ترجمه فارسی متن سخنرانی خانم اریسا رحیمی جهت ارائه در کنفرانس مودنا که قبل از سفر ایشان به ایتالیا در اختیار مسئولین انجمن سرزمین پدران قرار گرفت:
روز همگی بخیر و به ارائه سخنرانی من خوش آمدید.
اول از همه، اجازه بدهید از همه شما تشکر کنم که امروز به اینجا آمدید. همچنین میخواهم از برگزارکنندگان بهخصوص آقای لوچیانو لاگو به خاطر دعوت از من برای شرکت و صحبت در مورد موضوعی بسیار جالب و مهم در این کنفرانس تشکر کنم.
اجازه بدهید با معرفی خودم شروع کنم.
من اریسا ادریسی هستم. من رئیس انجمن نجات در آلبانی هستم. انجمن نجات با هدف حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی چند سالی است که فعالیت دارد. سال گذشته موفق به ثبت رسمی آن به همراه تعدادی دیگر از آلبانیایی های بشر دوست در تیرانا شدم.
من با ناراحتی، در مورد خیانت به کشور، تروریسم و نقض حقوق بشر صحبت می کنم، زیرا شواهد زیادی دیده ام و شهادت های رنج آلود زیادی شنیده ام و درد دوستان، همکاران و اعضای انجمن نجات در آلبانی، اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و دوستان آلبانیایی آنها را احساس کرده ام.
من هفت سال پیش توسط همسرم سرفراز رحیمی، یکی از اعضای سابق این سازمان که توانسته بود خود را نجات دهد و آزادانه زندگی کند، با مجاهدین خلق آشنا شدم. ما یک پسر شش ساله به نام ارمولیندو داریم.
هفت سال پیش، حرف های شوهرم باورنکردنی به نظر می رسید، وقتی به من گفت که در طول 17 سال با خانواده اش ارتباط برقرار نکرده، حق نداشته آزادانه فکر کند، حق نداشته اردوگاه عراق را برای تفریح یا برای درمان ترک کند. در داخل کمپ حق ارتباط با هیچ یک از اعضای کمپ را نداشت، حتی با برادر و برادرزاده اش که آنها نیز جزو این سازمان بودند، و حق ازدواج و تشکیل خانواده را نداشت.
اما چیزی که بیش از همه مرا شگفت زده کرد، این بود که چگونه رهبران این سازمان احساسات و افکار اعضا را کنترل می کردند. شوهرم و بسیاری از اعضای دیگر که در این سازمان بوده اند به من گفتند که هر شب باید بنشینند و افکار خود و کارهایی را که در روز انجام داده اند بنویسند و از خود انتقاد کنند.
آیا الان تعجب نکردید؟
من هم 7 سال پیش تعجب کردم. چگونه ممکن است یک نفر بر دیگران آنقدر قدرت داشته باشد که افکار آنها را کنترل کند تا جایی که آنها را مجبور نماید تمام افکار و حتی رویاهای خود را بنویسند و افراد سازمان اگر به خانواده، دوستان یا هر کسی و هر چیز دیگری فکر کنند مجازات شوند؟
اعضا از نظر روانی به شکل انتقاد شدید و توهین اخلاقی در جلسات روزانه تحت عنوان “عملیات جاری” یا فشار همتایان مورد تنبیه قرار می گیرند.
فکر نمی کنید این غیر انسانی ترین اقدام علیه اعضاست؟ یعنی کنترل افکارشان به طوری که خانواده و پدر و مادرشان را انکار کنند؟ به نظر شما این تنها اقدام مجرمانه این سازمان است؟ آنقدر زیاد هستند که من به یک روز کامل نیاز دارم تا همه آنها را برای شما بشمارم.
اما من فقط به برخی موضوعات اصلی در مورد فعالیت های مجرمانه که به طور سیستماتیک توسط مجاهدین خلق انجام می شود اشاره می کنم.
اول- مورد نقض حقوق اولیه انسانی اعضا در یک فرقه مخرب کنترل ذهن است. اعضا حق ترک اردوگاه در آلبانی یا استعفا را ندارند، حق ازدواج و تشکیل خانواده یا تماس با دنیای خارج به ویژه خانواده و دوستان را ندارند. هیچ کس نمی تواند مالکیت خصوصی داشته باشد. اعضا مجاز به پیگیری موارد درمانی نیستند و مرگ های مشکوکی در داخل کمپ رخ داده است.
