراز شده است؟

قاضی گفت: طبق کیفرخواست شاهد در خصوص موضوع شهادت، شهادت داده است.

قاضی در ادامه از شاهد پرسید آیا شما علم خاصی داشتید که کلاهی جز اعضای مجاهدین خلق بوده است؟

وی گفت: در اظهاراتی که سایر همکاران حزبی اشاره کرده بودند، وقتی صحبت از وضعیت منافقین می‌شد کلاهی می‌گفت باید صحبت آن‌ها را هم شنید یعنی به نوعی از آن‌ها طرفداری می‌کرد.

در ادامه وزیری نماینده دادستان گفت: طبق گزارش شهربانی در تاریخ ۹ تیرماه ۱۳۶۰ نوع بمب ساعتی، داخل ساختمان، قسمت شمال غربی بوده است و فردی هم که این گزارش را داده متصدی سروان فرهادیان بوده است.

وی ادامه داد: طبق گزارشات پرونده که با اوضاع و احوال حادثه هم انطباق دارد چیزی دائر بر اینکه در نقاط مختلف بمبی کار گذاشته شده باشد وجود ندارد و آنچه وکیل گفتند در هیچ یک از گزارشات وجود ندارد.

وی با بیان اینکه اظهارات شاهد با گزارشات ضابطین انطباق دارد، گفت: در تمامی گزارشاتی که در آینده نیز به آن اشاره خواهم کرد محل کارگذاشتن بمب را در ناحیه‌ای که آیت الله شهید بهشتی حضور داشتند عنوان می‌کنند، با این انفجار کلا سقف پایین آمده است، اظهارات شاهد مبنی بر وحدت ماده انفجاری بوده است که این هم با گزارشات ضابطین انطباق دارد.

وی خطاب به وکیل گفت: در این موضوع ملاک نظر کارشناس است، و ما انتظار نداریم که شاهد به شکل کارشناسی صحبت کند، گزارش کارشناسی می‌گوید هدف انهدام کل سالن بوده است که به این هدف هم می‌رسد.

وی گفت: در گزارش مواد منفجره را بسیار حساس و با قدرت تخریب بالا اعلام می‌کند، شاهد عنوان کرده است که کلاهی در مورد استحکام و قدرت ستون‌ها سوال می‌کرد گرچه که تحصیلات مهندسی داشته است، نظر کارشناسی هم می‌گوید که انهدام کل ساختمان از طریق انفجار نیازمند دانش بالا و تخصصی در این حوزه است.

وزیری گفت: ساعت ۲۰:۵۵ دقیقه زمان حضور تمامی افراد در سالن بوده است که پس از آن کلاهی در جمع دیده نمی‌شود. کارشناس مواد منفجره را C۴، خمیری شکل، پنجاه تن و چاشنی را هم الکتریکی اعلام می‌کند.

وی گفت: کارشناس مکان مواد منفجره را همچون گزارش شهربانی مجدداً قسمت بالای سالن و در قسمت جایگاه مدیر جلسه عنوان می‌کند. همچنین قید شده است که سقف یکپارچه پایین آمده است همین موضوع را کمیسیون تحقیق انفجار ۷ تیر هم بیان و بر آن تاکید دارد.

وزیری گفت: علت انفجار را کمیسیون ۷ تیر بمب قوی در قسمت شمال و جایگاه مدیر جلسه عنوان می‌کند که منجر به تخریب ساختمان و فرو ریختن سقف با شهادت ۷۲ تن و مجروحیت ۲۴ تن دیگر می‌شود. مسئولیت این انفجار از سوی کمیسیون به منافقین منتسب می‌شود.

نماینده دادستان گفت: گزارشات ۲۰ مرداد ۱۳۶۰ و ۱۰ شهریور ۱۳۶۰ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم علت انفجار را توسط گروهک و با انتقال مواد منفجره توسط کلاهی اعلام می‌کند.

وی گفت: گزارش کمیته مرکزی انقلاب اسلامی به شماره ۱۰۲۳۴۷ در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۶۰ کلاهی و منافقین را به عنوان عامل انفجار معرفی می‌کند.

نماینده دادستان گفت: گزارش سپاه در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ هم خروج مسعود رجوی به صورت زمینی و رفتن او به فرانسه و بازگشت او به ایران از مرز پاکستان قبل از این انفجار را عنوان می‌کند.

وزیری گفت: هرچند در جلسات دادگاه عنوان کردم مسعود رجوی در اواخر سال ۵۹ به صورت زمینی و غیرقانونی از کشور خارج می‌شود و به فرانسه می‌رود بعد از بازگشت وی از فرانسه که از مرز پاکستان به صورت غیرقانونی صورت می‌گیرد، شاهد وقایعی از جمله واقعه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و بعد از آن واقعه انفجار حزب جمهوری اسلامی است.

وی ادامه داد: مسعود رجوی از طریق سرقت هواپیما به همراه کلاهی و چند نفر دیگر از کشور خارج و به فرانسه برمی‌گردد، قبل از انفجار در فرانسه بوده برنامه‌ها را گرفته و بعد از انفجار هم به کشوری برگشته که مدعی مبارزه با تروریسم است.

وزیری ادامه داد: در شهادتنامه سرهنگ هوایی «فضل الله قاضی عسگر»، حضور محمدرضا کلاهی در پروازی که مسعود رجوی را بعد از این انفجار به فرانسه منتقل می‌کرده است، وجود دارد.

وی همچنین گفت: اقرار همراهان مسعود رجوی در هواپیما به عاملیت کلاهی در انفجار حزب جمهوری اسلامی و تطبیق چهره به محض بازگشت به ایران در پرونده وجود دارد.

