بیانیه شماره یک بنیاد سحر

اخیرا خانم راضیه خبازان و آقای مرتضی اکبری نسب دو تن از افرادی که در قرارگاه اشرف مستقر هستند ضمن حضور در برنامه تلویزیونی "پرونده" که مربوط به شبکه ماهواره ای سازمان مجاهدین خلق می باشد در خصوص اقدام بستگان خود که برای دیدار با آنها به عراق رفتند، مطالبی را عنوان نمودند. بنیاد خانواده سحر لازم می بیند به منظور روشن شدن اذهان آنها و همچنین مطلع نمودن هموطنان عزیز، موارد و خواسته های خانواده ها را مجددا مطرح نماید.

آقای علیرضا بشیری و دخترش خانم نوشین بشیری که دختر خانم راضیه خبازان نیز می باشد رنج سفر از نروژ و خطرات اقامت در عراق را بر خود هموار نمودند و جهت دیدار با خانم راضیه خبازان اقدام به عزیمت به درب قرارگاه اشرف کردند. البته لازم به ذکر است که این سفر به اصرار خانم نوشین بشیری که از سه سالگی از مهر مادر محروم گردیده و به نروژ فرستاده شده است صورت پذیرفت.

در برنامه تلویزیونی مذکور ادعا شده است که سفر علیرضا بشیری و دخترش از نروژ به عراق صرفا جهت از بن بست خارج کردن رژیم ایران و ممانعت از سقوط این رژیم و به دستور مقامات ایران صورت گرفته است. این دو نفر همچنین توسط خانم راضیه خبازان "برگ های کثیف رژیم آخوندی" نامگذاری شده اند. خانم خبازان مکررا اصرار داشتند که عنوان نمایند آقای علیرضا بشیری هیچ نسبتی با ایشان ندارند. لازم به ذکر است که وی پدر فرزند خانم خبازان است که مجبور بود دختر 20 ساله خود و ایشان را که برای دیدار مادر سر از پا نمی شناخت در کشوری مثل عراق همراهی نماید. خانم نوشین بشیری البته توانست دیدار کوتاهی در مقابل درب قرارگاه آنهم تنها برای گرفتن عکس با مادرش که اصرار داشت دختر حتما لبخند بزند داشته باشد که سازمان صرفا برای مصارف تبلیغاتی در آینده اقدام به آن نماید.

البته خانم خبازان این اشتیاق دختر برای دیدار مادر بعد از 17 سال را "وقاحت آخوندی و توطئه بی شرمانه" عنوان کرده است. ایشان آنچنان از توطئه و اعزام نیروهای قدس سپاه پاسداران به عراق صحبت کرده که هر کس از موضوع بی اطلاع باشد جدا گمان میکند گویا سپاه قدس با لشکر و توپ و تانک و تیربار و بازوکا به محاصره قرارگاه اشرف پرداخته تا رزمندگان را نابود سازد و رژیم را از خطر حتمی برهاند. خانم خبازان اقدام خانواده ها برای دیدار عزیزانشان را "جنگ روانی رژیم علیه سازمان" نامیده است. اما واقعیتی که سازمان تلاش میکند آنرا کتمان نماید اینست که دختری به همراهی پدر از نروژ به عراق رفته و به درب قرارگاه اشرف مراجعه نموده تا مادرش را برای مدت چند روز بعد از سالیان زیاد ببیند.

آقای رضا اکبری نسب نیز برای دیدار با برادرش آقای مرتضی اکبری نسب و برادر زاده اش موسی که در قرارگاه اشرف می باشد و زیارت مزار برادرزاده دیگرش یاسر که یکسال و نیم پیش ظاهرا در جریان یک خود سوزی در قرارگاه اشرف فوت نمود راهی آنجا شد. وی از جانب مادر و خواهرش که امکان این سفر را نداشتند و بخاطرتألمات روحی که از خبر فوت نوه اش یاسر به آن دچار شده است اصرار به این سفر داشتند، رنج و خطرات سفر به عراق را بر خود هموار نمود. اما متأسفانه وی از دیدار با موسی و حاضر شدن بر سر مزار یاسر منع گردید و تنها با برادرش مرتضی روبرو شد که البته برادرش هم او را به سفارش سازمان مجاهدین خلق، مزدور وزارت اطلاعات نامید و خواسته او را توطئه رژیم علیه سازمان و قرارگاه اشرف معرفی کرد.

