مریم رجوی در مرحله “طلاق خود” در انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق؛ خواسته خود و همسرش را نه تنها از ما پنهان نکرد! بلکه آن را با صراحت و افتخار بارها تکرار نمود. او گفت که هدف نهایی انقلاب ایدئولوژیک این است که ما را به نقطه ای برساند که پای خود را فراموش کرده و روی پای رهبری راه برویم، توانایی ها و ابتکارات خود را کنار گذاشته و به عقل و درایت رهبری تکیه کنیم. افکار خویش را فراموش کرده و دستورات رهبری را نقطه به نقطه، به طور کامل و مطلق انجام دهیم. به زبان ساده هدف و خواسته آن ها این بوده و هست که پیروان خود را به موریانه هایی انسان نما تبدیل کنند و رابطه ای را با آنان برقرار سازند که ملکه کندو با موريانه های سرباز یا کارگر دارد.
شاید عجیب و جالب باشد که بدانیم در فرقه ها و به خصوص فرقه های مخرب، آن ها هیچ کوششی برای پنهان کردن این خواسته ی خود از پیروان نمی کنند. این که می خواهند آن ها را به قول جورج اورول به یک “ناشخص یا هیچ کس” بدل کنند. تبدیل به فردی از خود بی خود یا “موریانه ای” متعلق به رهبری نمایند.
در یکی از نشست های انقلاب ایدئولوژیک رجوی داستانی را از شمس تبریزی و مولوی برای ما بازگفت. در آن داستان صحبت از رابطه ی بین مولوی و شمس بود. این که شمس حاضر نشد درب خانه اش را به روی مولوی بگشاید تا این که مولوی در پاسخ این که کیست که دق الباب می کند، به جای “منم” يا “مولوی”ام … گفت “هیچ کس”ام، “خاک پای”ام و “غلام شما” یم.
… این که انسانی در جایگاه پروردگار نشسته، خود را نماینده او بنامد و تحت عناوین و شعارهای عامه پسند و با به کارگیری شیوه های مختلف مخدوش سازی ذهن، پیروان خود را وادارد که خود را فراموش کرده، تمام روابط با عزیزان خود را قطع نموده و تمام عشق خود را معطوف رهبر فرقه نموده، تبدیل به موجوداتی عجیب و ناشناخته و تسلیم مطلق رهبری گردند، چیزی نیست مگر نوعی از برده داری نوین و به همان اندازه ی برده داری دوران قدیم، ضد اخلاقی و شرم آور است که باید همانند همزاد گذشته اش در تمام دنیا، غیرقانونی گردد.
کتاب فرقه های تروریستی و مخرب نوعی برده داری نوین
دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های 563 و 562
تنظیم از عاطفه نادعلیان