*شنبه 12 آبان
در روز شنبه جمعاً 11 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
سازمان رجوی؛ سرابی که ما را به نابودی کشاند
آقای هادی شبانی: … وقتی وارد سازمان شدم، ایده ها و اندیشه ای که در مورد سازمان و آزادی و شعارهایش در ذهنم بود باور داشتم، ولی هر روز که می گذشت و سال ها یکی پس از دیگری از راه می رسید و دیدن همکاری همه جانبه نیروهای سازمان با ارتش عراق دیگر آن باورها را تبدیل به یاس کرده بود تا این که عملیات فروغ جاویدان فرا رسید. بعد از آن فکر می کردم مانند گروه های انقلابی دیگر کشورها رهبری باید به خاطر اشتباه در محاسبه انجام عملیات و به کشتن دادن نیروها از خودش انتقاد کند ولی این گونه نشد و رجوی چهره واقعی خودش را نشان داد و مقصر اصلی را نیروها معرفی کرد. آن باورها و آرزوهایی که برای آزادی مردم ایران داشتم و فکر می کردم رجوی می تواند آن آزادی را به ارمغان بیاورد فروریخت. اما این شناخت دیگر کارآیی نداشت چون رجوی تصمیم گرفته بود که راه خروج از مناسبات را ببندد. و ما هم مانند یک زندانی باید در قرارگاه اشرف می ماندیم و دلمان را به شعارهای توخالی سرنگونی رجوی خوش می کردیم. هر روز و هر سال از پس همدیگر می گذشت ولی باز خبری از سرنگونی نبود و تبدیل به شعاری شده بود که در موقع تحویل سال با گفتن انشاالله سال آینده در تهران باشیم دلمان را خوش می کردیم و رجوی هم با تولید شعاری مانند سال سرنگونی، استارت سرنگونی، دیدن دکل سرنگونی و اراجیفی از این مدل سعی می کرد به نیروها انگیزه ماندن در مناسبات بدهد!…
یازدهم آبان روز آزادی و روز بازگشتم به زندگی
… یازدهم آبان رسید همه افرادی که در رده بندی ما بودند برای نشست رفته بودند. یکی از مسئولین من را صدا زد و به اتاق جواد خراسان رفتیم. جواد گفت آیا هنوز قصد ترک تشکیلات را داری؟ گفتم بله. گفت اشکال ندارد. الان برای بازرسی وسایل تو می آیند و بعد از آن هر جا که خواستی بر.و من تمام وسایل را برای رفتن آماده کردم. هوا که تاریک شد برای بازرسی وسایل من آمدند همه وسایل را بازرسی کردند کارت هویتی که آمریکایی ها داده بودند را گرفتند و تمام عکس های من را گرفتند. وقتی اعتراض کردم که چرا کارت هویت را می گیرید گفتند این کارت متعلق به سازمان است.
ببینید این ها حتی کسی که از آن ها جدا می شود می خواهند که بی هویت باشد. رجوی گفته بود که هر جا که باشیم شما را به عنوان جماعت رجوی می شناسند. ببینید این ها چقدر سخیف هستند. کسی که حدود سی سال در سرما و گرما و زیر بمباران همراه شان بود چه تنظیمی کردند.
بعد از بازرسی گفتند الان می توانی بروی! در شب تاریک و کشور غریب سؤال کردم کجا بروم در شب تاریک گفتند به ما ربطی ندارد هر جا خواستی برو. حتی آدرس کمیساریا را هم ندادند. گفتند یک خودرو می آید و تو را می برد. برو هتل یا هر جای دیگری که خواستی برو….
چه رمز و رازی پشت این همه تبلیغات دروغین است؟!
… تعریف بی حد و حصر هر فرقه منحط و مخرب از خود امری کاملاً طبیعی است، اما فرقه رجوی در دست یازیدن به این امر شورش را درآورده و به هر کسی از اعضایش که مختصری دستش قلم می گیرد، مدام دستور صادر می شود که در عرصه توسعه خودخواهی و ترویج هر چه بیشتر کیش شخصیت غیرقابل تصور رهبران خود بنویسد!
خلاصه این که خود ستایی به بخش مهم کار مریدان رجوی تبدیل شده است. مثلاً یکی از همین مداحان و بادمجان دورقاب چین های رجوی در نوشته ای درباره فضائل سازمان رجوی ادعا کرده که مجاهدین برای همه ایرانیان خودشان را فدا کرده و می کنند!
سؤال این است که سازمانی که حتی هوای اعضای داخلی خود را ندارد چگونه می تواند ادعا کند هوای همه اقشار ایران زمین را دارد؟!
… آیا دادن اطلاعات کشور به شقی ترین دشمنان مردم ایران و تواناتر ساختن این دشمن برای کشتار هر چه بیشتر مردم و نابودی زیر ساخت های آن ها در زمره فداکاری شما به حساب می آید؟!…
*یکشنبه 13 آبان
10 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
پیوند ملت ایران ناگسستنی است
از آلبانی تا تهران
… در دنیای آزاد، هیچ کس وقتی حق انتخاب دارد، علیه کشورش لجن پراکنی نمی کند. اما متأسفانه، گروهی از همرزمان سابق همین اعضا که هنوز تحت سلطه سرکردگان فرقه رجوی هستند، اگر اجازه ورود به سالن های ورزشی را داشتند، مجبور بودند علیه کشورشان و تیم های ملی ورزشی شعارهای شرم آور بدهند و هجمه روانی غیرقابل وصفی را علیه ورزشکاران ایرانی وارد کنند. به عنوان مثال، در حین مسابقات فوتبال جام جهانی ۹۸ فرانسه، فرقه رجوی با شعارهای ضد ایرانی، صحنه ای شرم آور را رقم زدند.