اعضایی که در یک اردوگاه دورافتاده و منزوی زندگی میکنند، بهطور سیستماتیک در معرض تکنیکهای کنترل فکر روانشناختی هستند. کسانی که موفق به فرار و رهایی خود شده اند می گویند که بسیاری از افراد آرزوی آزادی خود را دارند اما ترسیده اند که در صورت ترک اردوگاه توسط پلیس آلبانی دستگیر و زندانی شوند.
مریم رجوی، رهبر مجاهدین خلق پس از غیبت همسرش مسعود رجوی، مدعی احترام به حقوق زنان در داخل سازمان است که کاملاً دروغ است. زنان در درون فرقه مورد آزار مضاعف قرار می گیرند. بر اساس انقلاب ایدئولوژیک که توسط مسعود رجوی طراحی شده بود، همه اعضای زن، همسران قانونی او محسوب می شوند. برخی از زنان از جمله بتول سلطانی که در آلمان زندگی میکند اعتراف کردهاند که مسعود رجوی به طور سیستماتیک از اعضای زن سوء استفاده جنسی کرده است.
آنچه جهان را واقعاً شوکه کرده شهادت برخی از اعضای سابق این سازمان بود که در داخل سازمان کودک سرباز بودند. مستند “کودکان اردوگاه اشرف” این واقعیت را برای جهانیان آشکار کرد. اعضای حتی 14 ساله مجبور شدند برای عراق علیه سربازان ایرانی بجنگند.
به گفته بسیاری از شاهدان، اعضای ناراضی در معرض حبس در سلول انفرادی، شکنجه، اعدام های ساختگی و حتی مرگ قرار گرفته اند. این نوع اعمال جنایتکارانه هنوز در کمپ مجاهدین خلق ادامه دارد و متاسفانه دولت آلبانی کنترلی بر امور داخلی کمپ ندارد.
دوم- ترور و اقدامات تروریستی در داخل ایران حتی علیه غیرنظامیان عادی و همچنین در داخل عراق علیه کردها در شمال و شیعیان در جنوب کشور با همکاری صدام حسین است.
و سوم- هدف قرار دادن امنیت روانی ایرانیان با تشکیل ارتش سایبری یا مزرعه ترول در آلبانی که همچنان ادامه دارد. صدها نفر جلوی صفحهکلیدها نشستهاند و سعی میکنند افراد را با نامهای مبدل فریب دهند.
این سازمان که در حال حاضر بخش های نظامی، امنیتی و اطلاعاتی خود را در آلبانی مستقر کرده است، از اینترنت در کشور من به عنوان سلاح اصلی خود برای فریب دادن جوانان ایرانی به فعالیت های خرابکارانه استفاده می کند.
آنها چگونه این کار را انجام می دهند؟ حسابهای مختلفی را با نامهای جعلی مختلف در شبکههای اجتماعی باز میکنند و با هویتهای جعلی با ایرانیهای داخل ایران تماس میگیرند و آنها را مجبور میکنند با پرداختهای جزئی اموال نهادهای دولتی را آتش بزنند، در پارکها انفجار ایجاد کنند، بدون توجه به اینکه ممکن است کودکان، زنان و خانواده ها آسیب ببینند. برخی از جوانان در این زمینه قربانی فریب مجاهدین خلق شده اند.
کسانی که در ایران توسط پلیس دستگیر و زندانی شدند، می گویند که آنها (مجاهدین خلق) در آن سوی خط بسیار قانع کننده بودند و به عواقب فعالیت آنها توجهی نداشتند.
مجاهدین خلق دیگر یک مسئله امنیتی عمده برای ایران نیست، بلکه یک مسئله حقوق بشری برای خانواده هاست. بسیاری از خانواده های اعضای مجاهدین خلق در ایران رنج می برند زیرا رجوی اجازه نمی دهد اعضا با آنها هیچ گونه تماسی داشته باشند. آنها چیزی در مورد عزیزانی که برای چندین دهه در داخل مجاهدین خلق گرفتار شده اند نمی دانند. آنها انجمن نجات را در ایران تشکیل داده اند و تلاش می کنند توجه سازمان های بین المللی را به این فاجعه انسانی جلب کنند.
من از شما می خواهم که از تمام ظرفیت خود استفاده کنید و از مقامات بین المللی و آلبانیایی بخواهید تا به نوعی بر امور داخلی اردوگاه کنترل داشته باشند و حاکمیت دولت را بر آن بخش از قلمرو اعمال کنند و اطمینان حاصل نمایند که حقوق اولیه بشر طبق قوانین کنوانسیون اروپایی حقوق بشر رعایت می شود.
فعلا در همین حد کافی است. چیزهای خیلی بیشتری برای گفتن وجود دارد. خوشحال می شوم در صورتی که بخواهید به سوالات شما پاسخ دهم.
باز هم خیلی ممنون و به سلامت