چرا آمار مرگ و میر در بین جداشدگان با اعضای فرقه رجوی قابل قیاس نیست؟ – قسمت اول

چند روز قبل خبر دردناک وفات دوست عزیز و گرامی محمد کرمی را در سایت انجمن نجات دیدم و بسیار متاثر شدم. برای او رحمت و مغفرت و برای خانواده اش صبر و شکیبایی آرزو می کنم.

مرگ بر پیشانی همه نوشته شده و دیر یا زود هر موجود زنده ای با آن مواجه خواهد شد. اما با وفات محمد نکته ای برایم برجسته شد و دیدم تعداد مرگ و میر در بین جداشدگان از فرقه مجاهدین خلق و اعضای گرفتار در این فرقه چقدر تفاوت فاحش دارد!

در زمانی که آمریکایی ها عراق را گرفتند و مجاهدین خلق را به عنوان متحدینِ مسلحِ صدام که در لیست تروریستی خودشان نیز قرار داشتند خلع سلاح نمودند، بر اثر آماری که وجود داشت بیش از 4000 نفر در فرقه رجوی بودند. از آن زمان تاکنون بسیاری از اعضای گرفتار خود را از این فرقه رهانده اند. هر چند من آمار دقیقی ندارم اما گفته می شد که در حال حاضر در کمپ فرقه رجوی در آلبانی حدود دو هزار نفر حضور دارند. یعنی حدود دو هزار نفر از این فرقه جدا شده اند. صد ها تن از اعضای فرقه نیزدر این فاصله زمانی بر اثر سیاست های ضد انسانی رجوی ها که اعضا را گوشت دم توپ خود و خرج ماندن در عراق کرده بودند یا به دلیل ابتلا به بیماری فوت شدند.

اما سوال این است که به چه دلیل مرگ و میر در بین اعضای جدا شده نسبت به اعضای گرفتار در فرقه فوق العاده کم است و چرا کمتر ماهی در سال است که خبر فوت اعضای فرقه منتشر نشود اما در میان جداشدگان چنین نیست ؟

به نظر من برخی از مهمترین علل این موارد است:

1- رجوی ها بیماری اعضا را به رسمیت نمی شناسند

همانگونه که بارها نوشته ام رجوی یک اصل تشکیلاتی داشت که عبارت بود از “برادر یا خواهر بیمار فلان ابن فلان نداریم” و آن را به همه ابلاغ نیز کرده بود. به همین دلیل بیماری اعضا در این فرقه به رسمیت شناخته نمی شود و اگر هم بشود به فرد بیمار رسیدگی های لازم صورت نمی گیرد.

بیشتر اعضای جداشده از فرقه بدلیل اینکه سالهای زیادی از عمر خود را از دست داده اند هر چقدر هم که تلاش بکنند از زندگی عقب هستند، عموماً خانواده های شان از قشر متوسط بوده و تعداد جداشدگانی که وضع مالی بسیار خوب یا خوب دارند کم است. در نتیجه عموم ما جداشدگان در قشر متوسط قرار داریم و برای بیماری های مان هزینه ای معمولی می کنیم. اما با این حال تعداد مرگ و میر در بین اعضای فرقه رجوی بسیار بالاست زیرا رجوی در این حد هم برای اعضا فرقه اش هزینه نمی کند. حتی به نقل از خودشان گفته شده که در زمان بیماری کرونا کپسول اکسیژن کافی برای اعضا مبتلا به کرونا تهیه نشده بود و در نتیجه تعداد زیادی از مبتلایان فوت شدند.

این در حالی است که رجوی ها برای فریب مردم آلبانی و پوشاندن این حقیقت که یک فرقه بسته هستند، مردم محلی را به رایگان ویزیت و درمان کردند و برای آنها از کشورهای دیگر دارو و الزامات پزشکی خریده اند!

رجوی ها برای شرکت کنندگان در برنامه های خود پول کلان خرج می کنند. مریم قجر سالانه چندین برنامه جشن و سور چرانی برای خارجی ها برگزار می کند.

