گزارش جلسه بیستم دادگاه رسیدگی به اتهامات سران مجاهدین خلق

بیستمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه (۱۰ مهرماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها، وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی به‌صورت علنی برگزار شد.

قاضی دهقانی در ابتدای جلسه با تسلیت شهادت سیدحسن نصرالله، رهبر جبهه مقاومت و فرماندهان همراه و شهدای محور مقاومت، گفت: امروز دل تمام آزادگان عالم برای جنایات تروریسم دولتی شکل گرفته در زمین‌ها و سرزمین‌های اشغالی فلسطین به درد آمده است. به عنوان رئیس دادگاه از نتانیاهو به عنوان یک فرد تروریست، که از هیچ جنایتی فروگذ اری نکرده است نام می‌برم. دنیا این جنایات را فراموش نکرده و برای تحقق صلح، عدالت و امنیت حرکت خواهد کرد. امروز تاریخ بشر و صفحات تمدنی آن به خون پاک‌ترین انسان‌ها رنگین می‌شود.

قاضی در ادامه خطاب به دبیر کل سازمان ملل، گفت: امروز همزمان با برگزاری مجمع عمومی تصاویری از این ساختمان به دنیا مخابره شد که پلیدترین انسان به نام بنیامین نتانیاهو، داعیه ‌دار مبارزه با تروریسم فرماندهی عملیات تروریستی را در خاک کشور دیگری انجام داده و رهبران قدرتمند محور مقاومت را ترور می‌کند.

وی ضمن بیان اینکه پیامی که دوره شما به دنیا می‌دهد این است که‌ ای آزادگان عالم و‌ ای کسانی که با ظلم و ستم مبارزه می‌کنید تروریست‌های عالم و دولت‌های تروریسم برای جنایت خود از هیچ فریب، خدعه و نقابی فروگذار نمی‌کنند و همزمان با مجمع عمومی سازمان ملل شنیع‌ ترین و وحشتناک ‌ترین اقدامات تروریستی در عالم را انجام می‌دهند، اظهار کرد: این تجربه تلخ و بسیار عبرت آموز به تمام مردم جهان این درس را می‌دهد که برای مقابله با تروریست‌ها دیگر هیمنه سازمان ملل به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست. فرماندهی عملیات تروریستی از دل سازمان ملل و ترور رهبران قدرتمند محور مقاومت لکه ننگی است که هرگز از تارک این تمدن مدعی صلح و مبارزه با تروریسم پاک نخواهد شد.

قاضی دادگاه مجاهدین خلق خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد، گفت: آقای دبیرکل در نهم دسامبر ۱۹۹۴ مجمع عمومی سازمان ملل با توافق عام داعیه تصویب جامع‌ترین سند خود در نبرد علیه تروریسم بین المللی را فریاد زد که از آن پس تحت هیچ ملاحظه سیاسی، فلسفی، ایدئولوژیکی، نژادی، قومی یا هر انگیزه دیگری ترور در عالم قابل توجیه نیست؛ اما امروز در کنار اتاق‌های شما در ساختمان مدعیان مبارزه با تروریسم تروریست‌ترین دولت‌ها شنیع‌ترین ترور‌ها را در عالم انجام می‌دهند.

وی افزود:‌ای مردم جهان، جمهوری اسلامی ایران و ملت بزرگ آن به عنوان بزرگترین قربانی ترور، حال و اوضاع مردم دردمند لبنان و محور مقاومت را بیش از هر ملت دیگری درک می‌کند؛ نظام مقدس ایران برای دستیابی به صلح و امنیت واقعی در جهان عزم جدی خود را برای مبارزه با تروریسم با سازوکار‌های قانونی شروع کرده است و به نتیجه خواهد رسید.

حجت‌الاسلام و المسلمین دهقانی خطاب به بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم جعلی صهیونسیت، گفت: مردم معترض سرزمین‌های اشغالی که هم کیش تو هستند با دستان خود گلویت را می‌فشارند و در این بحر خونی که راه انداخته‌ای غرقت خواهند کرد و برای فروپاشی این رژیم غاصب اشغالگر دیگر نیازی نیست تا چند جبهه متحد شوند و آن را ساقط کنند. امروز صدای مخالفین این اشغال، از گلوی هم‌کیشان تو در سرزمین‌های اشغالی به گوش می‌رسد و این تاوان این ظلم عیان در عالم است.

وی در ادامه این دادگاه تصریح کرد: با توجه به اینکه وکیل شکات، خانواده شکات، وکلای متهم و نماینده دادستان در جلسه حاضرند و حسب لایحه دریافتی یکی از وکلای متهمین با بیان و استناد به عذری موجه از جلسه غیبت داشته وکیلی از وکلای دیگر وکالت موکلین وی را پذیرفته است، دادگاه اعلام علنی بودن و رسمی بودن آن جلسه را آغاز می‌کند. وکیل شکات در جایگاه قرار گرفته و به بیان اظهارات خود بپردازد.

قاضی دهقانی خطاب به وکیل شکات گفت: براساس لایحه تقدیمی به دادگاه و نظر به تهدیدات گسترده‌ای که علیه یکی از شهود پرونده انجام شده، تقاضای استماع شهادت ایشان به صورت غیر علنی شده است و دادگاه با رعایت نکات حفاظت شهود در زمان مقتضی شهادت ایشان را استماع می‌کند.

در ادامه کاظمی، وکیل شکات در جایگاه قرار گرفت و عنوان کرد: یکی از موارد مهم تعیین رابطه سببیت اقدامات تروریستی گروهک منافقین با سران و کادر اصلی آن است. با بررسی قوانین داخلی کشور‌های در حال مبارزه با تروریسم به نظر می‌رسد مسئولیت کیفری اقدامات گروهک‌های تروریستی متوجه کل اعضای آن گروهک می‌شود؛ به عنوان مثال براساس بند (ب) ماده ۲۷۷ قانون کل جزای افغانستان اعلام شده است که شخصی که عضو سازمان تروریستی باشد به مجازات حبس طویل محکوم می‌شود. به نظر می‌رسد توجه به مسئولیت کیفری اقدامات تروریستی و توسعه آن به تمامی اعضای گروه و یا سازمان تروریستی از حیث سیاست جنایی دلایل موجهی داشته باشد که از جمله می‌تواند به مواردی اشاره کرد، ۱_ بازدارندگی افراد از عضویت در گروهک‌های تروریستی، ۲- اهمیت موضوع تروریسم و حساسیت کشور‌ها و نهاد‌های بین المللی به این موضوع به دلیل آثار مخرب آن در حوزه‌های زندگی بشر از جمله حق حیات و نظم و امنیت و اقتصاد، ۳-علم و آگاهی تمام اعضای گروه تروریستی از عنصر معنوی گروه برای انجام اقدامات تروریستی، ۴_ آمادگی اعضای گروه برای ساماندهی اقدامات تروریستی.

وی گفت: با توجه به نکات گفته شده درخواست داشتم بحث موضوع رابطه سببیت به عنوان یک موضوع پر اهمیت در جلسات آینده مورد بررسی قرار گیرد.

در ادامه کاظمی، وکیل شکات با طرح سوالی پرسید: یک موضوع مهم این است که آیا عضویت یک شخص در یک سازمان تروریستی می‌تواند به این منزله باشد که جرایمی که توسط آن سازمان انجام می‌شود قابل انتساب به تمامی اعضا باشد یا خیر؟

وی ادامه داد: شاید کسانی که به عنوان عضو در یک گروه تروریستی فعالیت می‌کنند به طور مستقیم در جنایات و اعمال خاص و جنایتکارانه مشارکت و حضور نداشته باشند، اما صرف حضور این اشخاص در آن گروه به نظر من می‌تواند منشا ایجاد مسئولیت کیفری برای اشخاص باشد.

وی با بیان اینکه از فلسفه‌های اعمال مجازات نسبت به اعمال مجرمانه در حقوق کیفری در همه دنیا بحث بازدارندگی است، تصریح کرد: یعنی باید مجازات به گونه‌ای باشد که وقتی شخص مجرم در وضعیت جرم قرار گرفت سایر افراد به این مسئله توجه داشته باشند که در صورتی که این جرم اتفاق بیفتد برای آن‌ها تبعات سنگینی دارد و هزینه آن بیشتر از منافع کوتاه مدتی است که برای آن‌ها حاصل می‌شود.

کاظمی ضمن اشاره به این موضوع که صرف اینکه شخصی در داخل گروه تروریستی با افکار خود به این نتیجه برسد که در گروه تروریستی عضویت پیدا کند یا خیر می‌تواند منشأ تبعات، آثار و مقدماتی برای ارتکاب جرایم بعدی باشد، بیان کرد: مجازات باید به گونه‌ای باشد که افرادی که به صورت بالقوه توانایی تبدیل شدن به یک بزهکار را دارند در حساب و کتاب خود به این نتیجه برسند که از شروع انجام به آن جرم انصراف دهند؛ بنابراین اعمال مجازات نسبت به افرادی که صرفا عضویت در گروه دارند هرچند هیچ یک از اعمال مجرمانه به صورت مستقیم به آن‌ها قابل انتصاب نباشد دارای اهمیت زیادی است. وجود خود شخص به طور عادی در یک گروه منشأ اتخاذ تصمیمات مجرمانه سنگین‌تری توسط آن گروه خواهد بود هرچند که افراد به صورت منفرد در اعمال جرایم ارتکابی مشارکت و معاونت نداشته باشند.

وکیل شکات ادامه داد: به همین لحاظ در بحث تروریسم، صرف اینکه شخصی عضو یک گروه شود، او را در معرض مسئولیت کیفری قرار می‌دهد، هرچند که دخالت مستقیمی در انجام عملیات تروریستی نداشته باشد و اگر هم داشته در دادگاه قابل اثبات نباشد.

وی ضمن اشاره به موضوع دیگر در این ارتباط و بیان اینکه مسئله دیگر نیز سوءنیت است، تصریح کرد: وقتی شخصی به عضویت یک گروه تروریستی در می‌آید این کار را با علم و آگاهی و قصد مشخص انجام می‌دهد، با آگاهی از اعمال مجرمانه‌ای که این گروه مرتکب آن‌ها شده و یا در حال ارتکاب شان است و یا مرتکب خواهد شد. همین سوءنیت در موضوع تروریسم اهمیت دارد، چرا که از بین‌برنده امنیت و نظم جامعه است و می‌تواند منشا آثار سنگینی باشد و زمینه را برای ایجاد مسئولیت فراهم کند.