وزیری گفت: شهادتنامه رحیم دهقان از عوامل پروازی که مسعود رجوی هم در آن حضور داشته، حضور کلاهی را نیز تایید می‌کند.

نماینده دادستان گفت: فیلم جلسه حبوش و مسعود رجوی دلالت بر انتساب این حادثه با گروهک تروریستی منافقین دارد، گزارش سالانه تروریسم منتشره توسط آمریکا در سال ۲۰۰۶ میلادی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را به گروهک تروریستی منافقین منتسب می‌کند همچنین گزارش موسسه رند آمریکا این اقدام تروریستی را به گروهک منافقین منتسب می‌کند. در زمان قرائت کیفرخواست به اظهارات عناصر جدا شده از گروهک که در مرحله بازپرسی حاضر شدند اشاره شد که دلالت بر اجرای این عملیات توسط گروهک منافقین دارد. بعد از این عملیات زمانی که کلاهی به عراق منتقل می‌شود و در ۲ جلسه قبل دادگاه مطلع اظهار کرد که در قرارگاه‌هایی که ایشان را می‌دیدند همه به عنوان عامل انفجار حزب جمهوری ایشان را عنوان می‌کردند. کتابی که در زمان قرائت کیفرخواست به آن اشاره کردم دلالت بر توجیه کلاهی توسط ابریشمچی برای انفجار دفتر حزب دارد.

قاضی: طبق لایحه‌ای که وکیل داد یکی از شهود در رعایت تبصره یک ماده ۲۱۴ از قانون آیین دادرسی کیفری به جهت برخی تهدیداتی که علیه ایشان صورت گرفته در محل خاصی قرار گرفته و اظهارات ایشان بیان خواهد شد.

قاضی در ادامه با بیان اینکه اظهارات آقای زردوست به عنوان شاهد در دادگاه صورت جلسه شده است، خطاب به زردوست گفت: حاضر هستید در دادگاه دست روی قرآن قرار دهید و قسم یاد کنید که جز به راستی صحبت نکنید و تمام حقایق را مطرح کنید.

زردوست به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و قسم یاد کرد.

محمدتقی زردوست، از شاهدان حاضر در صحنه وقوع جرم و مسئول دفتر شهید لاجوردی به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: در پرونده پرسنلی کلاهی مدارکی وجود داشت که وابستگی کلاهی به سازمان منافقین را نشان می‌داد. در پرونده دیدم که برادرم به شهید بهشتی نامه‌ای زده اند که کلاهی در زمان دانشجویی با منافقین همکاری داشته است چرا کلاهی در حزب فعالیت دارد. شهید بهشتی نامه را زیرنویس کرده و به شهید جوادمالکی مسئول تشکیلات حزب ارجاع می‌دهد. شهید مالکی این گزارش را می‌خواند و متاسفانه می‌نویسد که کلاهی در کار‌هایی که به وی سپرده شده و فعالیت‌هایی که در مسایل انقلاب داشته باعث پذیرفته شدن در حزب شده است. برادرم مجدد شفاهی به شهید بهشتی مورد کلاهی را مطرح کرده بود.

قاضی گفت: سمت شما در آن زمان چه بود.

زردوست پاسخ داد: بنده آن زمان به عنوان مسئول دفتر شهید لاجوردی حکم کلی داشتم و برخی ماموریت‌های خاص را انجام می‌دادم. شهید لاجوردی قرار بود در جلسه حاضر شود. شهید لاجوردی بعد از انفجار به عنوان نماینده دادستان برای کشف جرم به بنده ماموریت داد. ما به همراه آقای بخشی‌زاده در منزل کلاهی مستقر شدیم و در منزل وی جزوات عقیدتی منافقین را پیدا کردیم. دستپاچگی کلاهی قبل از انفجار و مدارک پیدا شده، وابستگی کلاهی را به منافقین اثبات می‌کرد.

قاضی خطاب به شکات متهمان گفت: اگر از شاهد سوالی دارید بپرسید.

محمدی، وکیل متهمان یک تا دو و ۶ تا ۲۶ در جایگاه حاضر شد تا سوالاتی از شاهد زردوست بپرسد.

وکیل محمدی در جایگاه قرار گرفت و گفت: بنده وکیل سازمان، مسعود رجوی و ۱۹ نفر دیگر از اعضا هستم که متهم‌های ردیف یک تا دو و ۶ تا ۲۶ را دربر می‌گیرد.

وکیل از شاهد زردوست سوال کرد: زمان انفجار در منزل حضور داشتید، درست است؟ منزل‌تان کجاست؟ چه ساعتی بود؟ زمانی که صدا را شنیدید به پشت بام رفتید؟

زردوست پاسخ داد: بله. منزلم در سعدآباد قرار دارد. قبل از ساعت ۸ تا ۹ بود. همزمان که انفجار حاصل شد، پدرخانمم که محل زندگی شان با دفتر حزب کمی فاصله دارد، ایشان هم به پشت بام رفته بودند و ایشان دقیقا محل سرچشمه را دیده بودند که از آنجا دود بلند شده است. من نیز از جایی که بودم با توجه به نور شب، تشخیصم این بود که در آن محدوده غبار زیادی وجود دارد. تشخیص من دقیق نبود، اما پدر همسرم که به پشت بام رفته بود، دقیقا محل دفتر حزب را دیده بود و با توجه به اینکه می‌دانستیم در روز‌های یکشنبه در آنجا جلسه برگزار می‌شود، شکی برایمان باقی نماند این نهاد محل انفجار بوده است.