آقای مرتضی اکبری نسب اقدام برادرش را که تک و تنها از تبریز تا درب قرارگاه اشرف برای رساندن پیام مادر به پسر و نوه اش آمده است را "تشبثات شکست خورده آخوندی" عنوان کرد که "هرگز نخواهد توانست رژیم را از سرنگونی نجات دهد". ایشان مطرح نمود که "رژیم فردی به نام رضا اکبری نسب را برای انجام توطئه به عراق اعزام کرده است"، و سپس از قول برادرش عنوان کرد که وی گفته است "از توطئه علیه شهر اشرف کوتاهی نخواهد کرد" یا اینکه "طومار علیه شهر اشرف جمع کرده است". البته اگر اشتیاق به دیدار عزیزان و بستگان توطئه و اقدام علیه آنان است باید عرض شود که هفتاد میلیون نفوس ایران و بلکه چند میلیارد جمعیت جهان روزمره در حال توطئه علیه بستگان و عزیزان خود هستند. در ضمن اگر بر فرض کسی قصد ارتکاب به جرمی داشته باشد که انجام آن اصلا عملی نیست (در اینجا نجات رژیم از سرنگونی) نمیتوان او را بخاطر ارتکاب به چنین جرمی محکوم نمود.

واقعا ما و بسیاری مثل ما می خواهند بدانند که مراجعه آقای رضا اکبری نسب بدون همراه به درب قرارگاه اشرف به چه دلیل و چگونه میتواند یک توطئه از قبل طراحی شده باشد، آنهم توطئه ای که رژیم را از بن بست خارج کرده و از سرنگونی نجات دهد؟ اگر او بر فرض آمده بود تا کسی از شما را جذب کند چرا شما تلاش نکردید تا او را جذب کنید و او را روشن نمائید و از این فرصت استفاده کرده و ایدئولوژی و استراتژی و سیاست خود را برایش شرح دهید؟

راستی اگر الان اینقدر از صحبت با عزیزان نزدیک خود که رابطه عاطفیشان آنان را از کانادا و نروژ به کشوری مثل عراق میکشاند فراری هستید و به آنان انواع برچسب ها را میزنید فردا که احیانا به خیال خودتان در ایران به قدرت برسید با مردمی که نظری مخالف نظر شما داشته باشند چه خواهید کرد و به چه تهمتهای پوچ و واهی آنان را سرکوب خواهید نمود؟ چه کسی در دنیا از شما خواهد پذیرفت که مراجعه برادری برای دیدار برادر و برادر زاده اش و حاضر شدن بر سر مزار برادر زاده دیگرش و یا اشتیاق دختری برای دیدار مادرش و یا تمایل پدر و مادری برای ملاقات دخترشان توطئه جهت نجات یک رژیم در بن بست باشد مگر اینکه جدا به خودتان شک داشته باشید و قبل از همه خودتان از وضع سازمان بیمناک باشید.

چندی قبل هم خانم سمیه محمدی در چنین برنامه ای حاضر شده و پدر خود آقای مصطفی محمدی و مادرش را والدین سابق خود نامید و عینا همین جملات را بدون کم و کاست تکرار کرد. ایشان نیز مدعی بود که پدر و مادرش کار و زندگی خود را رها کرده و تمامی این راه را از کانادا به عراق آمده و تمامی سرمایه و پس انداز خود را خرج کرده اند تا به هر ترتیبی شده بوسیله دیدار با جگر گوشه شان رژیم را از بن بست خارج کنند و نگذارند سقوط کند. لازم به ذکر است که آقای مصطفی محمدی که الان به زعم دخترشان به این شکل دستورات سران رژیم را بدون چون و چرا اجرا میکند همان کسی است که در اعتراض به دستگیری خانم مریم رجوی در پاریس در 17 ژوئن 2003 در شهر تورنتو در کانادا اقدام به خودسوزی نمود.