محمدرضا گلی شاهد اول است که اجازه می‌خواهم در جایگاه قرار بگیرد.

محمدرضا گلی اسکاردی عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق سپس در جایگاه قرار گرفت.

قاضی: آیا به عنوان شاهد شهادت می‌دهید؟

گلی: بله.

قاضی: مطلع باشید که هر زمان مشخص شود اظهارات شما به عنوان شاهد، کذب بوده تحت تعقیب قرار می‌گیرید، متوجه شدید؟

گلی: بله.

قاضی: آیا حاضرید شهادت دهید؟

گلی: بله. قسم می‌خورم به قرآن کریم که دست راستم روی آن است و به الله بالله والله تالله جز راستی نگفته تمام وقایع را مطابق واقع بیان کنم

این عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق سپس اظهار کرد: ۲۳ سال در سازمان فعالیت داشتم و در ابتدای سال ۶۷ به صورت رسمی و با مجوز از کشور خارج شدم، به ترکیه رفتم و از آنجا جذب سازمان شدم. مدتی در ترکیه در پایگاه‌های سازمان فعالیت داشتم و بعد از عملیات چلچراغ ما را به عراق اعزام کردند.

وی افزود: در آستانه عملیات فروغ بود که به عراق رفتیم و در عراق در قرارگاه اشرف مستقر شدیم و تا سال ۹۰ این وضعیت ادامه داشت. در ۱۹ فروردین ۹۰ که با دکتر مالکی درگیری داشتم یک ماه بعد به همراه یکی از دوستانم که اهل گیلان است، طرح و برنامه‌ای آماده کردیم و از قرارگاه اشرف فرار کردیم و سپس خود را به عراقی‌ها معرفی کردیم.

گلی‌اسکاردی با بیان اینکه مدتی را در هتل مهاجر به سر بردیم که تحت نظارت صلیب سرخ بود، ادامه داد: وقتی خانواده‌ام مطلع شدند که من از سازمان جدا شدم در بغداد به دیدار من آمدند. البته تماسی که با خانواده داشتم در همان هتل برقرار شد، چون در اردوگاه اشرف تماس با خانواده ممنوع بود. سپس با تشویق و حمایت خانواده به ایران برگشتم. در حال حاضر ۱۰ سال است که به ایران برگشتم، تشکیل خانواده دادم و زندگی جدیدی را آغاز کردم.

عضو جداشده مجاهدین خلق اظهار کرد: من در سازمان ‌دهی‌ها ثابت نبودم و جابه‌جا می‌شدم و یک مدتی در پشتیبانی و زمانی در ستاد تشکیلات بودم، در بخش ارتباط سازمان با بیرون از خودش کار کردم.

قاضی: آیا از ماموریت‌هایی که سازمان انجام می‌داد، مطلع بودید؟

گلی اسکاردی گفت: بله. من در ایران که بودم سربازی رفته و نزدیک به ۲ سال هم در جبهه بودم و وقتی آنجا ما را ساماندهی کردند و به عرصه وارد شدیم، متوجه شدم این کاری که انجام می‌دهند جز خودکشی، نتیجه دیگری ندارد؛ چراکه همه را راه انداخته بودند و می‌خواستند همه را به تهران بفرستند و ما شبیه سیبلی در مقابل ارتش ایران بودیم، این روند در من جرقه‌ای ایجاد کرد، بنده که امدادگر بودم، مجروحان را جمع کردم و سوار ماشین کردم و وقتی در ایستگاهی آن‌ها را به مأموران عراقی تحویل دادم که مجروحان را به بغداد ببرند من نیز با آن‌ها رفتم و دیگر برنگشتم.

وی با توضیح اینکه من در همان یک روزی که در میدان حاضر شدم، شاهد بودم که افرادی را از کشور‌های مختلف آوردند، این افراد اصلا سلاح را نمی‌شناختند، رجوی مخصوصا این افراد را به میدان نبرد آورده بود تا از آن‌ها کشته بگیرد، بیان کرد: یک سری از افراد را هم از اسرای صدام به میدان آورده بودند، یکسری را نیز از اردوگاه‌های خود آورده بودند و این‌ها را در راستای اهداف خودشان به خدمت گرفته بودند و این افراد انگیزه‌ای نداشتند، نیروی سازمانی نبودند و سازمان را نمی‌شناختند.

گلی اسکاردی با اشاره به اینکه با برخی از این افراد که صحبت می‌کردم آن‌ها خواندن و نوشتن را بلد نبودند، بیان کرد: این‌ها را مثلا آورده بودند که بعد از جنگ به اروپا بفرستند. دست آن‌ها به خون مردم خودشان آلوده است و تنها دلشان می‌خواست که کشته بگیرند و اعتبار در جامعه بین المللی کسب کنند و در اسناد بین المللی این طور ثبت شود که رجوی در ایران جایگاه دارد و او فردی است که مردم ایران برایش کشته می‌شوند.

این شاهد با بیان این که در عملیات مروارید هم من در صحنه بودم، گفت: وقتی رفته بودیم روی کوه‌ها موضع بگیریم، به نیرو‌های عراقی گفته بودند که می‌خواهند نیرو‌هایی از ایران بیایند و اشرف را محاصره کنند و ما باید از خودمان دفاع کنیم. بعد که درگیر شدیم، متوجه شدم افرادی را که برای مبارزه آوردند ایرانی نبودند، آن‌ها از کرد‌های عراق و عشایر بودند که آن‌ها را با توپ و تانک کشتند. رجوی انگیزه‌ای جز کشتن بیگناهان نداشت.

قاضی: درباره انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر اطلاعی از اقدامات سازمان دارید؟

گلی اسکاردی پاسخ داد: اطلاعاتی کلی در این باره دارم. در نشست‌هایی که با رجوی بودیم، شاهد بودم که به خود درباره اقدام ۷ تیر و ۸ شهریور می‌بالید. چندین بار در نشست‌ها دیدم که به خود می‌بالید و به اسم خشم خلق از آن نام می‌برد. او می‌گفت ۷ تیر کار ما (سازمان مجاهدین خلق) بود، نمی‌گفت که کار کلاهی یا شخص خاصی بود. می‌گفت ما با این اقدام توانستیم نظام جمهوری اسلامی را بی آینده کنیم. درباره ترور‌هایی هم که داشتند به صراحت بدون اینکه مطالب به بیرون از سازمان درز کند، می‌گفتند ما این کار را کردیم، می‌گفت که مدنی را ما زدیم، صیاد شیرازی را ما زدیم و آیت الله دستغیب، آیت الله اشرفی را زدیم و ترور آن‌ها کار سازمان بود.

اسکاردی گفت: این افراد به هیچ کسی رحم نمی‌کردند و حتی کاسب و مردم عادی را ترور می‌کردند. قبل از اینکه کسی دست به سلاح ببرد سازمان برای اقدامات تروریستی برنامه ریزی کرده بود تا با نظام جمهوری اسلامی ایران درگیر شود.

قاضی گفت: برای صحبت‌هایی خود باید سند داشته باشید. ساختار سازمان به چه شکلی بود و معمولا چه افرادی از ماموریت‌ها مطلع بودند؟

این شاهد گفت: فرماندهان رتبه بالا مانند خانم مهوش سپهری؛ این فرد بسیار خشن بود و در نشست‌ها افراد را تحقیر می‌کرد. داخل تشکیلات، کاری بدون اجازه مسعود و مریم رجوی انجام نمی‌شد و همه کار‌ها با اجازه رهبری سازمان بود.

قاضی پرسید: آیا مریم رجوی از واقعه انفجار دفتر حزب جمهوری مطلع بوده است؟

اسکاردی پاسخ داد: آن زمان مریم رجوی جایگاه بالایی نداشت و در حد یک عضو بود و به نظرم اطلاع نداشت، اما افرادی که اعضای سیاسی سازمان بودند مانند عباس داوری، مهدی ابریشم‌چی و سیاوش مطلع بودند و هر کاری می‌خواستند انجام دهند با هم مشورت می‌کردند

محمدی، وکیل شکات از این شاهد پرسید چارت تشکیلاتی سازمان به چه شکل بود؟

گلی اسکاردی گفت: شورای رهبری در رتبه بالا قرار داشت و فرماندهان زیر دست شورای رهبری قرار داشتند.

قاضی پرسید: شورای رهبری از انفجار حزب اطلاع داشتند؟

گلی اسکاردی پاسخ داد: شورای رهبری می‌پرسیدند که چه افرادی حاضر به انجام عملیات هستند. افراد انتخاب و برای آموزش به قرنطینه می‌رفتند تا کسی از عملیات مطلع نشود. اعضای سازمان اجازه دیدن تلویزیون نداشتند، اما افرادی که برای عملیات انتخاب می‌شدند اجازه دیدن تلویزیون پیدا می‌کردند تا با جو جامعه آشنا شوند. آموزش نظامی می‌دیدند و چند نفر آن‌ها را تا مرز همراهی می‌کردند.

وی ادامه داد: بعد از شورای رهبری، فرماندهان و معاونین بخش، اعضا و زیرعضو‌های چارت سازمان هستند. شورای رهبری سازمان بیش از ۱۰۰ نفر هستند. نسرین و زهره عباسی، سپیده از اعضای حزب رهبری هستند.

محمدی وکیل شکات پرسید: آخرین باری که مسعود رجوی را دیدید چه زمانی بود؟

گلی اسکاردی با بیان اینکه قبل از سال ۱۳۸۰ بود که نشستی برگزار کرد، گفت: بعد از آن دیگر ظاهر نشد و صوت صحبت‌ها در جلسات پخش می‌شد که تا سال ۱۳۹۰ ادامه داشت.

محمدی گفت: به هر کسی که عملیات می‌دادند مدال می‌دادند.

گلی اسکاردی گفت: خیر فقط به دو نفر که چندین بار به ایران آمدند و عملیات موفق داشتند مدال دادند.

گلی اسکاردی گفت: افراد ناراضی که می‌خواستند از سازمان جدا شوند را در قرارگاه اشرف در محل‌هایی که داشتند قرنطینه و زندان می‌کردند؛ شاهد بودم که با این افراد چگونه رفتار می‌کردند. افرادی از اطلاعات از این‌ها بازجویی می‌کردند و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند، چون معتقد بودند آن‌ها خائن هستند و جلوی آن‌ها برگه‌ای برای امضا قرار می‌دادند که در آن نوشته شده بود مأمور جمهوری اسلامی هستند و قصدشان از حضور ضربه زدن است. به خاطر دارم فردی به اسم مجید که زندانی بود از شدت فشار و شکنجه خودزنی کرده بود.