قاضی بیان کرد: سوال خود را دقیق‌تر بپرسید و از اینکه ایشان دود را از آن محل دیده چه نتیجه‌ای می‌خواهید، بگیرید؟

وکیل شکات گفت: من مطمئن نیستم ایشان آن وقت شب دود را دیده باشند و محل دقیق دود را تشخیص داده باشند.

وکیل از زردوست پرسید: آقای کلاهی تاکی در ایران بودند و می‌دانید چند وقت بعد از کشور خارج شدند؟ با چه وسیله‌ای خارج شدند؟

زردوست پاسخ داد: خیر نمی‌دانم.

غلامرضا بخشی‌زاده یکی از شاهدان انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی که سمتش جانشین فرمانده اطلاعات تحقیقات کمیته بود در جایگاه حاضر شد.

بخشی زاده در جایگاه قرار گرفت، قاضی خطاب به او گفت: می‌خواهید شهادت دهید و قسم هم یاد کنید؟

بخشی زاده گفت: بله

قاضی به او گفت: مطلع هستید که اگر مشخص شود اظهارات شما کذب و یا مطابق با واقعیت نباشد، در صورت شکایت یا اعلام جرم طبق قانون آیین دادرسی کیفری تعقیب و طبق قانون مجازات اسلامی مجازات می‌شوید. پس دست روی قرآن گذاشته و سوگند یاد کنید.

بخشی‌زاده پس از ادای سوگند، گفت: درباره اتفاقی که افتاد باید بگویم، در آن زمان من جانشین فرمانده اطلاعات کمیته بودم. جلسه اول آقای زردوست فرمودند، زمان وقوع حادثه با توجه به اینکه منافقین اعلام جنگ مسلحانه با رژیم کرده بودند، جلسه‌ای منزل آقای زردوست بود، که من نیز در آن جلسه حضور داشتم با تعدادی از دوستان که از کمیته و هم از دادستانی بودند، ما مطلع شدیم چنین اتفاقی افتاده است که همه سراسیمه به دفتر حزب آمدیم که در آن زمان همه چیز از بین رفته بود و مردم نیز در آنجا حضور داشتند و نیرو‌های امداد و نجات مانند آتش نشانی و آمبولانس نیز حضور داشتند. یک گزارشی نیز در آن زمان تهیه کرده و ارائه کردیم و در آن زمان بنده و آقای زردوست گزارش همه موارد را نوشتیم.

وی افزود: براساس حکم دادستانی و کمیته وارد عمل شدیم. در ابتدا نمی‌دانستیم این اقدام از سوی چه کسانی صورت گرفته است. وقتی بررسی کردیم و با افراد مختلفی صحبت کردیم که همین آقای کریمی هم یکی از آن افراد بود، در بررسی‌ها به اسم آقای محمدرضا کلاهی رسیدیم. همان شب پرونده پرسنلی این فرد را مطالعه کردیم. در قسمتی که باید نام معرف خود را می‌نوشت، جای هر ۴ گزینه ضربدر زده بود، شهید حبیب مالکی که خداوند او را رحمت کند، برادر آقای جواد مالکی که مسئول تشریفات بود، ایشان آنجا قید کرده بودند که آقای کلاهی مواضع تحلیل‌های سیاسی او مغایر با اخلاق نظام است و به نظر من از لحاظ اعتقادی مشکل دارد. اخوی آقای زردوست نیز گزارشی داده بودند که ایشان مشکل دارد.

وی ادامه داد: قبل از این هم بنده یک بار به آقای مالکی گفته بودم که مواضع آقای کلاهی مشکل دارد و در جلسات حوزه که می‌آید از بنی صدر دفاع می‌کند و همه می‌گویند منافقین، او می‌گوید مجاهدین؛ بنابراین با افراد مختلفی که صحبت می‌کردیم نسبت به این قضیه، اعتراض داشتند که چرا این شخص چنین مشکلاتی داشته است. یک روز به آقای مالکی گفتم، این جوانی که شما معرفی کردید، این را عوض کنید. او پاسخ داد کسی را پیدا نکرده ام، خودت می‌آیی به جای او کار کنی؟ بعد از آن دیدم که آقای مالکی این موضوع را به چند نفر دیگر نیز گفته است که مثل این فرد تاکنون پیدا نکرده ام. چراکه کلاهی فردی پیگیر بود، وقت می‌گذاشت و صبح زود می‌آمد و برنامه ریزی می‌کرد، در هر جلسه‌ای نیز سعی می‌کرد تا همه را دعوت کند که در آن جلسه هم شهیدان لاجوردی و کچویی هم بنا بود شرکت کنند و از ایشان هم دعوت شده بود، اما خوشبختانه شهید لاجوردی نتوانسته بود بیاید. خلاصه ما به این نتیجه رسیدیم که انفجار کار کلاهی بوده است.

بخشی‌زاده بیان کرد: مستند دیگری که می‌توان ارائه کنم، همان شب که با مجوز دادستانی به منزل کلاهی رفتیم، وقتی به منزل او مراجعه کردیم، پدر او خیلی اعتراض می‌کرد که چرا این وقت شب وارد منزل ما شدید و من وقتی وارد شدم، یک حال بود و داخل آن عکسی از شاه در زمان جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بزرگ نصب شده بود. وارد اتاق او شدیم که ۹ متری بود و در آن تختی قرار داشت و کنارش یک رادیوی ساعتی و کتابخانه هم در کنارش داشت. در این کتابخانه اکثر کتاب‌ها و جزوات منافقین و دکتر شریعتی به چشم می‌خورد. یا مواضع خواهر او که در گزارش تقدیمی به آن اشاره کردیم، او می‌گفت چرا تا هر اتفاقی می‌افتد آن را گردن مجاهدین می‌اندازید؟ پدرش هم شروع به بدوبیراه گفتن به نظام کرد و می‌گفت اگر شما کلاهی را دیدید، پشت گوش تان را هم می‌بینید. پس مشخص بود که جریان سازمان یافته‌ای اتفاق افتاده بود.

