22 سال سیاست ورزی در تابوت!
روز گذشته (14 مهر)، مسعود رجوی برای دومین بار در ماه جاری از مخفیگاه خود بیرون آمد تا وضعیت آشفته و نگران اعضای فرقه اش را با جملاتی امیدبخش سامان دهد. در دومین روز مهرماه، وی با شنیدن انتصاب آقای مخبر به عنوان دستیار و مشاور آیت الله خامنه ای، برافروخته شد و برای دلداری دادن به تشکیلات، آنرا نشانگر “تلاش برای ممانعت از گسیختگی نظام و سربرافراشتن قیام” از سوی رهبر ایران خواند. البته سرهم کردن این تحلیل ها و تفسیرهای وهم آلود، قدمت چهل ساله دارد و هیچ سالی نیست که مسعود کنش و واکنش های جمهوری اسلامی را علامت تشدید تضادها و یا “پیدا شدن دکل سرنگونی” نخواند. از آنجا که سازمان مجاهدین یک فرقه بسته و استبدادی است و در آن از انتخاب و جابجایی های دمکراتیک اثری یافت نمی شود، مسئولین این فرقه هرگونه تغییر و تحول مردمسالارانه در داخل ایران را برای هواداران و اعضای خود برآمده از “ترس از سرنگونی” می خوانند تا دچار تناقض نشوند و به چرایی اینهمه استبداد تشکیلاتی در مناسبات خود اعتراض نکنند.
واقعیت این است که زوج رجوی در سال های اخیر تحمل کمترین تحولی در مناسبات خود را نداشته اند و روز به روز بر عنصر انحصارطلبی افزوده و حتی انتصابات صوری و فرمالیستی خود (از جمله انتخاب مسئول اول) را نیز تعطیل کرده اند. بخشی از این انفعال ها ناشی از بهم ریختگی اوضاع تشکیلات و بن بست در مدار رهبری سازمان بوده و بخشی نیز ناشی از سرعت گرفتن تحولات علیه این سازمان که باعث شده مریم رجوی فرصتی برای نمایش های درونی نداشته باشد و عمدتاً بر مسائل بیرونی متمرکز شود.
الان هم وقایع لبنان و شایعه ترور رهبران مقاومت، دیو خفته را از تابوت پوسیده اش بیرون کشیده تا از یکسو جوانان ایرانی را با استناد به آیات قرآن به جنگ و آشوبگری ترغیب نماید و از سوی دیگر، مجاهدین را مثل چهل سال گذشته به امید سرنگونی خیالی، حفظ و ترغیب به آرامش کند. در این میان، مریم رجوی هم بیکار نیست و ضمن دلارپاشی بین لابی های غربی اش، برای مقامات دست چندم پارلمانی جلسات متعدد حقوق بشری برگزار می کند تا هم تسلی خاطر اعضای درهم شکسته مجاهدین در آلبانی باشد و هم دولت های غربی را به جنگ با ایران ترغیب نماید.
بیانیه صلح قدم اول جنگ افروزی!
سابقه نمایش صلح طلبانه مسعود به 19 دی 1361 بر می گردد که وی در پاریس با طارق عزیز (نایب نخست وزیر عراق) دیدار، و یک بیانیه را با وی به امضا رسانید. یکماه بعد از این دیدار، در تاریخ 22 اسفند، طرح صلح شورای ملی مقاومت نیز به خواست مسعود رجوی به تصویب رسید تا به آن جنبه سیاسی و رسمی بدهد. در این نمایش که نهایتاً به جدایی مجاهدین از بنی صدر و طلاق گرفتن فیروزه از مسعود انجامید، سازمان مجاهدین با پا گذاشتن بر روی خون دهها هزار ایرانی، زمینه ورود به خاک عراق را هموار نمودند. پس از این رخداد، مسعود رجوی فروش اطلاعات نظامی به صدام را رسمیت بخشید و آنرا مشروع جلوه داد.
ناگفته نماند که بدنه سازمان از این قضایا بی خبر بود و مسعود بارها در نشست های همگانی مدعی شد که ارتش آزادیبخش هیچگونه اطلاعات نظامی کشورش را به ارتش عراق نمی دهد و در این رابطه به نقل قولی از صدام حسین نیز اشاره می کرد. پیرامون صلح طلبی مسعود همین بس که در ابتدای انقلاب، بسیاری از تسلیحات موجود در پادگان ها را با کمک تشکیلات خود تخلیه و به انبارهای مخفی منتقل کرد چرا که وی از همان ابتدا درصدد بدست گرفتن قدرت بود و می دانست که برای چنین اقدامی، نیاز به جنگ و جنگ افزار دارد. کمتر از دو سال و نیم پس از آن، مسعود سازمان را وارد فاز مسلحانه نمود و آتش بزرگترین جنگ داخلی را برافروخت و هزاران ترور را رهبری کرد. اما هنگامی که با ضربات شدید و ویرانگر مواجه گردید، دست کمک بسوی صدام و طارق عزیز دراز کرد تا بیانیه صلح را با آنان امضا کند و سازمان مجاهدین را بخشی از پروژه جنگ صدام سازد.
در امتداد همین جنگ طلبی، مسعود با شنیدن خبر آتش بس بین ایران و عراق، عملیات ویرانگر فروغ جاویدان را کلید زد و هزاران نفر را به کشتن داد و پس از شکست نیز همچنان بر طبل جنگ کوبید و به گفته خودش، در ملاقات های مختلف با صدام اعلام می کرد که جمهوری اسلامی خواهان صلح نیست، تا وی را به جنگ دوباره ترغیب کند. این خوی جنگ طلبانه تا اشغال عراق ادامه داشت. دوسال پیش از سقوط صدام، هنگامی که مسعود متوجه شد صدام قادر نیست در پاسخ به موشکباران قرارگاه های مجاهدین، اقدام متقابل نظامی داشته باشد، صدها نفر از اعضای مجاهدین را زیر شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی برد تا جرأت اعتراض نداشته باشند.
سقوط صدام، شروع دوباره ای برای زوج رجوی بود تا در همدستی با پنتاگون، زمینه حمله به ایران را مهیا سازند که البته بخاطر ضربات سنگینی که آمریکایی ها در باتلاق عراق متحمل شدند، این آرزو محقق نشد و ارتش خلع سلاح شده رجوی با کشته زیاد برای همیشه از عراق اخراج شد.
با اینحال، در اروپا نیز خوی جنگ افروزانه مریم رجوی مدام شعله می کشد و مهمترین فعالیت او در تمام سالهای گذشته، تشویق غربی ها برای حمله به ایران و مسلح کردن مجاهدین بوده است. به همین خاطر امروز نیز این زوج جنگ افروز، بجای محکوم کردن جنایات عظیم صهیونیست ها و نسل کشی 42 هزار زن و کودک فلسطینی و لبنانی، ایران را هدف قرار داده اند و صلح جهانی و منطقه ای را در حمله به ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی جلوه می دهند. کسانی که با خلق و خوی رهبری مجاهدین آشنایی ندارند، باید بدانند که آنها هیچگونه نسبتی با صلح و آرامش ندارند و حیات آنها بدون جنگ ممکن نیست و شعارهای صلح جویانه آنها، فقط برای ایجاد جنگ و خونریزی است.
حامد صرافپور
مگه زنده س هنوز ؟