بهتان زنی مجاهدین خلق به خویشتن – قسمت چهارم

نفی جنسیت‌گرایی از مواردی است که مقاله نویس رجوی به وفور از آن سخن گفته و بنظر می رسد که قصد لاپوشانی یک عمل شنیع – وارونه نشان دادن کار بغایت پستی که رجوی ها انجام داده و با تعریف و تمجیدهای دروغین از نقشی که به زنان داده اند – را دارند.
اصل ماجرای مقام و منزلت داده شده به زنان عبارت از بسیج آنها بر علیه شوهرانشان در راستای تحقیر مردان و مصادره شان به نفع مسعود رجوی است و پر واضح است که تمامی اعمال و کردار این زنان مفلوک که با چهره ای بزک شده از عناوین و القاب دروغینی که چهره واقعی شان را میپوشاند، مطلقا با خواست و دستور شخص مسعود انجام میگیرد و موقعیت ظاهری ممتاز زنان، شعر و شعاری بیش نیست و بطوری که دلایل متعدد نشان میدهد، زنان تشکیلات رجوی با ستم مضاعف که عبارت از تحمل بردگی جنسی هم باشد، مواجه اند و در کنار آن به عنوان زندانبانان مردان نیز عمل کرده و موقعیت شرم آورتری دارند!

مجاهدین رجوی با کمال پررویی میگویند که: در دنیایی که نظام‌ها و سیستم‌های حاکم بر مدار “فردیت و جنسیت” سیر می‌کنند و سامان یافته‌اند، مجاهدین دست به جراحی بزرگ در شناخت انسان بردند.

سئوال این است که کدام مورد استثنایی را سراغ دارید که در این دنیای متفرعنی که شما معرفی کرده اید، وجود دارد؟

از متن حکمی که باند رجوی صادر کرده، ظاهرا چنین استثنائی وجود ندارد و اگر وجود ندارد ، تلاش شبانه روزی باند رجوی برای جلب حمایت سران این دنیای فردیت و جنسیت که به هر طریقی مجاهدین ضد فردگرا؟؟!! را بقدرت برسانند از برای چیست؟

معلوم است که تنگی قافیه مجاهدین ضد خلق را دچار این پرت و پلا گویی کرده است و در ماهیت قضیه حرف حسابی در کار نیست.
مجاهدین می گویند که با اینکه در تحولات سیاسی ایران و جهان حضور دارند اما هرگز سیاست پیشه نشده اند!

اینهم یکی از هذیان گویی هاست!

اگر سیاست پیشه نیستید ، پس اینهمه تکاپو برای بدست آوردن حامیانی که به هرترتیب دشمن مردم ایران هستند از بهر چیست؟!
نکند میخواهید بگوئید که در سیاست حضور دارید و مثلا هرگز دروغ نگفته و همواره صادقانه عمل میکنید؟!

من این ادعای احتمالی شما را به استناد میلیون ها کلمه ای که نوشته، در زبان رانده و اقدامات عملی تان که همگی در چهارچوب نیرنگ و ریا و ضد مردم ایران انجام گرفته نمیتوانم بپذیرم و برعکس مدال طلای دروغگویی و شامورتی بازی را به گردن رجوی می اندازم و از موضع یک انسان میهن دوست ، شرم دریافت این نوع مدال ها را در درجه اول لایق رجوی و همپالگی هایش میدانم و آرزو میکردم که کاش اینطوری نباشد و متاسفم که در “اگرها” نمیتوان نشست و واقعیت ها جای آرزوها و اراده ها را نمیتوانند بگیرند!
بله!

روند عمومی جهان برخلاف تصورات زشت و زیبای ما حرکت میکند و جایی برای اراده گرایی و خوشبینی غیر علمی ما باقی نمیگذارد!
اگر اینطور است که – روند زندگی نشان میدهد که هست- انسان های کم عقل و جاه طلب و فردپرستانی مانند رجوی بازهم بخواهند بطور ابلهانه ای اراده خود را بر واقعیت ها تحمیل کنند، کاری جز دروغ گویی بیشتر و بیشتر و مفتضح تر کردن خود نخواهند داشت!
من میتوانستم صدها بار بیش از این یادداشت 4 قسمتی بنویسم که به این کار مختصر قناعت کردم.

چرا که دیگر اعضای خانواده های گرفتار رجوی هم مطالب زیادی نوشته و خواهند نوشت و مخصوصا جدا شدگان از این مناسبت کثیف به افشاگری های خود ادامه خواهند داد!

پایان

رضا اکبری نسب

خروج از نسخه موبایل