بخشی‌زاده شاهد حادثه انفجار حزب گفت: اعتقاد داریم عامل اصلی کلاهی بوده است و افراد دیگر هم دست داشتند، اما ما به این افراد دست پیدا نکردیم.

قاضی از وکلا و نماینده دادستان پرسید که از شاهد سوالی دارید.

وکیل شکات از شاهد پرسید: خانواده شما اطلاع داشتند که شما منزل آقای زردوست بودید.

بخشی‌زاده پاسخ داد: بله زمانی که به درب منزل کلاهی مراجعه کردیم و در مورد حادثه انفجار حزب سوال و صحبت کردیم. پدر کلاهی از ما پرسید به چه کسی مظنون هستید و ما گفتیم منافقین. پدر کلاهی گفت هر اتفاقی که در کشور رخ می‌دهد را به مجاهدین نسبت می‌دهید. برای ما جالب بود که پدر کلاهی به جای واژه منافقین از واژه مجاهدین استفاده کرد.

وکیل شکات خطاب به بخشی‌زاده گفت: چطور از آن فاصله دور توانستید محل انفجار ساختمان حزب را تشخیص دهید.

قاضی گفت: این حادثه مربوط به چهل سال قبل است و آن زمان ساختمان‌های بلند مرتبه وجود نداشتند و مردم آن زمان با رفتن به پشت بام وقایع را دنبال می‌کردند. همین الان هم اگر در شرق تهران اتفاقی رخ دهد دیده می‌شود.

وزیری، نماینده دادستان گفت: سوال وکیل شکات ارتباطی با دادگاه ندارد. اگر ایشان دود را دیده باشد یا ندیده باشد تاثیری در انفجار ساختمان حزب ندارد.

قاضی گفت: به این مورد وکیل شکات باید اعتراض کند که اعتراضی نداشته است.

در ادامه این جلسه دادگاه حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت، کارشناس مبانی اعتقادی و استاد دانشگاه با اجازه قاضی در جایگاه قرار گرفت و گفت: شاید بتوانیم این دادگاه را از لحاظ تاریخی با دادگاه نورنبرگ که یکی از مهم‌ترین دادگاه‌های تاریخ معاصر و بلکه تاریخ جهان بوده مقایسه کنیم. این دادگاه اهمیت بسیار زیادی دارد، این دادگاه یک دادگاه تاریخی برای رسیدگی به جنایات شاید خشن‌ترین گروه تروریستی تاریخ معاصر در کل دنیا است. زمانی که جنایات این گروه را ملاحظه می‌کنیم می‌توانیم عنوان خشن‌ترین گروه تروریستی را بیان کنیم.

وی درباره چرایی مقایسه این دادگاه با دادگاه نورنبرگ، افزود: جنایت نازی‌ها در دادگاه نورنبرگ به صورت عام مطرح شد و فقط بحث جنگ کشور آلمان با سایر کشور‌ها نبود. اهم مواردی که در کیفرخواست دادگاه نورنبرگ مطرح شده بود بحث جنایت علیه بشریت، بحث برنامه‌ریزی برای جنگ و آغاز جنگ و جنایت علیه صلح و بحث جنایات جنگی به معنای عام بود که تمام این عناوین را در افعال این گروه در طول تاریخی که مرتکب جرایم مختلف شدند، می‌بینیم پس می‌توانیم این دادگاه را مقایسه کنیم.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین صداقت بیان کرد: همچنین می‌توانیم بگوییم جنایاتی که این گروهک انجام دادند از لحاظ کیفیت، بدترین انواع شکنجه و شیوه‌های وحشیانه قتل که مرتکب شدند بلکه بالاتر از جنایات نازی‌ها بود. در جلسات گذشته دادگاه فیلم‌های متعددی در این خصوص پخش شد و شیوه‌هایی که داشتند بعداً فقط در داعش دیدیم که تکرار شد. سوالی که مطرح می‌شود این است جنایاتی که ارتش نازی انجام می‌داد بر علیه کشور‌های دشمن بود، ولی در کجا مطرح شده است که ارتش نازی علیه مردم خود این جنایات را مرتکب شده است؟

وی ادامه داد: چه کسی در تاریخ گفته است که هیتلر برای دستیابی به قدرت مردم خود را در خیابان‌های آلمان قتل عام کرده است؟ اما گروه مجاهدین خلق این کار‌ها را کرده اند. سوال من این است که در کدام قسمت تاریخ مطرح شده شخصی به نام هیتلر نیرو‌های ارتش خود را عالماً و عامداً به کشتن داده است؟ طبق اتفاقات اواخر دهه شصت باید گفته شود که جنایات چگونه توسط منافقین صورت گرفته است.