آقای مصطفی محمدی و همسرشان یعنی پدر و مادر سمیه بارها اعلام کرده اند که اگر دخترشان به محلی خارج از قرارگاه اشرف آمده و با آنها سه روز اقامت و دیدار داشته باشد، چنانچه نظر دخترشان همچنان همکاری با مجاهدین خلق باشد خود ایشان و همسرشان نیز حاضر خواهند بود به کانادا برگشته و همراه با پسرشان محمد که در کانادا است کما فی السابق به همکاری با سازمان ادامه دهند. نظر سازمان در این رابطه چیست؟ آیا پیشنهاد منصفانه ای نیست؟ کجای آن توطئه و دسیسه است؟

اما واقعیت اینست که سازمان مجاهدین خلق در کسوت یک فرقه هرگز نمیتواند احساسات و روابط عاطفی و خانوادگی را تحمل نماید. فردی که قرار است تحت تکنیک های کنترل ذهن در آید باید ابتدا از تمامی عواطف و احساسات انسانی خود تهی شود تا بتواند نهایتا به ماشین و ابزاری در خدمت رهبری تبدیل گردد. به همین دلیل اصلا جای تعجب نیست که مراجعه چند نفر از بستگان افراد مستقر در قرارگاه اشرف به درب این قرارگاه اینچنین سازمان را به وحشت انداخته و فورا آنرا توطئه ای بر علیه خود تعبیر نماید. سازمان آنچنان از برانگیخته شدن عواطف و احساسات اعضای خود بیم دارد که به مانند تمامی فرقه ها حتی پدر و مادر و برادر و خواهر و فرزند را هم دشمن و توطئه گر معرفی میکند تا مبادا احیانا مهر و عطوفتی در ضمیر این افراد مسخ شده بیدار شود و آنان بفهمند که چه بر سرشان رفته است.

اما نکته آخر اینکه اگر مدعی هستید افرادی تحت اجبار رژیم از کانادا و انگلستان و نروژ به عراق، با وضعیت امنیتی و اقتصادی که این کشور دارد، می آیند تا مأموریت خود را انجام دهند، چگونه میشود باور کرد که اظهارات آقای اکبری نسب و خانم ها خبازان و محمدی که سالیان سال است پایشان را از حصارهای قرارگاه اشرف بیرون نگذاشته و هیچ ارتباطی با دنیای خارج نداشته اند و کوچکترین شناختی از اوضاع و احوال منطقه ای و بین المللی ندارند و همچنین مدام تحت القائات روانی با عنوان نشست های عملیات جاری بوده اند آزادانه و مختارانه باشد و اینان تحت هیچ اجبار و فشاری نبوده باشند. اگر مسئولین سازمان راست میگویند و صادق هستند به هر یک از کسانی که خانواده شان به عراق برای دیدار با آنها میروند سه روز مرخصی بدهند تا در بغداد با بستگان خود تنها بوده و دیداری تازه کنند. قطعا بعد از بیش از ربع قرن مبارزه شبانه روزی و بی امان، سه روز مرخصی خللی وارد نخواهد کرد و تصور نمیشود آنان آنچنان در قرارگاه اشرف سرگرم مبارزه باشند که فرصت یک مرخصی چند روزه را هم نتوانند بدست بیاورند.

بنیاد خانواده سحر خالصانه و صادقانه از نامبردگان در بالا و سایر افرادی که وضعیت مشابهی دارند دعوت میکند تا بصورت رودرو در هر کجا که میل داشتند و با هر شرطی که مد نظرشان است با خانواده ها بطور مفصل گفتگو نمایند و از نزدیک و بدون واسطه و بطور دقیق در جریان خواسته های بر حق آنان قرار گیرند. پذیرش یا عدم پذیرش چنین خواسته معقولی قطعا میزان صدق سازمان و رهبری آنرا معین میکند.

بنیاد سحر، عراق، بیست و چهارم فوریه 2008

تماس (مرکز عراق)

saharfamily@yahoo.com

Tel: +964 – 7808481650 (فارسی، عربی)

تماس (خارج از عراق)

Sahar

BM 2632

London

WC1N 3XX

U.K.

Tel: +44 – 2076935044 (فقط انگلیسی)

خروج از نسخه موبایل