قاضی در ادامه پرسید آیا اعضای اصلی سازمان از این شکنجه‌ها باخبر بودند؟

وی گفت: مسعود و مریم رجوی، نسرین، فهیمه اربابی، ابریشم چی و همه اطلاع داشتند.

قاضی از وی پرسید آموزش‌هایی که در آنجا داده می‌شد چه نوع آموزش‌هایی بود؟

گلی اسکاردی در پاسخ به سوال قاضی گفت: با توجه به بخش‌هایی که در آن کار می‌کردیم آموزش‌ها متفاوت بود مثلا فردی که در قسمت نظامی بود آموزش‌های او نظامی بود.

قاضی گفت: در مورد عملیاتی که در ارتباط با ایران انجام دادند افرادی از خارج آورده بودند؟ وی گفت برخی از آن‌ها در خارج آموزش دیده بودند.

قاضی از وی پرسید آیا حقوقی هم از سازمان دریافت می‌کردند؟

گلی اسکاردی گفت: در مدت ۲۳سال که در سازمان بودم چیزی دریافت نکردم. در سازمان جز بیگاری چیزی نبود، چون هدف چیز دیگری بود.

قاضی از وی پرسید در سازمان در مورد انقلاب چه می‌گفتند؟

وی گفت: همواره می‌گفتند وضعیت در ایران خوب نیست همه معتاد هستند و در سر خیابان‌ها اعدام می‌کنند. یکسره به ما دروغ می‌گفتند.

قاضی از وی پرسید شما آنجا ازدواج کردید؟ توانستید با خانواده خود ملاقات کنید؟

گلی اسکاردی گفت: خیر.

وی ادامه داد: برادرانم برای ملاقات به اشرف آمده بودند، اما چون سازمان می‌دانست من برای ملاقات آن‌ها می‌روم من را جابه جا کردند که نتوانم صدای آن‌ها را بشنوم.

این عضو جدا شده سازمان گفت: تا زمانی که صدام بود به سازمان نفت می‌داد و آن‌ها می‌فروختند. حتی اعضایی که خارج از کشور بودند برای سازمان پول جمع می‌کردند.

وزیری، نماینده دادستان گفت: سوالی که بنده دارم در خصوص چگونگی تامین مالی تروریسم از طریق بنگاه‌های اقتصادی است. لطفا در این باره توضیح دهید.

گلی اسکاردی جواب داد: منافقین در کشور‌های مختلف تیم داشتند و از این افراد تعهد می‌گرفتند که برایشان کمک مالی جمع‌آوری کنند. مثلاً تعیین می‌کردند که هر شخصی روزی باید ۵ هزار دلار تامین کند. این افراد از قبل آموزش می‌دیدند و با حضور در اجتماعات و منازل مردم از مردم کمک جمع آوری می‌کردند. این افراد تصاویری را از اعضای منافقین با خود به همراه می‌بردند و ادعا می‌کردند که این پول‌ها را برای حل مشکلات آن‌ها می‌خواهند در حالی که به نام این افراد کمک جمع‌آوری می‌کردند، اما در اصل این پول‌ها به جیب سازمان می‌رفت. برخی افراد هم از داخل ایران به گروهک کمک می‌کردند. خودشان می‌گفتند بازاری‌ها به آن‌ها کمک می‌کنند.

وزیری نماینده دادستان پرسید: از کسانی که در حوزه مالی و اجتماعی فعالیت داشتند کسی را می‌شناسید؟

گلی اسکاردی گفت:: خیر. اما به صورت کلی با نحوه فعالیت آن‌ها آشنایی دارم.

وزیری سوال کرد: پولی که جمع می‌شد کجا هزینه می‌شد؟ اطلاع دارید؟

این عضو جدا شده سازمان گفت: برای ارتش و در رابطه با عملیات‌هایی که انجام می‌شد، هزینه می‌شد. البته برای تامین سلاح نیز از این هزینه‌ها استفاده می‌شد. در داخل هم بعضی افراد بودند که نفوذی گروهک بودند و از این پول‌ها برای تامین رشوه به این افراد استفاده می‌کردند، چون بیشتر این افراد را با پول می‌خریدند.

وی ادامه داد: من مدتی در بغداد در پایگاهی کار می‌کردم که در آن پایگاه افرادی که نفوذی بودند مورد استقبال قرار می‌گرفتند و از آن‌ها پذیرایی می‌شد. زمانی که کاک صالح زنده بود به آنجا می‌آمد و با این افراد صحبت می‌کرد و به آن‌ها ماموریت می‌داد تا این افراد برای گروهک اطلاعات جمع‌آوری کنند. مصرف این پول‌ها بیشتر در رابطه با عملیات‌های تروریستی سازمان بود.

این عضو جدا شده مجاهدین خلق بیان کرد: کار این گروهک بیشتر شبیه گدایی بود و با سوء استفاده از تصاویر اشخاص کمک مالی جمع می‌کرد. این اقدام شبیه به گدایی مدرنیزه بود.

وزیری نماینده دادستان پرسید: آیا این گدایی مدرنیزه شده، یک امر سازماندهی شده بود؟

وی پاسخ داد: بله. تمامی این اقدامات سازماندهی شده بود و از افرادی که در این زمینه فعالیت داشتند تعهد می‌گرفتند که روزانه مبلغی را باید جمع آوری کنند و اگر این کار را نمی‌کردند بازداشت می‌شدند.

یکی از اعضای جدا شده مجاهدین خلق با هویتی پنهان به عنوان شاهد و پس از ادای سوگند مطالبی را بیان کرد.

وی درباره نکاتی که شاهدان قبلی درباره تشکیلات سازمان مطرح کردند، گفت: تشکیلات درون سازمان به این شکل بود که در رده بالا، شورای رهبری قرار داشت، شورای رهبری عموما متشکل از زنان بود و کسانی بودند که به قول مجاهدین خلق در دوره حکومت شاه و جمهوری اسلامی عضو سازمان بوده و مبارزه می‌کردند.

این عضو جدا شده سازمان گفت: بعد از آن مسئول ارگان بود که مملو از مردانی بود که در همین ۲ دوره عضو سازمان بودند. بعد از آن مسئول، قرار داشت که مسئول هر بخش و هر قسمتی می‌توانست باشد. بعد از آن عضو قرار داشت که اعضای بدنه اصلی بودند و تعداد بیشتری بودند. کسانی هم به عنوان رزمنده پیوسته بودند و شامل کسانی‌که اسیر گرفته بودند، می‌شد. بعد رزمنده یا همان افرادی که از لحاظ عقیدتی با مجاهدین خلق هم نظر نبودند، ولی حاضر شده بودند که در صفوف مجاهدین خلق باشند. همین‌ها از قسمت مسئول ارگان تقسیم بندی به ستاد‌های مختلف می‌شدند، ستاد داخلی که کارش همین ترور‌ها و خشونت‌ها در داخل کشور بود، الان هم همین فعالیت‌ها را دارد و تحرک ‌شان در فضای مجازی هم بیشتر شده است و ستاد‌های مختلف که از آنجا تقسیم می‌شد و مسئولین و اعضا در آنجا کار می‌کردند.

وی با ذکر یک نکته‌ای درباره دادگاه، بیان کرد: دادگاه علاوه بر دلگرمی برای کسانیکه از این گروه آسیب دیدند، تاثیراتی روی این گروه من جمله دور شدن هواداران، پرهزینه شدن حمایت پارلمان گرا‌ها و مسئله دار شدن اعضا دارد. خودشان علاوه بر اینکه می‌خواهند نادیده بگیرند، می‌گویند ما همیشه طبق قوانین بین المللی مقاومت کردیم و بدین طریق می‌خواهند دادگاه را رد کنند. منتها از یک جایی به بعد وقتی دیدند نمی‌شود، برای کنترل اعضای خود در حال انجام کاری هستند و آن هم این است که چه در داخل تشکیلات خود و چه در بین هواداران می‌گویند که این دادگاه همه مجاهدین خلق را به صفت مجاهد بودن و عضویت باغی شناخته و حکم اعدام و بالاترین حکم شان را برای آن‌ها صادر کرده است.

این عضو جدا شده سازمان گفت: این دادگاه تاثیرش این است که خیلی از اعضا با این موضوع مخالف هستند و می‌خواهند جدا شوند  ولی می‌خواهند این افراد را نگه دارند و به آن‌ها گفته می‌شود در صورت جدا شدن، حکم اعدام تان صادر می‌شود. می‌خواهند از آن‌ها افرادی بسازند که وقتی حکم شان اعدام است بهتر است راه خود را ادامه داده و بجنگد و هم اکنون این خیانت را در حق خود انجام می‌دهند در حالیکه بحث دادگاه این نبوده است.

قاضی از این فرد پرسید: درباره انفجار ۷ تیر نکاتی را از مسئولان سازمان شنیده و یا دیده‌اید؟

شاهد پاسخ داد: درباره ۷ تیر علاوه بر آن نشست عمومی، رجوی در آن گفت انفجار خشم خلق از آستین مدافع خلق بیرون آمد؛ این را خودم شنیدم. قبل از عملیات مرصاد در سال ۶۷ علی رزکش یکی از مسئولان رده بالای مجاهدین خلق بود که پس از کشته شدن مسعود خیابانی، مسئول داخل بود و حتی قبل از آن قرار بود بجای مسعود رجوی در دانشگاه تهران سخنرانی انجام دهد. این مسئله دار بود قبل از عملیات او را در اتاقی مستقر کرده بودند. فرصتی پیش آمد تا من یک ساعتی را با او صحبت کنم، از او پرسیدم اگر از شما بخواهم در یک کلمه بگویید چرا مسئله دارید چه می‌گویید: گفت ۲ کلمه می‌گویم، یکی اینکه من گفتم مبارزه اجتماعی را نباید ایدئولوژیک کرد منتها مسعود رجوی خود را پیغمبر کرده است و می‌گوید انقلاب ایدئولوژیک کردم و دوم اینکه، هر کاری ما انجام می‌دهیم، وقتی درست است که بتوانیم به آن افتخار کنیم؛ مثلا حزب جمهوری را منفجر کردیم چرا کلاهی را نمی‌آورند با او در تلویزیون مصاحبه کنند و چرا باید او را مخفی کنند، لذا معلوم است که این کار غلط بوده است.