کارشناس مبانی اعتقادی با اشاره به باغی بودن این گروهک تروریستی، گفت: در ماجرای عملیات مرصاد از لحاظ فقهی و قانونی شکی باقی نماند که این گروه باغی هستند و تمام عناوینی که برای بغی باید منطبق شود نسبت به این گروه در ماجرای عملیات مرصاد منطبق شد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین صداقت اظهار کرد: با توجه به اینکه قطعاً و یقیناً حکم این گروه به عنوان باغی اعدام بود، امام هیئت‌های عفو و تخفیف مجازات را تشکیل دادند و این هیئت‌ها فعال شدند. چه کسی به غیر از مسعود رجوی بود که از طریق تشکیلات مجاهدین خلق در زندان‌ها به اعضای خود پیام داد که باید بر سر مواضع خود بمانند. در تاریخ شهود متعدد شهادت می‌دهند که مسعود رجوی دستور داد “شما در مقابل این هیئت‌های عفو باید بر سر مواضع خود بمانید و هرگز اعلام پشیمانی نکنید.”

وی ادامه داد: مسعود رجوی گفت هر کسی که توسط این هیئت عفو شود خائن است؛ در جلسه گذشته دادگاه شهودی داشتیم که به رای العین دیده بودند و به گوش خود شنیده بودند که رجوی افرادی که مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند خائن خوانده بود. در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، زندان همدان، زندان چوبیندر قزوین و در زندان اوین تهران فرمان شورش صادر شده بود و اتفاقاتی رخ داد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین صداقت با بیان این سوال که مسعود رجوی فارغ التحصیل رشته حقوق بود و از همه بیشتر آگاهی و تسلط داشت که این اقدامات جزایی جز اعدام ندارد برای چه او عالماً و عامداً نیرو‌های خود را به کشتن داد و راه پس و پیش برای آن‌ها نگذاشته بود، گفت: اگر اعضای این گروه در مقابل هیئت‌های عفو قرار می‌گرفتند و اظهار پشیمانی می‌کردند به عنوان خائن با آن‌ها برخورد می‌کرد و اگر اعلام پشیمانی نمی‌کردند به عنوان باغی باید اعدام می‌شدند. در طول تاریخ چه کسی با نیرو‌های خود این کار را کرده است. در طول تاریخ فرماندهی وجود ندارد که نیرو‌های خود را به دفعات مختلف به کشتن دهد.

کارشناس مبانی اعتقادی گفت: مسعود رجوی در چهار مقطع تاریخی نیروها، یاران و دوستان خود را به کشتن داد؛ مقطع اول قبل از انقلاب و در ماجرای همکاری مسعود رجوی با ساواک و لو دادن اعضای ارشد مجاهدین خلق از جمله در رأس آن‌ها محمد حنیف نژاد بود که همگی اعدام شدند. مقطع دوم اینکه به مهدی ابریشمچی به عنوان مسئول مراقبت از خانه تیمی سران مجاهدین خلق در تهران دستور داد طوری رفتار کند که نیرو‌های امنیتی به آن خانه مشکوک شوند و آن‌ها را بکشند تا رقیبی نداشته باشد؛ در آن خانه همسرش اشرف ربیعی و موسی خیابانی حضور داشتند و موسی خیابانی به عنوان راس مجاهدین خلق رقیب جدی برای مسعود رجوی بوده است.

وی ادامه داد: مقطع سوم به مسلخ فرستادن نیرو‌های کاملاً مبتدی در ماجرای عملیات مرصاد که از سوی مجاهدین فروغ جاویدان نامیده می‌شود، بوده است و طبق تصاویری که پخش شده اعضا اعلام کردند ما برای این عملیات فقط ۱۰ دقیقه آموزش نظامی دیده‌ایم. چه کسی نیرویی که ۱۰ دقیقه آموزش نظامی دیده است را به جنگ تمام عیار می‌فرستد این کشتن عالمانه و عامدانه است. مقطع چهارم ماجرای دستور به باقی ماندن بر سر مواضع خود در زندان‌ها بود؛ با علم به اینکه اگر آن‌ها به این شکل مقاومت کنند و بر سر مواضع خود بمانند قطعاً اعدام می‌شوند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین صداقت اظهار کرد: مجموع رفتار‌های مسعود رجوی نشان می‌داده است که مرده یارانش از زنده بودن آن‌ها برای او ارزشمندتر است کشته شدن یارانش تا زنده بودن آن‌ها برای او ارزش تبلیغاتی بیشتری داشته است. اتفاقا زنده ماندن بسیاری از آن‌ها به نوعی برای او دردسر بیشتری داشته است، چون بعداً این افراد به عنوان قهرمان تجلیل می‌شدند و یکی از رقبای رجوی برای استمرار فرماندهی او می‌شدند.

اظهارات جالب و کم‌سابقه یکی از اعضای بریده سازمان مجاهدین خلق

در ادامه ابراهیم خدابنده عضو سابق مجاهدین خلق در جایگاه حاضر شد و به قرآن کریم و به والله، بالله و تالله قسم یاد کرد که تمام واقعیت را بیان کند.

وی گفت: ۲۳ سال عضو مجاهدین خلق در خارج از کشور و معاون اجرایی بخش روابط بین‌الملل سازمان بودم.

خدابنده گفت: طی این ۲۳ سال جلسات متعددی با مسعود رجوی داشته و شهادتم نیز ناظر بر شنیده‌ها، دیده‌ها و گفته‌های مستقیم خود مسعود رجوی در جلسات است، متاسفانه، چون زمان زیادی از آن گذشته است تاریخ‌ها را به خاطر ندارم و حدودی می‌توانم آن‌ها را گفته و نقل به مضمون کنم، اما با توجه به اینکه بار‌ها این موار تکرار شده ملکه ذهنم شده است.