بنابراین یکی از اصلی ترین دلیلی که این همه مرگ و میر در بین اعضای فرقه اتفاق می افتد این است که رجوی ها بیماری اعضا را نمی پذیرند و برای آنها حتی در حد یک خانواده متوسط نیز هزینه نمی کنند در حالی که پول های کلان دارند.

در نقطه مقابل جداشدگان بدلیل اینکه در محیط آزادی قرار دارند و می توانند خودشان برای سلامت خودشان تصمیم بگیرند، رسیدگی مناسب پزشکی و درمانی را انجام می دهند. حدود ده سال قبل یکی از جدشدگان که دچار مشکل قلبی شد، بعد از مراجعه به دکتر مورد عمل جراحی قلب باز قرار گرفت و بعد از دوران نقاهت به زندگی عادی ادامه داد. چند هفته قبل هم یکی از جداشدگان بدلیل مشکل قلبی به دکتر مراجعه نمود و مشخص شد چند رگ او مشکل دارد. دو رگ او را با آنژیو باز کردند. من مطمئنم اگر این اتفاقات درون فرقه برای اینها می افتاد بی شک به نتیجه وحشتناکی منجر می شد.

2- نیازهای عاطفی و غریزی اعضای فرقه سرکوب می شود

در فرقه مجاهدین خلق ازدواج ممنوع می باشد. رجوی می گفت خانواده کانون فساد است. اعضا خانواده و همدمی ندارند. آنها حتی نمی توانند با پدر و مادر یا دیگر اعضای درجه یک خانواده خود ارتباط و ملاقات داشته باشند. مریم قجر می گفت که “عاطفه یک چیز کثیف بورژوایی (سرمایه داری) است. شما فقط باید نسبت به مسعود عاطفه داشته باشید.”

رجوی ها برای آن که اعضا با هم ارتباط نداشته و متوجه نشوند که دیگران نیز مسئله دار هستند یا اینکه در صحبت بین اعضا مسئله داری ترویج شود، برای اعضا صحبت کردن با دیگر اعضای فرقه که در یگان آنها نباشند را ممنوع نمودند و گفتند صحبت هایی که خارج از کادری باشد که مسئول تشکیلاتی به شما گفته است، “محفل” می باشد. یعنی هر صحبتی اعم از اینکه درباره ورزش یا خاطره از گذشته، یا درباره خانواده و . . . انجام شود محفل است. رجوی می گفت “محفل شعبه سپاه پاسداران در تشکیلات است” به این ترتیب اگر کسانی متهم به این بشوند که با هم محفل زده اند متهم به این می گردند که پاسدار هستند و تحت برخورد شدید و محاکمه تشکیلاتی قرار خواهند گرفت.

در نتیجه این تفکرات و سیاست هایی که رجوی ها برای کنترل تشکیلات فرقه ای شان اعمال می کنند، نیازهای عاطفی و غریزی اعضای مجاهدین خلق سرکوب می شود و این سرکوب در درون آنها به عقده تبدیل می شود. عنوانی که رجوی برای این عقده ها گذاشته است “تناقض” می باشد و اگر کسی به گفته رجوی ها “تناقض حمل کند” ضد انقلاب است و با او برخورد خواهد شد. بی شک این عقده ها به دق کردن و سکته راه برده اند و اعضای زیادی به این علت فوت شده اند.

اما اعضای جدا شده، خانواده و زن و فرزند دارند، با جامعه در ارتباط اند، با اقوام و آشنایان و دوستان شان رفت و آمد دارند. هر گاه چیزی ذهن شان را مشغول کند با بیان آن برای همسر، فرزند، پدر، مادر، برادر، خواهر، اقوام، دوستان، همکاران و . . . هم سبک می شوند و هم از آنها برای حل مشکلات خود کمک می گیرند. در نتیجه عقده ها انبار نمی شود.

ادامه دارد…

ایرج صالحی

خروج از نسخه موبایل