قاضی گفت: این عضو رده بالای سازمان علیرغم اطلاع نسبت به اینکه باید مدل مبارزه تغییر کند دچار تردید شده؟

شاهد پاسخ داد: بله و همین امر هم باعث شد که هم خودش و هم همسرش در آن زمان که هنوز طلاق‌ها شکل نگرفته بود در عملیات مرصاد کشته شوند. کشته شدن او کار مسعود رجوی بود و او را به قتل رساندند.

این عضو جدا شده مجاهدین خلق با هویتی پنهان در ادامه به عنوان شاهد گفت: سازمان یک شورایی به غیر شورای رهبری و شورای ملی داشت که در آن اعضایی بودند که عضو سازمان نبودند، یکی از همین اعضا موقع جدا شدن گفته بود سازمان رفته رفته دارد آب می‌شود، مسعود رجوی گفت به ما گفته بودند یک روز حزب جمهوری را منفجر کردید و بعد نتوانستید و از ایران بیرون رفتید و شروع به عملیات کردید و آن را هم نتوانستید و اکنون آدم برای ترور می‌فرستید و ممکن است آن را هم نتوانید و آدم بفرستید ایران که رنگ بپاشد و چسب بزند. ولی مسعود رجوی در سال ۷۳ دقیقا اسم صمدی کلاهی را آورد و گفت که آن موقع مجبور بودیم برای یک انفجار حزب کلی هزینه تشکیلاتی بدهیم و کلی زحمت بکشیم، اما او (کسی که این موارد را گفته است) نمی‌داند که امروز روی هر ایرانی که دست بگذاریم بدون هیچ هزینه خودش صمدی کلاهی است.

قاضی از وی پرسید آیا بجز مسعود رجوی از افراد دیگر سازمان از انفجار دفتر حزب مطلع و در طراحی آن نقش داشتند یا خیر؟

وی در پاسخ به سوال قاضی گفت: آهنگر کلاهی که اکنون متهم ردیف ۹ این پرونده است زمانی که مسئول ستاد تبلیغات بود، با توضیح اینکه برخی از اخبار را نباید پخش و برخی را باید پخش کرد، گفت ما خودمان با اینکه می‌دانستیم انفجار حزب کار سازمان است، اما شک داشتیم که باید اعلام کنیم یا خیر، این‌گونه بود من متوجه شدم که وی نیز با خبر بوده است.

در ادامه وزیری نماینده دادستان با حضور در جایگاه از شاهد دیگر که خواستار این بود که هویتش پنهان باشد، سوالاتی پرسید.

نماینده داستان پرسید: آیا این تصمیمات به صورت انفرادی بود؟ یعنی هر عضو سازمان اعلام می‌کرد که در یک روز مشخص می‌خواهد در ایران عملیات تروریستی انجام دهد و یا این عملیات‌ها سازماندهی شده و برنامه‌ ریزی شده بود و از سوی سازمان ابلاغ می‌شد؟

این شاهد با تقسیم موضوع به دو بخش، گفت: در رابطه با ترور‌های دهه ۶۰، چون مجاهدین خلق در خانه‌های تیمی به سر می‌بردند و دسترسی‌ها آسان نبود خودشان سوژه ترور را انتخاب می‌کردند،اطلاع می‌دادند و پس از موافقت، این ترور‌ها انجام می‌شد. در آن مقطع خود اعضا در رابطه با ترور‌ها تصمیم می‌گرفتند و تایید نهایی با سازمان بود، اما در سال ۷۳ ترور‌های دیگری شکل گرفت. در این سال ترور‌ها از عراق انجام می‌شد و در هیئتی که خود مسعود و مریم رجوی در آن حضور داشتند و اعضای ستاد داخلی نیز در آن حضور داشتند سوژه‌های ترور انتخاب و بررسی می‌شدند و حتی شخص مورد نظر برای انجام این عملیات تعیین می‌شد و آموزش داده می‌شد و سپس این افراد از داخل عراق به ایران اعزام می‌شدند.

وزیری سوال کرد: در رابطه با ترور‌های سال ۶۰ آیا سازمان معیار‌های خود را برای انتخاب سوژه مشخص کرده بود که اعضا گزارش می‌دادند و سوژه مشخص می‌کردند یا خود اعضا این کار را انجام می‌دادند؟

این شاهد عینی جواب داد: سازمان در واقع از انقلاب شوروی‌ الگو گرفته بود و در ابتدا فکر می‌کرد با انفجار حزب و زدن سران، قدرت را به دست گیرد، اما وقتی که نتوانست به این هدف برسد، ایده دیگری مطرح کرد و آن ایده زدن سرانگشتان اختلاف آفرین بود. بر این اساس هر کس که از جمهوری اسلامی حمایت می‌کرد باید ترور می‌شد و برایشان مهم نبود که طرف چه کاره باشد بلکه مهم این بود که این فرد از جمهوری اسلامی حمایت می‌کند. اگر کسی عکس امام را در منزل داشت و یا در مراسمات و مناسبت‌های مذهبی شرکت می‌کرد به یقین می‌رسیدند که این فرد حامی جمهوری اسلامی است و باید ترور شود.

وزیری سوال کرد: آیا این ۲ محور سیاست سازمان بود؟

این عضو جدا شده مجاهدین خلق پاسخ داد: رجوی همیشه در سیاست‌های خود از کشور‌های مختلف الگو می‌گرفت و می‌خواست همه مبارزینی که به قدرت رسیده بودند را الگوی خود قرار دهد و با قتل و کشتار به قدرت برسد.

نماینده دادستان پرسید: آموزش نیرو‌ها به چه صورت انجام می‌شد؟

این شاهد عینی با بیان اینکه آموزش نیرو‌ها در دهه ۶۰ به شکل خاصی نبود و فقط به نیرو‌ها سلاح و اطلاعات داده می‌شد تا ترور‌ها را انجام دهند، اظهار کرد: ولی وقتی تیم‌ها از عراق می‌آمدند بسته به نوع سوژه آموزش‌های خاصی می‌دیدند؛ معمولاً تیم‌ها ۳ نفره بودند و تیمی که می‌خواست وارد کشور شود و عملیات تروریستی انجام دهد آموزش‌های خاصی به او در رابطه با سلاح و استفاده از آن، معدوم کردن سلاح و رساندن آن و کسب اطلاعات و شهر‌هایی که قرار است تروریست‌ها در آن مستقر شوند، داده می‌شد. حتی اطلاعات مربوط به آن شهرها، فرهنگ مردم آن شهر و اسامی خیابان‌های آن و در کل آموزش‌های شهرشناسی و مردم شناسی در رابطه با این شهر‌ها به تروریست‌ها داده می‌شد.

وی ادامه داد: همچنین این آموزش داده می‌شد که در آن شهر چگونه لباس بپوشند و چگونه صحبت کنند که شناسایی نشوند. تمام این موارد با جزئیات به آن‌ها آموزش داده می‌شد و این آموزش‌ها در اصل مطابق با سوژه مورد نظر بود.

نماینده دادستان سوال کرد: این آموزش‌ها از سر دلسوزی توسط یک فرد انجام می‌شد؟ یا یک فرد داوطلب در انجام یک عملیات تروریستی می‌آمد و به تروریست‌ها این آموزش‌ها را می‌داد؟ یا یک امر سیستماتیک بود؟

این شاهد عینی پاسخ داد: در سازمان این آموزش‌ها به هیچ وجه از روی دلسوزی نبود و به صورت سیستماتیک و هدفمند انجام می‌شد. من در سال ۷۳ شخصاً اعتراض کردم، چون این آموزش‌ها سیستماتیک بود، ولی نوع آموزش‌ها به شکلی بود که بسیار با خطا همراه بود. در مقابل اعتراض من خود مسعود رجوی پیام داده بود و من پیام او را از طریق مریم رجوی دریافت کردم.او گفته بود: اصلاً برای ما اهمیتی ندارد که در این عملیات‌ها انسان بی‌گناه کشته شود بلکه برای ما مهم است که انطباق حکومت با مردم به هم بخورد و حکومت مجبور شود نیرو‌های خود را در خیابان مستقر کند و با مردم برخورد کند تا ما از این وضعیت بهره ‌وری سیاسی داشته باشیم و بگوییم که حکومت با مردم خودش درگیر شده است.

وزیری در ادامه گفت: شما گفتید که در سال ۶۰ آموزش خاصی نبود و تنها جزوات سلاح شناسی و تعقیب و مراقبت بود، اما نشریه‌هایی که در اختیار آن‌ها قرار می‌دانند و رژه‌ها و آموزش‌هایی که به ملیشیا می‌دادند چه بود؟ آیا هسته‌های عملیاتی در دهه ۶۰ که ذیل دو سیاست زدن سرانگشتان نظام و زدن سران نظام اقدام به ترور می‌کردند آموزش‌هایی برای این کار به آن‌ها می‌شد؟ آیا هسته‌های عملیاتی متشکل از همین اعضای ملیشیا بود یا از یک کشور دیگری این‌ها را وارد کرده و در خانه‌های تیمی به کار گرفته بودند؟

این عضو جدا شده سازمان در پاسخ بیان کرد: منظور من از آموزش، آموزش‌های سیستماتیک مثل داخل اشرف نبود؛ از قبل از شروع درگیری‌های مسلحانه در واقع چیزی که سازمان به آن فاز سیاسی می‌گوید، به فکر کسب قدرت با زور و رفتن به سمت اقدامات مسلحانه بود، تمام این جزوات و دستگاه‌های شنود و بی‌سیم از قبل بود. سلاح و اطلاعات نظامی و سوژه را سازمان به تیم می‌داد، اما آموزش سیستماتیک نبود و آموزش‌ها عمومی و در کل ایران برای همه کسانی که در خانه‌های تیمی و ملیشیا بودند وجود داشت.

وزیری پرسید آموزش‌ها از سوی چه ارگانی بود؟

این عضو جدا شده سازمان گفت: سازمان در هر استان دفتر و نماینده داشت.

وزیری در ادامه پرسید این سلاح‌ها از هزینه شخصی افراد تأمین می‌شد؟ یا توسط خود سازمان هزینه آن تأمین می‌شد؟

وی در پاسخ گفت: سلاح‌ها توسط خود سازمان تهیه می‌شد، عمده سلاح‌ها مصادره‌ای بود که پس از انقلاب در مواقع مختلف و عملیات‌ها این‌ها را برای چنین روزی جمع و مخفی کرده بودند، تعدادی هم از کردستان که آن زمان مشکلاتی داشت وارد می‌شد، کسی شخصاً برای سلاح هزینه‌ای نمی‌کرد. پس از انقلاب هم هزینه تأمین سلاح‌ها با حزب بعث بود.

