تعهدنامه ابزاری برای مجبور کردن اعضا به ماندن در فرقه مجاهدین خلق – قسمت اول

رجوی که با بندهای انقلاب طلاق کنترل کامل تشکیلات مجاهدین خلق را در دست گرفته بود و با معرفی مریم به عنوان رئیس جمهور شورا، خیالش از بابت کنترل اعضای غیر مجاهد شورا نیز راحت شده بود، در اواسط سال 1373 تمام پرده ها را کنار زد و چهره واقعی خود را برای نیروها نمایان نمود. در آن روز فرماندهان نیروهای خود را جمع و برای آنها دستور تشکیلاتی جدید رجوی را خواندند. در این دستور رجوی گفته بود از این پس دیگر کسی نمی تواند درخواست جدایی خود را برای او بفرستد و باید آن را به فرمانده مستقیم خودش بدهد. در واقع رجوی با این ترفند می خواست از نوشتن درخواست جدایی جلوگیری کند چون می دانست با جوی که حاکم کرده بود، کمتر کسی است که بخواهد در بین افرادی که با هم هستند متهم به خائن بودن شده و تحت برخورد قرار بگیرد.

به مرور این فرمان به سمتی رفت که دیگر کسی نتواند درخواست خروج بنویسد و خروج از تشکیلات ممنوع شد. به همین دلیل در بین افراد این فرمان به فرمان “خروج ممنوع” معروف است. زمانی که وارد مجاهدین خلق شده بودم به ما گفته شده بود که درب ورودی سازمان به راحتی باز نمی شود اما درب خروجی آن همیشه باز است. ولی آنچه که در عمل اجرا شد این بود که از سال 1373 دربهای خروجی سازمان کاملاً بسته شد و از آن پس کلیه افراد در قرارگاه های مجاهدین تحت کنترل نامرئی یا مرئی قرار گرفتند و با فشار و نیرنگ در فرقه نگه داشته شدند. هرچه زمان به جلو می رفت مناسبات مجاهدین خلق روز به روز بسته تر و فشار بر روی اعضا بیشتر و بیشتر می شد.

ارتباط اعضا با خانواده های شان نیز قطع بود، تلفنی در اختیار نداشتیم که بتوانیم با آن تماس بگیریم. تنها در شرایط خاص به افرادی محدود اجازه تماس تلفنی داده می شد که آن هم برای انجام کار یا تبلیغاتی به نفع فرقه بود یا این که فردی که در فرقه بود، اقوامی در اروپا یا آمریکا داشت و آن ها به مراکز فرقه در آن کشورها مراجعه کرده و درخواست تماس با فرزند خود را داشتند. تازه همین هم برای خانواده هایی بود که از حضور فرزندان شان در عراق و نزد مجاهدین خلق مطمئن بودند و مسئولین فرقه هم می دانستند که آن ها از این موضوع مطلع هستند، در غیر این صورت با مراجعه خانواده اعضا به مراکز و دفاتر مجاهدین در اروپا و آمریکا به آن ها گفته می شد که چنین فردی را نمی شناسند و اطلاعی از او ندارند.

در داخل فرقه هم، وقتی به کسی اجازه تلفن زدن داده می شد او را به محلی می بردند که عمومی نبود و افراد خاصی به آن تردد داشتند و بقیه از وجود تلفن در آن مکان مطلع نبودند. هنگام تماس نیز حداقل یک نفر می بایست کنار فردی که تلفن می زند حضور داشته باشد. اعضا حق گرفتن شماره را نداشتند، آن ها فقط شماره مورد نظر را می دادند و زنی که کنار تلفن نشسته بود شماره را می گرفت و در حضور او، فردی که برای تماس تلفن با خانواده اش به آن محل رفته بود، می بایست با خانواده اش صحبت کند! و چیزی به اسم حریم خصوصی معنا نداشت.

شرایط روز به روز بدتر می شد و از آن پس نیروهای مجاهدین خلق در زندگی روزمره خود با موارد زیر مواجه بودند:

– زندانی کردن و شکنجه صدها تن از اعضا که منجر به قتل چند تن از آنها در زندان شد
– اجباری شدن نوشتن گزارشات روزانه ی انتقاد از خود
– ایجاد محدودیت ها و ممنوعیت هایی که با گذشت زمان دامنه آن وسیع تر می شد.
– راه اندازی نشست های مختلف به منظور تفتیش عقاید و کنترل نیروها به صورت روزانه، هفتگی و نوبه ای
– قطع ارتباط کامل اعضای سازمان با دنیای خارج از آن از طریق قطع ارتباط تلفنی، عدم دسترسی به وسایل ارتباطی، عدم اجازه تردد به بیرون و …
– بالا بردن فشار بر نیروها برای کنترل بیشتر آنان از طریق افزودن حصارها و محدویت های فیزیکی
– ممنوع کردن ارتباط و دوستی بین اعضا با حاکم کردن قانون “محفل ممنوع – محفل شعبه سپاه پاسداران است”
– بی توجهی و نادیده گرفتن بیماری اعضا و مجبور نمودن اعضای بیمار به انجام کارهای روزانه و شرکت در نشست ها
– بیگاری کشیدن مستمر از اعضا
– پر کردن وقت اعضا برای آن که فرصت فکر کردن نداشته باشند
– به جان هم انداخت اعضا و ایجاد دشمنی بین آنان از طریق مجبور نمودن آنها به جاسوسی، گزارش نویسی و موضع گیری علیه یکدیگر
– جدا سازی کامل جنسیتی تا حدی که زنان و مردان هم زمان اجازه استفاده از پمپ بنزین را نداشتند.
– اقدام به فرار و خودکشی از سوی اعضا برای رهایی از فشارهای مستمر
– زیاد شدن مرگ های مشکوک و ناگهانی
– حاکم شدن دعوا و بحث و جدل در مناسبات مجاهدین خلق بجای دوستی و برادری
– ارزش شدن چاپلوسی و تملق گویی از رجوی ها و فرماندهان زن و سرکوب کسانی که انتقاد داشتند.
– وجود تفاوت و تبعیض زیاد بین شرایط و امکاناتی که رجوی ها و برخی از فرماندهان زن از آن برخوردار بودند با بقیه نیروها
– حاکم شدن استرس و نگرانی مستمر بر نیروها در هراس از سوژه شدن و تحت برخورد تشکیلاتی قرار گرفتن (به کسی که نوبت خواندن گزارشش در نشست بود یا کسی که نشست درباره او برگزار شده بود سوژه می گفتند)
– رواج بددهنی و فحاشی و حتی برخوردهای فیزیکی در نشست ها و در برخی موارد تف انداختن بر روی کسی که در نشست سوژه شده بود.
– گرفتن اختیار همه چیز از اعضا و تبدیل نمودن آنها به ربات
از آن زمان به بعد رجوی به صورت نوبه ای و سالی دو یا چند بار اعضا را مجبور می کرد تعهد نامه نوشته و آن را امضاء نمایند.

ادامه دارد…

ایرج صالحی

خروج از نسخه موبایل