خروجی تاریکخانه رجوی

ورودی و خروجی فرقه تروریستی مجاهدین خلق به قیفی می ماند که دهانه گشاد قیف ورودی و دهانه باریک آن خروجی است. البته مسعود رجوی برعکس این تعبیر را به کار می برد. ادعا می کرد ورود به سازمانش دشوار و خروج از آن آسان است. اما همه ما به وضوح دیدیم و تجربه کردیم که خروج از آن امری به شدت دشوار  و به شدت چالش برانگیز و مخاطره آمیز است.

هر شخصی که پا به تشکیلات عنکبوتی فرقۀ رجوی میگذارد دیگر راهی برای بازگشت ندارد. یا باید بمیرد و به آمار بانک خون رجوی اضافه کند و یا تا آخر عمر در آن تشکیلات پوسیده بماند و بپوسد و در نهایت بمیرد و باز هم به آمار رجوی اضافه کند.

کسی که راه سوم یعنی خروج و یا بهتر بگویم فرار از مناسبات را انتخاب می کند، باید بداند که قدم در راهی دشوار گذاشته که البته ارزشش را دارد. لمس آزادی خارج از تشکیلات بسته رجوی، ارزش تحمل هر نوع سختی را دارد. چرا که بعد از تحمل این سختی به آسایشی می رسی که لذت بخش است اما سختی هایی که در درون مناسبات تشکیلات رجوی به افراد تحمیل می شود، هیچ گاه پایان نمی پذیرد تا لحظه مرگ. بله در تاریکخانه رجوی اینطور نبود که افراد بتوانند آزادانه خروج را انتخاب نمایند.

داستان این فرقه فقط بله قربان گفتن و عمری سوختن و ساختن با شرایط حاکم بود. رجوی با اخذ امضا خون و نفس و دیگر تعهدهای اجباری از اعضاء آنان را همچون بردگانی در خدمت خود گرفته بود و این اقدام جبری را با بحث فریبکارانۀ اینکه افراد با خروج خود امنیت افراد دیگر را به خطر می اندازند توجیه می کرد. رجوی بارها خروج و جدایی اشخاص از تشکیلاتش را به سوراخ کردن کشتی بر روی آب توسط شخصی که قصد دارد جدا شود تشبیه میکرد.

در تمام گروه ها و حزب های مختلف اعضاء حق دارند تصمیم به ماندن و یا جدایی بگیرند. اما در فرقۀ رجوی بر خلاف تمام سازمان ها و گروه ها با شعار دروغین دموکراسی و آزادی فضای مناسبات کاملا دیکتاتور مآبانه است و هیچکس حق اعتراض نداشته و حق انتخاب فقط یکبار انجام میگیرد که همان انتخاب ورود است و با ورود شخص، دیگر تمامی درها و انتخاب ها بسته میشود.

میتوان این فرقه را به خاطر عقاید افراطی و دگماتیک از نادرترین فرقه هایی به شمار آورد که جهان به خود دیده است. فرقه ای که با فرامین و قوانین خاصی افراد زیادی را در خود محبوس کرده است. فرقه رجوی عواقب خوفناکی را برای خروج اشخاص ترسیم کرده است. در گام اول تهدید و اگر تهدید کارساز نباشد، تشکیل و برگزاری جلسات عمومی و سوژه قرار دادن فرد همراه با توهین های دسته جمعی و استفاده از اعمال فشار جمع بر سوژه است. در زمان استقرارشان در عراق در نهایت اگر تهدید و شکنجه های جسمی و روانی که همان فشارهای جمع است، جواب ندهد علاج کار را در انتقال سوژه به زندان های انفرادی تشکیلات سپس زندان های بعث عراق می دیدند.

رجوی ملعون به شدت از خروج اشخاص واهمه دارد. چون رهایی افراد در دنیای آزاد منجر به افشای ماهیت تروریستی و عقاید فرقه گرایانه سازمانش می باشد و از آنجایی که در دنیای امروزی این عقاید و اقدامات مورد پسند نیست و محکوم جوامع بین المللی است هرگز تن به رهایی اشخاص نمیداد. از اینرو هر فردی که وارد تشکیلات رجوی میگردید تمام مدارک هویتی اش با زور اخذ میگردد. رجوی در این مورد می گفت : “تمام نیروها باید هویت خود را از من بگیرند چون من هستم که باید پاسخگوی شما باشم و هر کس را با رهبرش مورد مواخذه قرار میدهند”. اینها گوشه ای از توهمات رجوی برای رسیدن به امیال و اهداف پلیدش است.

ناصر رضایی

خروج از نسخه موبایل