خدابنده در مورد حادثه تروریستی هفتم تیر، گفت: آن زمان مسئول تشکیلات مجاهدین خلق در انگلستان بودم، زمانی که این واقعه اتفاق افتاد اکثر ما فکر می‌کردیم که این واقعه کار ضد انقلاب و آمریکا باشد تا یک سال پس از آن نیز این تصور بود. در سال ۶۱ مسعود رجوی در نشستی در پاریس که تعداد محدودی هم دعوت شده بودند، اعتراف کرد که واقعه تروریستی هفتم تیر کار مجاهدین خلق بوده است و چنین توجیه کرد که این اقدام کاری ضدامپریالیستی بوده و آن را در جهت ضدیت با آمریکا انجام داده و پایگاه امپریالیسم و خط وابستگی را کور کردیم.

وی گفت: رجوی ادعا می‌کرد که در این واقعه پایگاه امپریالیسم را از بین برده است، سال ۶۲ اعلام کرد شعار مرگ بر آمریکا را از ادبیاتمان برداشته ایم و اعلام کرد که تضادی با آمریکا نداریم و به ما گفتند که این موضوع را در روابط بین المل ملاحظه کنید.

خدابنده گفت: در مهر سال ۷۶ مطلع شدیم که وزارت خارجه آمریکا نام سازمان مجاهدین خلق را در لیست گروه‌های تروریستی قرار دادند، در نشست‌های توجیهی که در عراق بودیم به صراحت اعلام کرد زمانی که ۷ تیر و ۸ شهریور و ترور‌های دهه ۶۰ را انجام دادیم آمریکا به ما نگفت تروریست، اکنون که ۱۵ سال است دست به سلاح نبرده‌ایم؛ آمریکا یادش افتاده است که ما تروریست هستیم.

عضو سابق مجاهدین خلق بیان کرد: دلیل اینکه نام سازمان مجاهدین خلق در لیست تروریست‌ها قرار گرفت را رجوی این می‌دانست که آمریکا می‌خواهد باب گفتمان را با جمهوری اسلامی باز کند به این دلیل ما را در این لیست قرار داده است. در آن زمان فراموش کرده بود، که قرار بود یک اقدام ضدآمریکایی باشد و خودش هم گفته بود که تضادی با آمریکا ندارد. بعد از اینکه مسعود رجوی به عراق رفت، در آنجا جلسه‌ای گذاشت که جمعیت بسیار زیادی بودند و نشست بسیار مفصلی بود، خیلی از کسانی که در خارج مأموریت داشتند، آمده بودند و جمع کاملی از اعضا بودند و در آنجا راجع به واقعه تروریستی گفت که الان مشخص می‌شود که کار ما در ۷ تیر ۶۰ کار درستی بوده است.

وی ادامه داد: به‌دلیل اینکه ما کسی را حذف کردیم که توان ساماندهی داشت و به همین دلیل از آن به بعد جمهوری اسلامی نتوانست حزب تشکیل دهد. بدین معنا که به انجام این کار اعتراف کرده و به آن افتخار می‌کرد. بر بحث بی آینده کردن نظام صحه می‌گذاشت. نکته دیگر بحث گروه فرقان است که مسعود رجوی بار‌ها در سخنرانی‌های خود به این گروه اشاره کرده و می‌گفت آن‌ها ضرر و زیان زیادی به ما رسانده اند. دو دلیل هم مطرح می‌کرد، یکی اینکه این گروه ترور‌هایی که بلافاصله بعد از انقلاب انجام داد، باعث شد که فضا امنیتی شده و جمهوری اسلامی هشیار شود. زیرا می‌گفتند هدف ما استفاده از اصل غافلگیری بود، حتی می‌گفت ما پشت سر امام قرار گرفته و خود را همسو با انقلاب نشان می‌دادیم و سعی می‌کردیم جمهوری اسلامی غافل باشد تا ما یکدفعه ضربه زده و نبرد مسلحانه را آغاز کنیم.

خدابنده اضافه کرد: به طور خاص نیز به ترور مسجد ابوذر در سال ۶۰ اشاره می‌کرد که بار‌ها درباره این قضیه ابراز سوز و گداز می‌کرد که اگر این اتفاق نبود در ۷ تیر کار تمام بود. نکته دیگر اینکه وحید افراخته در بازجویی‌هایی که در ساواک داشت، سازمان تحت رهبری تقی شهرام، در سال ۵۴ طرح ترور آیت الله بهشتی را ریخته بود. آنچه مهم است، دلایل تقی شهرام است که به چه دلیل این ترور باید صورت می‌گرفته است؟ دلایلش شامل این بود، الف: ترس از متشکل کردن و سازمان یافته کردن مذهبی‌ها که تهدیدی برای سازمان خواهد شد. ب: ترس از قطب شدن شهید بهشتی در میان مذهبی‌ها بود. دلایل زیادی می‌گوید و در آخر گفته است، باید از او ترسید، فردی بسیار سیاس و باهوش است و تنها راه چاره کشتن اوست و باید ردی باقی نگذاریم مانند ماشین زیر گرفتن. حالا به زمانی برویم که ۷ تیر رخ داد، مسعود رجوی بعد‌ها در توجیه این ترور همین دلایل را می‌آورد. به هرحال او نیز مثل تقی شهرام اعتقاد داشت که شهید بهشتی تهدید اصلی است و اگر باشد کار مجاهدین خلق پیش نمی‌رود و حتما باید حذف شود. تقی شهرام باز در همانجا گفته است که من مطمئن هستم، اگر بهشتی دخالت نمی‌کرد، باز هم می‌توانستیم روحانیون را قانع کنیم که از ما دفاع کنند. بهشتی حتی روی طالقانی هم تاثیر می‌گذاشت.

