مریم رجوی رئیس جمهور منتخب یا منتصب !

بمناسبت سالروز انتصاب مریم رجوی به ریاست جمهوری ایران که گویا این انتصاب از طرف شوای ملی؟؟!! مقاومت در دهه 1370 انجام شده بود، نوشته های متعددی در رسانه های لاف زن و دروغ پرداز باند رجوی منتشر شده و طی آن صفات مثبت نچسبی به این خانم نسبت داده شده است!

آگاهان میدانند که شورای منفور مقاومت ملی بعد از شکست فاحش تروریزم مجاهدین استحاله یافته و بشدت متوهم شده با اکثریت مطلق اعضای رده بالای مجاهدین خلق بهمراه تعداد محدودی ازاعضای اپوزیسیون تشکیل شد و این دسته اخیر با مشاهده سریع اینکه تحت نفوذ تشکیلاتی قرار گرفته اند که چیزی جز دیکتاتوری و انحصار طلبی سرش نمیشود، راه خود را جدا کرده و رفتند و رجوی و هواداران را تنها گذاشته و بدین ترتیب شکل ظاهری شورا را که در اصل یک پوشش سیاسی ظاهری بر تشکیلات تروریستی مجاهدین میداد، از بین برده و شکل عریان و واقعی این جریان بی همتای ضد ملی را در معرض دید همگانی قرار دادند.
مجاهدین در نوشته ی مورد نقد من گفته اند که :

“کسانی که مجاهدین را از نزدیک می‌شناسند، می‌دانند آنها نه اهل تعارف سیاسی و خود بزرگ‌پنداری هستند، نه اهل شناور ساختن واژه‌ها و خارج کردن مفاهیم از معنای حقیقی آنها”.

اتفاقا موضوع برعکس است و امثال من که مجاهدین را بخوبی و با تحمل وضعیت دردناک و صرف اوقات زیاد بخوبی میشناسند، میدانند که این گروه در زمره گروه های فرقه ای مخرب و خطرناک و آنهم به افراطی ترین شکل ممکن قرار دارد و تمام هم وغمش خود ستایی و بزرگ پنداری رهبر خویش بوده و هر اعتراضی از طرف مردمی ترین و منصف ترین انسان ها را با وحشی گری اتمام نفی میکند و اگر دست داد سرکوب مینماید!

شعار دائم این فرقه منحط این است :
” هر فردی یا ما یا برعلیه ماست”!

که این بدان معناست که این گروه بعنوان مریض لاعلاج، هیچ انتقاد واظهار نظری را نمی پذیرد ونرم ترین منتقد خود را بعنوان دشمنی که باید ازبین برود ، میداند و در نشریات و کتاب های خود هیچ صحبتی از خودانتقادی وجود ندارد که اینهم بنوبه خود در میان احزاب و جریانات سیاسی امری است بسیار استثنائی و صرفا مخصوص فرقه های ضاله این چنینی!

در قسمت دیگری از این سرمقاله مجاهدین نهضت های یکصد ساله اخیر و رهبران آنها متهم شده اند که علت شکست های نهضت های مردم ایران این بوده که آنها میدانستند چه نمیخواهند ولی نمیدانستند که چه میخواهند که مجاهدین سرانجام موفق شدند که با تشکیل شورای مقاومت بعنوان آلترناتیو – به شرحی که فوقا بیان شد- این نقص را برطرف کنند.

بنظر من جواب این ادعای مضحک ، تنها یک خنده بلند سردادن و یا چرخش دادن سر بعلامت تعجب و تاسف را، کافی و وافی میدانم. میگویند که شورای مورد بحث بزودی صاحب برنامه شد و برای اجرای این برنامه- که چندین گروه کوچک مفصل تر از آنها ارائه کرده اند و با توجه به مجموع شرایط موجود به بار ننشسته و حاصلی نداشت- در سال۱۳۷۲ مقاومت ایران به این ضرورت پی برد که باید برای دوران انتقال یک رئیس جمهور انتخاب کند که نماد وحدت ملی باشد. اعضای شورا در تاریخ ۳۰مهر همان‌سال، به اتفاق آراء خانم مریم رجوی را انتخاب کردند.

که درمورد پاراگراف آخر مطلعین قضیه میدانند که مریم بعنوان فرد مورد اعتماد مسعود بر سر این شغل کذائی گمارده شد و ربطی به آرای اعضای شورای اولیه نداشته است و مریم رئیس جمهور انتصابی روان پریش و بوالهوسی بنام مسعود جوی است!

بقیه متن مقاله رجویست ها، به مدح و ثنای مریم بصورت بی حد و حصر اختصاص یافته و از او بعنوان سیمای زحمتکش زن ایرانی و حامل درد و رنج مردم ایران نام برده شده است و اینجانب قضاوت دراین مورد را که مریم چه جنایتکاری است یا نه، برعهده خوانندگان با وجدان و منصف میگذارم!

رضا اکبری نسب

خروج از نسخه موبایل