در میان گروههای تروریستی و فرقههای مخربی که از تاکتیک خودسوزی و عملیات انتحاری برای پیشبرد اهدافشان استفاده میکنند، متاسفانه مجاهدین خلق کمتر شناخته شدهاند. پیش از آنکه القاعده و داعش زنان و جوانان را برای ارتکاب به اعمال تروریستی شستشوی مغزی بدهند، سازمان مجاهدین خلق از این تاکتیک استفاده میکرد.
در حقیقت همه رهبران گروههای افراطی برای مجاب کردن اعضای خود به چنین رفتارهایی و نفوذ بر ذهن آنها از طرحواره نقص و شرم پیروان خود سوء استفاده میکنند. کارکرد این مکانیزم را در توییت اخیر محمدرضا ترابی، کودک سرباز سابق مجاهدین خلق، میتوان به خوبی مشاهده کرد. او به یکی از سرفصلهای مهم در سوابق مریم رجوی اشاره میکند. خودسوزیهای اعضای مجاهدین خلق در کشورهای اروپایی برای اعتراض به دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه در سال 2003، نمود روشنی از افراطیگری و تعصب فرقهای در تشکیلات مجاهدین خلق بود.
هرچند که پیش از آن اعضای مجاهدین خلق بارها در بمبگذاریهای انتحاری جان خود را فدای رهبران و هدف تشکیلات کرده بودند اما وقایع دلخراش تابستان 2003 و صحنههای هولناک زنده زنده سوختن اعضای مجاهدین خلق در معابر عمومی شهرهای اروپایی، اندکی توجه جامعه جهانی را به این فرقه مخرب جلب کرد. در پی خودسوزی ها دو زن جوان مجاهد به نامهای ندا حسنی و صدیقه مجاوری کشته شدند و چند مجاهد دیگر دچار نقص عضو ناشی از سوختگیها شدند.
محمدرضا ترابی در آن زمان چند سالی بود که به عنوان کودک سرباز به خدمت ارتش مجاهدین خلق درآمده و ساکن کمپ اشرف در عراق بود. او درباره آن برهه حساس در سوابق فرقه رجوی، مینویسد:
” مجاهدین از محدود گروههایی هستند که اعضاشون دست به عملیاتهای انتحاری و خودسوزی زدند. یادمه که در سال ۲۰۰۳ که مریم رجوی تو فرانسه دستگیر شده بود و بحث استردادش مطرح بود، تعدادی از مجاهدین دست به خودسوزی زدند تا روی دولت فرانسه فشار بیارن تا رجوی رو آزاد کنه. به ما هم که تو کمپ اشرف بودیم گفتند که مکتوب درخواست خودسوزی بدیم و اعلام آمادگی کنیم. من این کار رو نکردم ولی یادمه تا چند سال احساس شرم داشتم که جون خودم رو مهمتر از جون مریم دونستم. دست آخر در یک نشست جمعی با مسعود رجوی رفتم پشت میکروفن و به نوعی ازش طلب بخشش کردم.”
شرمساری محمدرضا و احتمالا بسیاری دیگر از همرزمانش در آن دوران، ناشی از رفتار مسعود رجوی به عنوان شخص اول فرقه است. خودشیفتگی از خصوصیت اصلی رهبران فرقههاست. بنا به پژوهشهای روانشناختی، فرد خودشیفته با ایجاد احساس شرمساری در پیروان خود، کنترل خود را بر آنها حفظ میکند. در حقیقت ایجاد حس شرمساری در پیروان وسیلهای برای وابسته نگه داشتن آنها به رهبری است. رهبران خودشیفته فرقههای مخرب همچون مسعود رجوی، با ایجاد وابستگی مازوخیستی در افراد اطراف خود، آسیبهای روانی شدیدی به آنها وارد میکنند.
از سوی دیگر برای گروههای تروریستی و فرقههای مخرب، خودسوزی و عملیات انتحاری از کمهزینهترین تاکتیکها در راه مبارزه هستند. کشتن اهداف عملیات بدون استفاده از روشهای پیچیده عملیاتی و تکنولوژیک، تنها با شستشوی مغزی اعضا میسر میشود. برای نمونه گوهر ادب آواز دختر جوان مجاهدی بود که با هزینه کردن جان خود، آیت الله دستغیب امام جمعه شیراز را در آذر ماه 1360، ترور کرد. این در حالی است که داعش و القاعده نزدیک به دو دهه بعد با همین الگو فعالیتهای تروریستی خود را آغاز کردند.
مسعود و مریم رجوی در واقع از کارکشتهترین و با تجربهترین رهبران گروههای تروریستی و فرقههای مخرب هستند که میتوانند مقتدا و مرید رهبران دیگر گروههای تروریستی افراطی باشند! اما متاسفانه نهادهای حقوق بشری و قضایی به این ظرفیت بزرگ زوج رجوی واقف نیستند و خطر آن را درک نمیکنند.
مزدا پارسی