وی با اشاره به کلیپی که در دادگاه پخش شد، ادامه داد: مراجعه کنید به اظهارات عبداله مسلمان که از مجاهدین خلق جدا شده است و از شکنجه گران سازمان بوده است. خود اعضای سازمان در دهه ۷۰ در قرارگاه اشرف نوشته هایشان وجود دارد در سایت انجمن نجات و دیگر جا‌ها وجود دارد که ایشان را اگر به دست خود جداشدگان سازمان دهند او را تیکه تیکه می‌کنند و نیازی نیست جمهوری اسلامی کاری کند. این فرد معروف است و آدم بسیار شقی القلبی بوده است.

قاضی: او چگونه افراد را شکنجه می‌کرده است؟

وی پاسخ داد: افراد را در سلول انفرادی انداخته و کتک می‌زدند. مثلا محمد رزاقی راجع به شکنجه‌ها گفته است. نکته دیگر اینکه بار‌ها مسعود رجوی درباره کمیته عفو صحبت کرده است که ما تشکیلاتی در زندان‌ها داریم. همین بحثی که الان گفتند در زندان‌های مختلف کرمانشاه، قزوین و همدان به اصطلاح سر راه زندان آزادی بخش از عراق تا تهران، خود رجوی گفت خودمان به تشکیلات  خط داده بودیم به محض اینکه ارتش وارد شد، این‌ها نیز در زندان‌ها شورش کنند، حتی مدعی شد که در زندان عادل آباد کرمانشاه شورش شد و برخی از این افراد می‌گفتند که ما جزو تشکیلات زندان نبودیم و مسئولان بلند می‌شدند و می‌گفتند او دروغ می‌گوید و اسمش در تشکیلات بوده است. به این‌ها خط داده بودند که اگر در کمیته عفو رفتید و از شما پرسیدند، این طور می‌گویید که من اگر هم اکنون مسلسل داشتم شما را به رگبار می‌بستم. در نشریه مجاهد این آمده است که فلانی رفته به دادگاه و از او موضعش را پرسیدند و او همین اظهارات را گفته است.

خدابنده گفت: مسعود رجوی نسبت به شهید لاجوردی کینه داشت. مسعود رجوی می‌گفت گناه بزرگ لاجوردی این بوده که تواب ساز بوده است. افرادی که حکم قصاص داشتند، شهید لاجوردی با هزارتا دردسر رضایت اولیای دم را گرفته بود که این افراد قصاص نشوند. رجوی از این موضوع کینه داشت.

عضو سابق مجاهدین خلق بیان کرد: رجوی بار‌ها گفته بود، زمانی که انقلاب شد همه به سمت کار‌های سیاسی رفتند، اما ما به دنبال جذب نفوذی و جمع آوری سلاح رفتیم فقط ما باید صبر می‌کردیم که به اندازه کافی نیرو جذب کنیم تا نیروی جمهوری اسلامی ایران غافل گیر شود.رجوی گفته است که هرجا نفوذی‌های ما ممکن بود تاثیر گذاشتند مثل دفتر بنی صدر و هر جا که نتوانستند تاثیر بگذارند منفجر کردند مثل دفتر جمهوری اسلامی.

خدابنده گفت: هرجا که نمی‌توانستند تاثیر بگذارند منفجر می‌کردند. مسعود کشمیری را ما به نام باقر امیری می‌شناختیم. زمانی که در اشرف بودیم، رجوی، کشمیری را به همه نشان داد و گفت این فرد عامل حادثه ۸ شهریور است و از کشمیری خواست در مورد موضوع توضیح دهد.

قاضی گفت: به یاد دارید که کشمیری چه گفت.

عضو سابق مجاهدین خلق بیان کرد: کشمیری اعلام کرد که من مشاور امنیت ملی بودم و به من اعتماد داشتند. می‌خواستم عملیات نظامی در بیت امام انجام دهم، اما به دلیل ۷ تیر هشیار شده بودند و دیگر این امکان را نداشتم و تنها امکان من انفجار دفتر ریاست جمهوری بود. مواد منفجره را در دفتر ریاست جمهوری قرار دادم. کشمیری بعد به آلمان رفت و حفاظت پلیس آنجا را هم داشت.

خدابنده گفت: برادر بنده از محافظین رجوی بود.

قاضی گفت: ایشان حاضر است در دادگاه حضور پیدا کند.

خدابنده گفت: ایشان در انگلیس زندگی می‌کند و حتی درخواست داشت که به عنوان شاهد در دادگاه حمید نوری شرکت کند.

وی گفت: برادرم مسئول فنی رادیو مجاهد در کردستان عراق هم بود. در آن زمان کلاهی که معروف به مهندس کریم بود برای کار تحویل برادرم می‌دهند. زمانی که اشرف تاسیس شد کلاهی مسئول تاسیسات قرارگاه اشرف شد و برخی افراد می‌دانستند که این فرد کلاهی است. بردارم به یاد دارد که مسعود رجوی، کلاهی را در یک جلسه خصوصی معرفی کرد. کلاهی در آن جلسه گفته بود بمبی به وزن ۳۰ کیلوگرم بوده است.

قاضی گفت: برادر شما امکان صحبت کردن به صورت تصویری دارد. دادگاه این امکان را دارد که صحبت‌های برادر شما را استماع کند.

خدابنده گفت: بله. برادرم کتابی به نام ارتش خصوصی صدام منتشر کرده است که به زبان انگلیسی است و ترجمه نشده است. در این کتاب گفته شده افرادی از آمریکا آمدند و با مسعود رجوی صحبت کردند و مشخص بود که این افراد امنیتی هستند. در جلسات بعد که این افراد از آمریکا می‌آمدند با خودشان مترجم می‌آوردند. بعد از این جلسات مسعود رجوی به عراق رفت. در آن زمان می‌گفتند که CIA آمریکا آمد و رجوی را تحویل صدام داد.