نماینده دادستان در ادامه پرسید که آیا هزینه‌هایی که برای ترور بود هزینه شخصی افراد بود یا سازمان در اختیار آن‌ها قرار می‌داد؟

وی گفت: تا جایی که اطلاع دارم هزینه‌ها را خود سازمان در اختیار افراد قرار می‌داد و خود افراد هزینه‌ای نمی‌کردند، یکی از منابع مالی سازمان در واقع شرکت‌های بزرگ مثل شرکت‌های غذایی دریایی و یک هتل در آمریکا و پول‌هایی که در ازای ارائه خدمات و پروژه‌ها از کسانی مثل رژیم صهیونیستی و آمریکا می‌گیرد، بودند؛ اما برای پولشویی اعلام می‌کند که مثلا برای تلویزیون آن کمک‌های مالی به آن شده است. قبلا یک واحد مالی و اجتماعی بود که هواداران آن در اروپا برای آن پول جمع می‌کردند و مستقیم برای ترور استفاده می‌کردند. اکنون طبق قوانین اروپا و موضوعات پولشویی این امر محدود شده است، اما در امریکا همچنان ادامه دارد.

محمدی، وکیل متهمان با حضور در جایگاه از شاهدی که هویتش مخفی است سوالاتی پرسید.

قاضی: وکیل متهمان ردیف ۱ تا ۲۰ از شما سوال می‌کند، چنانچه اطلاعاتی از سوالات داشتید آن‌ها را پاسخ دهید.

وکیل: شورای رهبری چه کاربردی داشت؟

این شاهد پاسخ داد: مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی قرار دارد، بعد مریم رجوی قرار دارد که هم اکنون به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده است و مسئول تمامی تشکیلات است. بعد از او، مسئول اول است که هم اکنون زهرا مریخی است و او مسئول شورای رهبری است و مسئولیت این شورا، پیش بردن خط کار است که از طرف مسعود رجوی به ستاد‌های مختلف اعلام می‌شود.

وی گفت: هر کدام از این‌ها در رأس یکی از ستاد‌ها قرار داشتند و مسئولیت داشتند تا خط کار را به اصل بدنه منتقل کنند و گزارش کار و پیشرفت آن را به مریم رجوی و مسعود رجوی منتقل کنند. شورای رهبری با دو هدف راه اندازی شده است؛ یکی اینکه زنان هژمونی مسعود رجوی را پذیرفتند و دوم اینکه نمای بیرونی خوبی برای شان از بیرون مجموعه دارد چرا که گفته می‌شود مسئولان این سازمان زن هستند. نکته دیگر اینکه هر کدام از مردان اگر نظری دارند در زیر دست این زنان قرار دارند و می‌توانند صدای آن‌ها را خاموش کنند.

وکیل متهمان پرسید: کادر رهبری چطور؟

شاهد پاسخ داد: به همین قسمت می‌گویند و یک اصطلاح است و مثلا می‌تواند شامل مسئولان ارگان باشد که باید به شورای رهبری پاسخگو باشند.

وکیل متهمان پرسید: کادر مرکزی را توضیح دهید.

شاهد گفت: کادر مرکزی هم اکنون وجود ندارد؛ مربوط به سیستم و تشکیلات قبلی می‌شود.

وکیل متهمان پرسید: در این باره بیشتر توضیح دهید که این کادر در آن زمان متشکل از چه افرادی بود و چه مسئولیتی داشتند؟

شاهد گفت: در آن زمان شورای رهبری وجود نداشت و به ‌جای آن یک کادر رهبری بود، شورای رهبری صرفا به این نکته توجه دارد که اعضا، سرسپردگی به مسعود رجوی و سپس مریم رجوی داشته باشند. حضور ذهن ندارم تا چه سالی این کادر در سازمان فعال بودند.

وکیل متهمان گفت :اعضای کادر رهبری چه کسانی بودند؟

شاهد گفت: عباس داوری و مهدی ابریشمچی و خیلی از افرادی که جزو همین ۱۰۴ نفر هستند مانند محمدعلی توفیقی و ابوالقاسم رضایی را که به یاد دارم.

قاضی از این شاهد در مورد استدلال‌های رجوی در خصوص ترور پرسید، آیا از اعضای مرکزی به جز مسعود رجوی کسان دیگری نیز استدلال‌هایی در مورد ترور و اقداماتی که منجر به قتل افراد می‌شد را به کار می‌برند؟

این شاهد گفت: در دهه ۶۰ آن‌ها می‌گفتند ما به قدرت می‌رسیم و همیشه می‌گفتند یک قانون کلی وجود دارد یا باید این طرف باشیم یا باید در طرف مقابل و این دو قطبی را برای افراد نیز می‌ساختند که اگر ترور نکنی ترور می‌شوی و اگر با ما نباشی با دشمن همراه هستید.

وی گفت: در واقع وعده کسب قدرت می‌دادند، خودشان می‌گفتند تبلیغ و تهییج یعنی هم تبلیغ می‌کنند و هم یک هیجانی به وجود می‌آوردند که با کاری که می‌کنید افتخار کسب می‌کنید.

این شاهد عینی ادامه داد: مریم رجوی در سال ۷۳ از قول مسعود رجوی گفت اصلا مهم نیست که بی‌گناه کشته شود و یا از اعضای خودمان، همانطور که در جلسات قبل گفته شد سازمان علیه نفرات خود نیز دست به جنایت زده است، سال ۶۳ این را شنیدم و شاهد بودم کسی که از زندان خارج شده بود و قرار بود که از طریق پاکستان به عراق برود و در قرارگاه‌های مجاهدین مستقر شود به علت اینکه مادرش مریض بود و گفت باید از مادرم مراقبت کنم. مسئولین انتقال این فرد گفتند که با صحبت با مسعود رجوی او در پیامی گفته است مجاهد خلق یا در زندان، یا کشته در میدان و یا در قرارگاه اشرف است غیر از این مجاهد خلقی نداریم. این باعث شد حکم قتل یک فرد صادر شود و گفتند مجاهد خلقی نداریم که از مادرش مراقبت کند و برای او اتهام درست کردند تا دستگیر شود و به مجاهدی در زندان تبدیل شود.

وی با بیان اینکه مجاهدین در فضای مجازی هم اکنون نیز به دنبال افراد شرور و سابقه داری می‌گردند تا از آن‌ها کانون‌های شورشی در ایران بسازند، اظهار کرد: با دادن وعده و پول در ابتدا از آن‌ها می‌خواهند کار‌های ساده انجام دهند مثلا تابلویی در گوشه خیابان برای آن‌ها نگه دارند و پس از آن کار‌های خشن تری از آن‌ها طلب می‌کنند و اگر این کار را نکنند ترتیبی می‌دهند که دستگیر شوند.

این شاهد عینی با اشاره به موضوع دیگر در رابطه با عملیات مروارید و جریان کردکشی در سال ۷۰ که شاهد چند مورد جنایت شدید بوده است، بیان کرد: در یک مورد وقتی سربازان حزب بعث فرار می‌کردند تا در مقابل کرد‌ها قرار نگیرند یکی از جنایت‌هایی که سازمان انجام می‌داد این بود که این افراد را دستگیر می‌کرد و تحویل حزب بعث می‌داد تا صدام آن‌ها را اعدام کند. حتی در برخی موارد بلافاصله پس از تحویل این افراد به آن‌ها تیر خلاص زده می‌شد.

وی افزود: در یک مورد هم برای اینکه کرد‌ها جنگ را شروع کنند، ۳ نفر از اعضای مجاهدین خلق داخل یک تانک بودند که به این افراد آدرس اشتباهی دادند و این‌ها وارد منطقه کرد‌ها شدند که کرد‌ها نیز این تانک را با آر پی جی زدند. در این حادثه هر ۳ نفر سرباز منافقین از بین رفتند و من خودم شاهد این صحنه بودم. در نشست بعد از عملیات، مسعود رجوی گفت که این ۳ نفر توسط کرد‌ها دستگیر شدند، به آن‌ها تجاوز شده و سپس به آتش کشیده شدند که من به این دروغ بار‌ها اعتراض کردم و گفتم این افراد حتی به صورت عامدانه توسط سازمان اجتماعی به آن منطقه فرستاده شدند تا کشته شوند.

این شاهد عینی اظهار کرد: در اربعین همان سال مسعود رجوی به فاصله چند دقیقه مرا صدا زد و خطاب به من گفت می‌دانی امام حسین چرا در روز عاشورا علی‌اصغر را روی دست گرفت؟ مگر نمی‌دانست که تیر می‌خورد؟ گفتم: من ذهنیتی راجع به این موضوع ندارم. رجوی گفت امام حسین با اینکه می‌دانست علی اصغر تیر می‌خورد برای مظلوم جلوه دادن خودش این کار را کرد. ما هم همین کار را کردیم؛ این ۳ نفر را فرستادیم و این حادثه برایشان رخ داد تا مظلومیت خود را نشان دهیم. در واقع این سرباز‌ها علی اصغر ما بودند. بلافاصله صحبت خود را قطع کرد و برگه‌هایی که به وی داده بودم را به سمت من پرت کرد و رفت. در واقع سیاست رجوی این بود که اعضای خود را برای مظلوم‌نمایی به کشتن دهد. این خصلتی بود که او همواره داشت و از این کار‌ها زیاد انجام می‌داد.

وی در ادامه با بیان اینکه آن‌ها دنبال مظلوم نمایی بودند، گفت: نعوذ بالله خود را در مقام امام حسین(ع) می‌دانستند که افراد را علم کرده تا کشته شوند تا مشخص شود در مقابل یزید قرار دارد.

قاضی در ادامه گفت یعنی دنبال مظلومیت سازی بودند؟ آیا اسناد دیگری دارید؟

این شاهد عینی پاسخ داد: در عملیاتی که به آن می‌گفتند راهگشایی، خیلی از اعضای خودشان را برای زدن نیروی انتظامی و خیلی از اعضا را برای اینکه کشته شوند می‌فرستادند تا بگویند ما داریم کشته می‌دهیم و این موضوع برای آن‌ها چندین حسن داشت؛ اولا تامین هزینه از سوی عراق می‌شدند و دوم اینکه خودشان هم می‌خواستند خود را عامل تاثیرگذار در صحنه میدان نشان دهند. این قبیل سیاست‌ها از سوی آنان تا هم اکنون نیز ادامه دارد.

