نوردیدگانم ، پاره های تنم ، برادران عزیزم احمد رضا و محمد رضا ایران پور
پس از مدت های طولانی چهره دلربای شما را دیدن و صدای روح نوازتان را شنیدن برایمان بسیار شیرین بود، ما اصلاً از حرف هایی که شما زدید به هیچ عنوان ناراحت نیستیم. این حرف را از طرف همه می گویم (مامان،بابا، عالیه، نرگس،راحله، حمید و کلیه نوه ها) ما شما را چون جان دوست داریم. ما می دانیم که شما تحت مسئول هستید و این حرف ها را تحت فشار سازمان و مسئولین خود گفتید و مجبور به انجام این کار شده اید،آغوش تمام ما برای پذیرفتن شما باز است،با این کار شما و امثال آن ذره ای علاقه ما نسبت به شما کاسته نخواهد شد، ما شرایط شما را به خوبی درک می کنیم. پاره های تنم، عزیزان دور از وطنم، احمد و رضا جان ما با تمام قدرت هر گونه حمایتی که لازم باشد از شما می کنیم تا شما بتوانید به زندگی عادی برگردید. هر گونه تلاشی که لازم باشد انجام می دهیم، به تمام مجامع بین المللی مراجعه می کنیم تا شما بتوانید آزادانه و بدون هر گونه فشار سازمان و بدون دادگاه تفتیش عقاید رجوی و موسوم به عملیات جاری، تصمیم بگیرید. عزیزانم آغوش ما برای پذیرفتن شما باز است. انشاء ا… وقتی برگشتید ما همه گونه حمایتی از شما خواهیم کرد و هر کار لازم باشد برای شما انجام خواهیم داد. انشاء ا… وقتی برگردید هر دوی شما می توانید ادامه تحصیل بدهید و حتی می توانید گروه موسیقی در اینجا راه بیاندازید. همه ی ما از شما حمایت می کنیم، پاره های تنم شما می دانید که شرایط سیاسی سازمان به انتها رسیده است و در معرض فروپاشی است، انشاء ا… ما از شما می خواهیم که با آن ها مقابله کنید و ایستادگی نمایید تا بتوانید آزادی خود را به دست آورده و نزد خانواده برگردید. ما با تمام عشق و احساس مان نسبت به شما با هر گونه یأس و ناامیدی مقابله می کنیم و تا همیشه چشم به راه بازگشت شما هستیم و اگر هزار بار دیگر سازمان چنین نمایش های خیمه شب بازی ترتیب دهد ناامید نمی شویم و می دانیم که این حرف ها را تحت فشارهای عدیده روحی و روانی زده اید. پدر و مادر پیرمان چشم انتظار دیدار شما هستند. عزیزانم روی چون ماهتان را می بوسم و بر دستان هنرمندتان بوسه می زنم. به امید بازگشت شما، به امید آزادی شما