وی ادامه داد: در سال ۶۰ مسعود رجوی ۲ بار به فرانسه رفت. برادر مسعود رجوی در سوئیس بود و در سازمان ملل کار می‌کرد و برادر دیگرش با ساواک ارتباط داشت و باعث شده بود که مسعود رجوی را اعدام نکنند. رجوی از طریق برادرانش ارتباط زیادی با این کشور‌ها داشت. در ۱۰ شهریور سال ۱۳۹۵ سازمان مجاهدین خلق ۵۲ نفر از اعضای خودش را در اردوگاه اشرف گذاشت و بقیه به لیبرتی رفتند و عمدتا افراد مسئله دار را در اشرف گذاشت که یکی از آن‌ها مسعود دلیری بود که همه می‌دانستند که این فرد می‌خواست از سازمان جدا شود.

قاضی گفت: آیا شما مطمئن هستید که مهندس کریم همان صمدی کلاهی است.

خدابنده گفت: من این موضوع را از برادرم شنیدم.

عضو سابق مجاهدین خلق گفت: قسمت‌هایی از پایگاه اشرف را از کشاورزان غصب کرده بودند و تخلیه نمی‌کردند و وقتی نیرو‌های عراقی آمدند به افراد گفته بود این گلوله‌های آن‌ها مشقی است نترسید، اما برخی در این قضایا کشته شدند.

وی به موضوع تروریسم اشاره کرد و گفت: اقدامات این‌ها ورای تروریسم است، تروریسم یعنی ایجاد کردن وحشت برای افراد عادی، اما اگر مقامات دولتی هدف قرار گیرند خیانت محسوب می‌شود.

خدابنده گفت: اگر کسی مقام دولتی را به قصد براندازی هدف قرار دهد، در اروپا مجازاتش اعدام است در حالیکه مجازات تروریست اعدام نیست. در بسیاری از ایالت‌های آمریکا که مجازات اعدام ندارد تا به حال  ۳۰نفر را به جرم خیانت اعدام کرده اند.

خدابنده گفت: موضوع شرایط جنگ قابل توجه است در کشور انگلستان در زمان جنگ جهانی دوم مجازات دزدی اعدام بود در جنگ داخلی آمریکا مجازات اسب دزدی اعدام بود، دلیل آن این بود که وقتی کشوری دچار جنگ و دفع تجاوز خارجی است هر اقدامی حتی دزدی خیانت محسوب می‌شود. چه برسد که عمل تروریستی یا تظاهرات انجام دهند که در ایران چنین بود و کشور درگیر یک جنگ بود. در سال ۶۷هم همین بود، اما در دادگاه سوئد به این قضیه نپرداختند که کشور در شرایط جنگ بود.

قاضی در ادامه از خدابنده در مورد ساختار تشکیلاتی سرکرده و هسته مرکزی شورا پرسید: آیا آن‌ها در اقدامات اتهامی در این پرونده تحت عنوان اقدامات تروریستی دخالت و شرکت داشته اند؟

خدابنده گفت: احتمالاً ممکن است شرکت داشته باشند، اما هیچ اتفاقی در سازمان مجاهدین خلق بدون نظر مسعود رجوی نمی‌افتد حتی جزییات را چک می‌کرد، یک بار سازمان نگفته است که ما این کار را انجام نداده ایم. پس از دادگاه روزمره جواب می‌دهد، اما یکبار هم نگفته است که ما این کار را نکرده‌ایم. پذیرش این موضوعات مشخص است و قطعا افرادی تحت امر او کار‌هایی را انجام می‌دهند.

وی گفت: مسعود رجوی افرادی که احساس می‌کرد در آینده برای او رقیب یا مخالف باشند را حذف می‌کرد.

خدابنده گفت: سازمان اعلام کرده که من از ترس اعدام آمده‌ام این حرف‌ها را زدم، برادر من نیز در جواب، از سوی من در توییتر گفته است که من حاضرم ۲۰۰ نفر در اروپا به عنوان شاهد بیاورم تا اظهاراتم را تایید کنند.

قاضی در ادامه گفت: هرکسی در هر گوشه‌ای از دنیا در مورد این پرونده، متهمین و اتهامات آن‌ها اطلاعاتی را به عنوان مطلع یا شاهد داشته باشد دادگاه هم به صورت حضوری و هم الکترونیک استماع می‌کند.

قاضی برای تنویر افکار عمومی و اذهان رسانه‌ها، گفت: با توجه به اینکه بسیاری از این وقایع مربوط به بیش از ۴۰ سال قبل است، اتفاقات و اتهامات به دلیل شرایط خاص کشور و تجربه نیرو‌های انتظامی و نبود نیروهای امنیتی و نبود نیرو‌ها و امکانات و عدم تنظیم صورت جلسات، فیلم‌ها و تصاویر، بدیهی است دادگاه برای کشف حقایق باتوجه به اظهارات شهود با سختی‌های زیادی مواجه است. اگر وکلای مدافع، وکلای متهمان و وکلای شکات با نمایندگان سوالاتی را مطرح می‌کنند، با توجه به این ظرف زمانی باید تحلیل شود و دادگاه با دقت زیاد نسبت به همین نکات تحقیقات خود را در این خصوص و جلسات خود را برگزار می‌کند.

قاضی، جلسه بعدی دادگاه را سه شنبه هفته آینده در روز ۲۷ شهریور و ساعت ۸:۳۰ صبح اعلام کرد.

 

خروج از نسخه موبایل