وی گفت: خانم مریخی، در تجمعی در آلبانی می‌گوید تمام اتهامات دادگاه را می‌پذیریم همه این اقدامات را بدون وقفه انجام دادیم و از این به بعد صد برابرش می‌کنیم.

قاضی از وی پرسید آیا آن‌ها از تمام موضوعات دادگاه مطلع هستند؟

وی گفت: آن‌ها ابتدا می‌خواستند دادگاه را نادیده در نظر بگیرند و ساده از کنار آن بگذرند بعد که دیدند نمی‌توانند کارشناس آوردند و موضوعات قوانین بین المللی را ردیف کردند؛ گفتند کار ما مقاومت بوده است.

قاضی در ادامه پرسید آیا برگزاری دادگاه توانسته است نسبت به اعتقادات اعضا تردیدی را ایجاد کند؟

وی گفت: بله. به وضوح مشخص است، بعد از دادگاه و پس از جلسات دهم و یازدهم و جلساتی که به کنوانسیون‌های بین المللی اشاره کردید، از هواداران و تجمعات آن‌ها کم کرده است. اکنون با صرف هزینه‌های گزاف هم در تجمعات آن‌ها بیش از سه یا چهار نفر حضور پیدا نمی‌کنند؛ به وضوح مشخص است که از تاثیرات جلسات دادگاه است.

این شاهد عینی گفت: آن‌ها اکنون اعلام می‌کنند شما در دادگاهی هستید که ممکن است هزینه‌ ساز باشد و با پول قبلی نمی‌توانند حضور پیدا کرده و هزینه‌های بالاتری را طلب می‌کنند.

وی افزود: اینکه می‌پذیرند و می‌گویند ما صدبرابر بیشتر می‌کنیم نشان از این است می‌خواهند اعضا را در مخمصه‌ قرار دهند و ترس از جدایی و فرار را در دلشان ایجاد کنند که بگویند در صورت جدا شدن شما باغی هستید و جمهوری اسلامی شما را عفو نخواهد کرد.

وکیل شکات ادامه داد: کلیپی داریم درباره مشارکت اعضای سازمان در فعالیت‌های سازمان مبنی بر انجام اعمال تروریستی که درخواست نمایش آن را داریم.

در این بخش اگر اجازه دهید آقای تسخیری به عنوان کارشناس حقوق بین‌الملل بیاید و درباره تروریسم مطالبی را ارئه کنند.

محمد صالح تسخیری، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و پژوهشگر در حوزه حقوق بشر دوستانه با حضور در جایگاه به بیان مطالبی پرداخت و گفت: امروز برای پاسخ به یک سوال در اینجا حضور دارم و آن سوال این است که وضعیت دولت‌ها و تعامل با تروریسم از منظر حقوق بین‌الملل در چه حالاتی قرار می‌گیرد؟ و چه راهکار‌هایی را در خصوص این موضوع باید پی بگیریم؟

وی افزود: در طول جلسات گذشته اساتید مختلفی در این دادگاه حضور پیدا کردند و نکاتی را عنوان کردند که بنده از تکرار مکررات اجتناب می‌کنم و به بیان نکات مهمی که جای توجه دارد بسنده می‌کنم. در ابتدا کلیتی از مسئله را مطرح کنم و سپس به پرونده منافقین ورود پیدا می‌کنم.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: در رابطه با تعامل دولت‌ها با تروریست‌ها ۳ اصطلاح داریم که شامل دولت‌های حامی تروریسم، میزبان تروریست و ناتوان در برخورد با تروریسم هستند. همانطور که اطلاع دارید دولت‌های حامی تروریسم دولت‌هایی هستند که عمل گروه‌های تروریستی و سازمان‌های تروریستی بنا به یک مؤلفه عملکردی به آن‌ها منسوب می‌شود؛ یعنی ویژگی انتساب در آن‌ها وجود دارد.

وی با بیان اینکه نظریات مختلفی در حقوق بین‌الملل وجود دارد و همه این‌ها نیز اعمال می‌شوند و نظریه‌ ای نیست که وجود یکی نافع دیگری باشد، عنوان کرد: بر اساس نظریه کنترل محض یک گروه تروریستی در اطاعت محض از یک دولت به سر می‌برد و مثل یک ارگان و سازمان سیاسی نظامی از یک دولت محسوب می‌شود. نظریه دیگر نظریه کنترل موثر است که یک دولت در هدفگذاری‌ها و ارائه خدمات راهبردی یک سازمان تروریستی را به صورت موثر کنترل می‌کند. این نظریه در چند طرح پیش‌ نویس مسئولیت بین‌المللی حقوق بین‌الملل آمده است و رأی دیوان بین‌المللی دادگستری در پرونده علیه آمریکا آمده و دیوان آنجا اظهار کرده که عملیات این گروهک به علت کنترل نظامی دولت آمریکا بوده و منسوب می‌شود که آمریکا مسئول عملیات تروریستی آنهاست. در مبسوطی که تقدیم دادگاه کردم جزئیات این امر نوشته شده است.

این پژوهشگر حقوق بشر دوستانه یادآور شد: نظریه دیگر نظریه کنترل عمومی است که در این فرض دولت به علت اعتمادی که به آن گروه تروریستی دارد لزوماً برای آن‌ها نقطه گذاری نمی‌کند، اما آن‌ها را برای فعالیت آماده می‌کند. هر سه نظریه موجب می‌شود که یک سازمان تروریستی فعالیتش منسوب به دولت شود و آن دولت عنوان حامی تروریسم را به خود بگیرد. این سطوح حمایت شامل سطوح مختلفی از قبیل حمایت معنوی و عقیدتی یا حمایت مالی است.

وی ادامه داد: وقتی از تامین مالی تروریسم حرف می‌زنیم لزوماً به معنای تجهیز نظامی تروریست‌ها نیست بلکه قرار دادن وجوهی برای تامین محل اسکان، شبکه‌گیری، عضوگیری ، ساخت کمپ و ساخت فعالیت‌های شهری و مدنی نیز جزء تامین مالی تروریسم محسوب می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم اظهار کرد: سطوح مختلف حمایت موجب می‌شود که عمل یک گروه تروریستی منسوب به یک دولت شود. اما دسته دوم دولت‌ها که دولت‌های میزبان تروریسم محسوب می‌شوند عمل تروریستی شاید منسوب به دولت میزبان نشود و با یک مؤلفه، عمل تروریستی آن‌ها را درگیر می‌کند آن هم مؤلفه‌ ای است که شورای امنیت در قطعنامه‌های مختلفی که پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به تصویب رسیده عنصر پناه دادن را اضافه کرده است و گفته است که اگر دولتی فقط به این‌ها پناه دهد و خالی از اینکه به این‌ها راهبردی دهد و هدایت پذیری انجام دهد و از لحاظ لجستیکی حمایت کند صرف این میزبانی را مسئولیت قرار داده است.

وی افزود: نکته دیگر این است که یک دولت در قبال این سازمان‌های تروریستی چه وظایف و تعهداتی را دارد اولین تعهد، تعهد به پیشگیری است یعنی یک دولت در هر فرض متعهد است که مانع از اقدامات تروریستی یک سازمان شود. دومین تعهد که شامل دولت میزبان نیز می‌شود تعهد به محاکمه یا استرداد است و در مقابل گروه تروریستی نمی‌تواند حالت خنثایی را بگیرد. سومین تعهد، تعهد به منع مداخله در اقدامات آن‌ها و منع استفاده از بازیگران یا کنشگران غیردولتی و خواسته همین سازمان‌های تروریستی است.

این پژوهشگر در حوزه حقوق بشر دوستانه اظهار کرد: تعهد دیگر جرم انگاری فعالیت این‌ها است و دولت نمی‌تواند تعهد داخلی خود به تصویب قوانین داخلی را نادیده بگیرد. آخرین تعهد که شاید این دادگاه نیز در راستای همین تعهد بوده، تعهد به حمایت از قربانیان ترور است و یکی از تعهدات بین‌المللی دولت‌ها بوده است؛ چه دولتی که قربانیان ترور تابعیت آن را دارند چه دولت‌هایی که حتی قربانیان تابعیت آن را ندارند.

وی ادامه داد: در حال حاضر این نظام در دیوان عدالت کیفری است و دولت‌ها در راستای اجرای عدالت کیفری هزینه‌ای را پرداخت می‌کنند در راستای اینکه از قربانیان اقدامات آن‌ها دفاع کنند. درباره اینکه این سازمان و گروه تروریستی از چه ویژگی‌هایی برخوردار است چه موجودیتی را می‌توانیم به سازمان تروریستی دهیم ملاک‌های مختلفی در حقوق بین‌الملل وجود دارد که این ملاک‌ها فهم می‌شود. اولین ملاک، مادی است یعنی مجموعه اقداماتی که مصادیق ترور محسوب می‌شوند، دومین ملاک، معنوی است یعنی حس تعلق به سازمان و حس اعتقاد به الزام آور بودن دستورات سازمان که در یک بدنه جریان دارد. سومین ملاک، ساختاری است یعنی یک سازمان دارای سلسله مراتب باشد و رهبری و فرماندهی داشته باشد و به صورت سلسله مراتب خارج از یک فعالیت بدون نظام و بدون ساختار فعالیت کند. ملاک چهارم، برخورداری از یک سیاست کلان است یعنی یک هدف داشته باشد.

تسخیری بیان کرد: آیا یک سازمان با تغییر نام و با تغییر ساختار، آیا یک سازمان تروریستی می‌تواند تغییر ماهیت دهد و از حالت تروریستی خارج شود و غیر تروریستی شود؟ جواب بسیار مشخص است بله سازمان تروریستی می‌تواند با تغییر ساختار تبدیل به یک سازمان غیرتروریستی شود. آیا سازمان مجاهدین خلق یا منافقین با تغییر اسم (تغییراتی که مدعی است) به یک سازمان غیرتروریستی تبدیل شده است یا خیر؟ جواب مشخص است تغییر در ساختار و تغییری که در اسناد و نصوص حقوقی آمده است یعنی اینکه یک سازمان از رویکرد تروریستی به سمت مشارکت سیاسی گریز پیدا می‌کند.

وی ادامه داد: تغییر ماهیت یعنی افرادی که در زمان فعالیت‌های تروریستی مرتکب جنایاتی شدن هنوز در رأس آن ساختار قرار دارند یعنی تغییر ساختار مدیریتی یک سازمان تروریستی زمانی قبول می‌شود که افرادی که مرتکب جنایت شدند دیگر در آن ساختار باقی نمانده باشند، چون که جنایاتی که آن‌ها انجام می‌دهند مشمول عفو و مرور زمان نمی‌شود و مشمول یک محاکمه قطعی خواهد بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم بیان کرد: بنابراین تغییر ساختار زمانی معنا پیدا می‌کند که آن دسته از افرادی که مرتکب جنایات شدند دیگر در آن ساختار نباشند و ساختار به صورت کامل به سمت یک حرکت غیرتروریستی رفته باشد و سازمان به یک مشارکت سیاسی ورود کرده باشد و دیگر جاسوسی، نفوذ، خبرسازی کذب نداشته باشد آیا در خصوص سازمان منافقین چنین اتفاقی افتاد؟

این پژوهشگر در حوزه حقوق بشر دوستانه اظهار کرد: سازمان مجاهدین در بسیاری از دولت‌هایی که آن را گروه تروریستی می‌دانند، در دو مرجع از سازمان‌های تروریستی خروج پیدا کرده‌اند. نخست مراجعی که سیاسی بودند و اعلام فهرست تروریستی می‌کردند؛  دومین قسمتی که از تروریستی خارج شدند قسمت‌های محاکم قضایی بود، چرا این‌ها توانستند خارج شوند؛ حتماً لابیگری کردند و یک منفعت سیاسی و ابزاری بود که این‌ها را خارج کردند.

تسخیری عنوان کرد: سال ۲۰۰۶ سازمان مجاهدین خلق در دیوان اروپایی دادگستری که این دیوان در اتحادیه اروپا تأسیس شده و اعتراضات به مصوبات اتحادیه در این دیوان مطرح می‌شود، شورای اروپایی که یک رکن اتحادیه بود مصوبات مکرری را علیه سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان یک گروه تروریستی مصوب کرد. این‌ها در دیوان اتحادیه در سال ۲۰۰۶ یک پرونده مطرح کردند و دیوان قبول نکرد. یک سری تغییر و تحولات صورت گرفت و در سال ۲۰۰۸ مجدد این پرونده را مطرح کردند و دیوان در متن رای اشاره کرد من می‌دانم سازمان مجاهدین نخست وزیر و شورای عالی قضایی ترور کردند حتی شهید صیاد شیرازی را ذکر می‌کند و شورای اروپا به من گفته است که تغییر اسم این‌ها لزوماً تضمینی برای این نیست که آن‌ها در آینده مرتکب یک جنایت تروریستی نشوند، اما من بنا به فقدان ادله حقوقی مصوبه شما را القا می‌کنم.

وی افزود: در سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ مجدداً یک پرونده دیگری توسط سازمان مجاهدین خلق مطرح می‌شود و دیوان می‌گوید که من اطلاع دارم دولت‌های اروپایی در داخل، این‌ها را در گروه‌های تروریستی رسمی خود آوردند، اما باز هم به عنوان فقدان ادله حقوقی و دادرسی اساسی آن‌ها را خارج می‌کند.

این پژوهشگر در حوزه بشر دوستانه اظهار کرد: دیوان می‌گوید می‌داند که این افراد تروریست هستند و قابلیت محاکمه دارند، اما می‌گوید من با محاکمه افراد و سران کاری ندارم و یک رای محکمه علیه این شخصیت حقوقی نیاز دارم؛ یعنی زمانی که این شخصیت حقوقی سازمان مجاهدین اگر علیه این‌چنین چیزی بود می‌توانستم بگویم انسداد اموال کل سازمان، استرداد اعضای کل سازمان و پلمب دفاتر کل سازمان است. این اقدام شما قطعاً حرکت بسیار بزرگی است سازمان مجاهدین باید دچار محکومیت شود و ادله بسیاری نیز وجود دارد، ولی بالاتر از فرد اگر محکومیت انجام پذیرد بسیاری از قلمرو عملکردی آن‌ها در غرب از لحاظ همین عنوان بسته می‌شود اقدام شما در طراحی این محکمه قضایی شفاف که دارای وکیل است و دادرسی اساسی وجود دارد بسیار بزرگ است.

وی افزود: تک تک اعضای مجاهدین خلق قابلیت محاکمه، قابلیت منع فعالیت را دارند همچنین قابلیت استرداد را دارند این‌ها مجرم سیاسی نیستند و اقدامات این‌ها جنایت بین‌المللی است. ۳ دسته جنایت بین المللی در خصوص اقدامات تروریستی منافقین قابل انتساب بوده؛ اینها جنایت علیه بشریت در زمان غیرجنگی، جنایت جنگی، جنایت نسل زدایی است.

قاضی خطاب به عضو هیئت علمی دانشگاه قم بیان کرد که نظر شما در خصوص عفو این افراد چیست؟

تسخیری اظهار کرد: اگر فرد به فرد باشد قابلیت بررسی قضایی را دارد، اما خروج منافقین فرد به فرد در اتحادیه اروپا موردی بررسی نشده و این‌ها یک مصوبه‌ای را در شورای اتحادیه اروپا دارند و وارد دیوان اتحادیه اروپا شدند و اصل مصوبه را لغو کردند، ولی خود دولت‌های اتحادیه قابلیت بررسی را دارند.، اما که ذی ‌نفع بررسی اقدامات آن‌ها کیست؟ عموماً دولتی است که قربانی تروریسم در آنجا قرار گرفته است یعنی ذی ‌نفع ما هستیم و نمی‌شود انتظار داشت که آن‌ها شروع به رسیدگی کنند مگر اینکه به طرفیت از ایران و قربانیان در آن جا طرح پرونده شود.

در ادامه ایرج صالحی از اعضای جدا شده سازمان در جایگاه قرار گرفت و قسم یاد کرد که جز راستی در دادگاه نگوید.

صالحی، عضو جدا شده سازمان با بیان اینکه من زمانی که نوجوان ۱۳ ساله بودم تحت تاثیر شعار‌های سازمان عضو آن شدم، ادامه داد: سازمان شعار می‌داد که دنبال آزادی و مساوات بین زن و مرد و عدل علی و آزادی فلسطین است. در دبیرستان فعالیت‌هایی داشتم و سال ۶۴ از طریق یک نفر از مسیر ترکیه به عراق رفتم و ۲۰ سال آنجا بودم به مرور متوجه شدم سازمان در عمل کاری می‌کند که با تفکرات من و شعار‌ها مغایرت دارد، اما به دلیل اینکه سیستم فرقه‌ای بود و اجازه خروج به کسی را نمی‌دادند در آنجا ماندم. صدام که توسط آمریکا سرنگون شد و قدرت سازمان کم شد، من به همراه هزار نفر از سازمان جدا شدیم. ما با دنیای خارج ارتباطی نداشتیم و اطلاعاتی نداشتیم و فقط یک تلویزیون در سالن‌ها بود که برنامه‌های خودشان را پخش می‌کرد و طوری القا کرده بودند که ایران یک روستا است و اگر به ایران برویم اعدام می‌شویم به همین دلیل می‌خواستم به خارج کشور برم، اما مادرم بیمار شد.

این عضو جداشده سازمان گفت: حدود ۲۰ سال با هیچ کدام از اعضای خانواده ارتباط نداشتم. اواخر تلفنی در اختیار ما قرار دادند که با خانواده‌هایمان ماهی یک بار صحبت کنیم. با خواهرم تماس گرفتم و به من گفت که مادرم بیمار است. به ما القا شده بود که اگر به ایران برویم اعدام می‌شویم، اما خانواده‌ها گفتند که ایران اعلام کرده کسی که دستش به خون کسی آلوده نشده، عفو می‌شود. تصمیم گرفتم و به ایران آمدم و به ما گفتند شما مانند یک شهروند عادی هستید. گذشته شما عفو شده است.

الهه پیروزفر، وکیل متهمان با حضور در جایگاه از ایرج صالحی سوالاتی پرسید.

پیروزفر پرسید: شما در اظهارات خود گفتید مسعود رجوی تلویحا انفجار حزب را پذیرفته است.

صالحی گفت: بنده از مسعود رجوی شنیدم که گفت ما ۷۲ تن بلکه ۱۲۰ تن را کشتیم.

پیروزفر پرسید: در مورد هواپیما ربایی سازمان گفتید. از چند مورد اطلاع دارید؟

این عضو جدا شده سازمان گفت: از یک مورد اطلاع دارم که هواپیما را به فرانسه بردند.

قاضی تذکر داد: در حال حاضر باید سوالات در مورد حادثه انفجاز حزب باشد.

پیروزفر گفت: خانم رقیه ملک محمدی از اعضای مهم کادر رهبری چند سال در کادر رهبری بودند.

صالحی گفت: تقریبا از سال ۷۲ مسئول عملیات بود. همه در یگان ما می‌دانستند که خانم ملک محمدی مسئول عملیات‌های نامنظم است.

قاضی از شاهد پرسید: آیا شما از این خانم شنیدید که عملیات انفجار حزب را انجام دادند.

صالحی گفت: بله ما به عنوان نیروی حفاظت تا مرز رفتیم به ما لباس نیرو‌های عراقی دادند. خانم‌ها برای اینکه شناسایی نشوند تا مرز نمی‌آمدند. ملک محمدی بعد به بخش روابط خارجی رفت و با عراقی‌ها در ارتباط بود.

پیروزفر پرسید در حوزه رسانه چه کسانی کار می‌کردند؟

صالحی گفت: زهرا مریخی و چند نفر دیگر بودند.

پیروزفر پرسید:در کادر رهبری تصمیم گیری اصلی با چه کسانی بود؟

صالحی گفت: یک زمانی دفتر سیاسی داشتند. سال ۶۴ مسعود رجوی دفتر سیاسی را منحل کرد و گفت تمام تصمیم‌ها با من است. بعد هیئت اجرایی ایجاد شد. دوباره هیئت اجرایی منحل و شورای رهبری ایجاد شد.

صالحی، عضو جداشده سازمان گفت: در دهه ۷۰ عملیات‌هایی تحت عنوان عملیات نامنظم و یک سری عملیات تحت عنوان خمپاره‌زنی داشتیم که نیرو‌هایی را آموزش می‌دادند و در ستادی به عنوان ستاد داخله افراد جدیدالورود و افرادی را که احتمال می‌دادند قصد فرار داشته باشند، در این عملیات‌ها استفاده کنند. در یک مورد به دو نفر از افرادی که به سمت ایران خمپاره زده بودند در قرارگاهی به نام تقی‌زادگان به این افراد مدال داده و از آن‌ها تجلیل کرده بودند که این اتفاق مربوط به دهه ۸۰ بود.

قاضی: آیا از مسئولین این ستاد کسی را می‌شناسید؟

صالحی جواب داد: همه را خیر؛ ولی یکی از مسئولین ما ژیلا دیوین بود. فائزه حصاری را نیز به خاطر دارم که این افراد کسانی را انتخاب می‌کردند و برای آموزش‌های نظامی به مکان دیگری می‌بردند. به این افراد نحوه کار با سلاح و جاسازی سلاح و آشنایی با شرایط ایران و محل سکونتشان آموزش داده می‌شد. به دلیل اینکه اعضای مجاهدین سال‌ها از شرایط عادی زندگی دور هستند و حتی کار‌های عادی مثل خرید و فروش را فراموش کرده بودند این افراد را به شهر بغداد می‌بردند تا کمی با زندگی عادی و محیط اجتماعی ارتباط برقرار کنند تا حین عملیات لو نروند.

قاضی: ستاد مرکزی چه اقداماتی را علیه افراد یا نهاد‌های ایرانی انجام داد اطلاعی دارید؟

صالحی گفت: این اقدامات زیاد بود و در برخی موارد در مورد آن‌ها اطلاعیه می‌دادند که انگار این ستاد داخل ایران حضور دارد در حالی که این ستاد در قرارگاه اشرف حضور داشت و با هماهنگی با استخبارات عراق کار‌های خود را به پیش می‌برد و از مناطق مرزی نیرو‌های تروریستی خود را وارد خاک ایران می‌کرد.

قاضی: شما مشاهده کردید که اعضای ستاد مرکزی از تروریست‌ها به خاطر اجرای عملیات تجلیل کرده باشند؟

صالحی جواب داد: بله از دو نفر به خاطر خمپاره زدن که مدعی بودن این خمپاره‌ها را به مقر وزارت اطلاعات زدند تجلیل کردند. یک خانمی که رئیس مقر ما بود با نام مستعار افسانه در خوزستان عملیات کرده بود و مجاهدین در اطلاعیه خود اعلام کردند که یک مرکز نظامی را زدند. یکی از دوستان ما در آن مرکز به تمسخر می‌گفت: چند گلوله بدون هدف شلیک شده است. همچنین عملیات‌هایی در اهواز و آبادان انجام شده بود ریز جزئیات این حمله توضیح داده نشد، اما در اطلاعیه گفته بود که به مراکز نظامی حمله شده؛ تیم‌های عملیاتی اساساً زیر نظر افراد سازمان بودند.

این عضو جدا شده مجاهدین ادامه داد: ذهنیت مجاهدین این بود که هر کس از زندان آزاد شده قطعاً خیانت کرده و این موضوع را در نشست بار‌ها تکرار کردند. بعضی از افراد را هم به عنوان شاهد شکنجه در زندان‌های ایران به خبرنگاران خارجی معرفی می‌کردند. واقعیت این است که رجوی دنبال خونریزی بود و برای او دوست و دشمن تفاوتی نداشت. از یک سو می‌خواست نیرو‌های ایرانی را ترور کند و از سوی دیگر می‌خواست نشان دهد که ایران اعضای مجاهدین را اعدام می‌کند. بسیاری از افرادی که رجوی اعلام کرده بود در اعدام‌های دهه ۶۰ در ایران اعدام شدند کسانی بودند که در عملیات‌های نظامی کشته شده بودند و یا حتی به خاطر مریضی و بیماری مرده بودند.

وی تاکید کرد: در گروه مجاهدین تئوری به نام کسر رهایی وجود دارد؛ بر این اساس هر عضو باید خون و نفسش را در اختیار سازمان بگذارد. صورت کسر به عنوان نفس در اختیار مریم رجوی است یعنی اعضا باید از مریم دستور بگیرند که چه کاری انجام دهند و مخرج کسر که خون بود در اختیار مسعود رجوی است که خون همان جان اعضا است. بسیاری از اعضا با سرنوشت نامعلومی از دنیا رفتند. در آلبانی هم در قلب اروپا هر هفته و هر ماه شاهد خبر مرگ مشکوک اعضای مجاهدین هستیم در این سازمان کسی حق نداشت بگوید که بیمار است به ویژه اگر بیماری قابل رویت نباشد مثل درد‌های داخلی.

قاضی: آیا افرادی را می‌شناسید که هم اکنون ناپدید شده باشند؟

فردی به نام «سعید» افسر بخش اطلاعات، در سال ۷۲ به سمت مرز‌های جنوبی ایران در استان خوزستان به همراه تیم برای شناسایی رفته بودند، وقتی تیم برگشت گفتند سعید غرق شده است. از این موارد زیاد بود بطور مثال آدمی که دارای سلامت جسمانی بود، یک دفعه می‌گفتند فوت شده است.

قاضی: مسعود رجوی پزشک مخصوص داشت؟

بله، اسم او را یادم نمی‌آید. به همه ما سال ۸۰ ابلاغ کردند که مجاهد بیمار نداریم.

قاضی: شما شاهد بیماری خیلی از افراد داخل کمپ بودید اما جایی ثبت نشده که این‌ها بیمار بودند و یا به علت بیماری فوت شدند.

صالحی گفت: بیماری‌ها متفاوت بودند و نیاز به تخصص‌های پزشکی متفاوت بود، مثلا اگر کسی بیماری روانی داشت و به آن‌ها اطلاع می‌داد به او می‌گفتند تو مسئله دار هستی و به شدت با آن برخورد می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند انقلاب مریم، مشکلات جسمانی را حل می‌کند، شما نباید بگویید بیماری داریم. برخی چاپلوس بودند و می‌گفتند با تبرک وسایل مریم بیماری شان خوب شده است. چند پزشک مشخص را به قرارگاه اشرف می‌آوردند که برای استخبارات عراق بودند و شما هر گونه بیماری‌ای داشتی باید پیش آن پزشک می‌رفتید.

قاضی: شما در بین اعضا شاهد بودید کسی مریض بوده باشد؟ فرد بدحال دیدید؟

این عضو جدا شده سازمان گفت: یک نفر از خوزستان بود و او فنی و کاربلد بود و سطح تشکیلاتی بالایی داشت، در حد عضو تیم بود، او سالم بود، یک روز به من خبر دادند که او سکته کرده فوت شده است.

قاضی: اطلاع دارید تعداد افراد سازمان در طول این سال‌ها چقدر بود؟

وی پاسخ داد: این را نمی‌دانم، ولی در عملیات مرصاد ۶ هزار نفر شرکت داشتند. آمریکایی‌ها اعلام کردند ۴ هزار و ۵۰۰ نفر هستند و نزدیک به ۲ تا ۲ هزار و ۲۰۰ نفر از این‌ها از سازمان جدا شدند و برخی از این‌ها به واسطه بیماری و درگیری‌هایی که رجوی به عمد ایجاد می‌کرد، کشته شدند و فکر نمی کنم ۲ هزار نفر باشند. در عصر اینترنت که در هرجای دنیا اتفاق کوچکی بیفتد مردم در مناطق دیگر می‌توانند آن را ببینند، آن‌ها نمی‌توانند اسم ۱۲ هزار نفر از اعضای خود را بدهند، تبلیغات خیلی چشمگیر است، اما واقعیت ندارد چراکه دروغ گفتن برای آن‌ها کاری بس راحت است.

صالحی با ذکر مثالی گفت: مریم رجوی به ما اینگونه آموزش می‌داد، که اگر به شما گفتند فلان چیز را تو خراب کردی، اگر خراب هم نکرده باشید باید اثبات کنید که کار شما بوده است. یا مثلا مسعود رجوی در سال هشتم می‌گفت، برایتان یک هدیه آوردیم، جمعه‌ها یک نشستی داریم بیایید و مسائل جنسی که در ذهن و یا در خواب می‌بینید را مطرح کنید. تمام تلاش خود را می‌کردند تا شخصیت اعضای خود را خرد کنند. برایشان هیچکس ارزش نداشت.

قاضی: شما چند سال عضو سازمان بودید؟

صالحی گفت: ۲۰ سال.

قاضی: در این ۲۰ سال فکر می‌کنید چه تعداد از افراد عضو این سازمان شده و هوادار آن باشند؟

صالحی ضمن بیان اینکه بعد از عملیات مرصاد کمر تشکیلات شکست، هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نبود، اظهار کرد: در آن زمان حدود ۶ هزار نفر عضو مطرح بود. بعد از آن خودشان می‌گفتند ۲ هزار نفر از اسرای جنگی را از صدام گرفتند. بعد از اعلام آتش بس، هزار نفر یک روزه رفتند. بعد از مرصاد که کشته زیاد داشت، جذب سازمان در آن زیاد نبود. در آن زمان می‌رفتند افراد را از مرز‌های ایران جذب می‌کردند و به آن‌ها می‌گفتند باید ۲ سال کار کنید تا برایتان ویزای آلمان و پول بگیریم. وقتی این افراد می‌آمدند به آن‌ها می‌گفتند شما به ارتش آزادی‌بخش ملحق شدید و ازدواج وجود ندارد و طلاق نیز حرام است. یکی از این‌ها می‌گفت، من شما را قبول ندارم، من را بردند قبرستان، قبری را نشان دادند، گفتند اسم تو چیست، به آن‌ها اسمی گفتم، بعد آن‌ها می‌گفتند، الان با چه اسمی آمدید؟ می‌گفتم مثلا با اسم مستعار آمدم، گفته بودند اگر ما تو را در این گور بیندازیم و دفنت کنیم کسی متوجه نمی‌شود که در اینجا بوده‌ای؛ با این روش‌ها نیرو جذب می‌کردند. فردی با نام عبداله افغانی آورده بودند که او اصلا ایرانی نبود. آن‌ها افراد پاکستانی را نیز می‌آوردند و مدارک‌شان را عوض می‌کردند و بعد‌ها وقتی آمریکا می‌خواست این افراد را به کشورشان بازگرداند به مشکلات زیادی برخورده بودند. بعد از سقوط صدام نیز اگر جذب نیرویی بوده باشد، قطره چکانی است.

در پایان قاضی اعلام کرد: جلسه بعدی ۲۴ مهرماه برگزار می‌شود.

 

 

خروج از نسخه موبایل