اما حالا، در آلبانی، شاهد صحنه ای متفاوت بودیم. اعضای انجمن نجات آلبانی با حضوری پرشور در مسابقات کشتی، نشان دادند که ورزش فراتر از مرزها و اختلافات سیاسی است و می توان در آن به اتحاد و همدلی رسید….
خروجی تاریکخانه رجوی
… فرقه رجوی را به خاطر عقاید افراطی و دگماتیک از نادرترین فرقه هایی به شمار آورد که جهان به خود دیده است. فرقه ای که با فرامین و قوانین خاصی افراد زیادی را در خود محبوس کرده است. فرقه رجوی عواقب خوفناکی را برای خروج اشخاص ترسیم کرده است. در گام اول تهدید و اگر تهدید کارساز نباشد، تشکیل و برگزاری جلسات عمومی و سوژه قرار دادن فرد همراه با توهین های دسته جمعی و استفاده از اعمال فشار جمع بر سوژه است.
… رجوی ملعون به شدت از خروج اشخاص واهمه دارد. چون رهایی افراد در دنیای آزاد منجر به افشای ماهیت تروریستی و عقاید فرقه گرایانه سازمانش می باشد و از آنجایی که در دنیای امروزی این عقاید و اقدامات مورد پسند نیست و محکوم جوامع بین المللی است هرگز تن به رهایی اشخاص نمی داد. از اینرو هر فردی که وارد تشکیلات رجوی می گردید تمام مدارک هویتی اش با زور اخذ می گردد. رجوی در این مورد می گفت : “تمام نیروها باید هویت خود را از من بگیرند چون من هستم که باید پاسخگوی شما باشم و هر کس را با رهبرش مورد مواخذه قرار می دهند.”…
تسخیر سفارت آمریکا، مجاهدین خلق و یک چرخش
… مسعود رجوی هم با استقبال از این اقدام انقلابی، اعلام آمادگی کرد که نیروهایش را برای مقابله با تهاجم احتمالی آمریکا، تحت فرماندهی امام خمینی قرار دهد و پیشنهادات مختلفی هم ارائه داد، از جمله اینکه سفارتخانه تبدیل به موزه جنایات آمریکا و شهدای انقلاب شود و همزمان نیز خواهان سفت و سخت شدن مسائل امنیتی و تشدید حفاظت از مقر امام خمینی شد.
بیش از چهار دهه از آن سالیان می گذرد و امروز بیش از هر زمان دیگر شاهد وابستگی سازمان مجاهدین خلق (به رهبری مسعود و مریم رجوی) به آمریکا هستیم و آن ها بدون هیچ تناقض و لاپوشانی، نزدیک ترین جریان ایرانی به لابی های آمریکایی شده اند و کمتر زمانی است که مریم رجوی و سایر سران مجاهدین خلق با چند شخصیت آمریکایی، از پارلمانترها و سناتورها گرفته تا برخی مقامات کاخ سفید، دیدار و گفتگو نداشته باشند یا جلسه ای در نیویورک یا واشنگتن با حضور آنان برگزار نکنند؛ و از قضا شخصیت هایی که بیش از همه مورد علاقه زوج رجوی هستند، تندروترین و جنگ افروزترین نفرات از هر حزب و جناح به ویژه نومحافظه کاران هستند.
… حضور مستمر سران مجاهدین خلق در کنار سناتورها و مقامات دست چندم آمریکایی و تلاش بی وقفه برای راهیابی به کاخ سفید و یا پارلمان آنجا، و در کنار آن تلاش بی مانند برای انتقال یا سفر مریم رجوی به آمریکا، همگی نشانگر یک افراط گرایی عجیب در مریم رجوی برای به رسمیت شناخته شدن از سوی دولت آمریکاست….
*دوشنبه 14 آبان
در این روز کلاً 10 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
افتتاحیه نمایش مستند “مادر، عشق، جدایی” در شهر اشکودر آلبانی
روز یکشنبه 13 آبان 1403 (برابر با 3 نوامبر 2024) نمایش مستند “مادر، عشق، جدایی” به کارگردانی آلدو سولولاری در سالن همایش هتل گلدن پالاس شهر اشکودر آلبانی برای تعدادی از مدعوین و علاقمندان آلبانیایی برای اولین بار به نمایش درآمد.
… مستند 40 دقیقه ای “مادر، عشق، جدایی” که رنج و درد مادران و خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه فرقه ای مجاهدین خلق در مانز را به تصویر می کشد پخش شد. این مستند تأثیرات احساسی فوق العاده ای بر روی همه حاضران گذاشت. جمله ای که مدام از جانب حضار تکرار می شد این بود که: “ما از این همه درد و رنج اعضا و خانواده ها که سران مجاهدین خلق مسبب آن بوده اند بی اطلاع بودیم.”
خانم اریسا ادریسی توضیحات تکمیلی در خصوص مستند داد و آنگاه آقای آلدو سولولاری به سخنرانی پرداخت و انگیزه خود از سفر و دیدار با دو تن از مادران و سپس ساخت این مستند را که با کمک عواملی در ایران و استفاده از فیلم هایی از سوابق امر انجام گرفت تشریح نمود….
26 مهر، سرآغاز تحمیل انقلاب مریم به مجاهدین – قسمت سوم و پایانی
به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب ایدئولوژیک مریم
… مسعود گفت که به مریم پیشنهاد ریاست جمهوری داده ایم و او حاضر به پذیرش و ترک شما نیست. مریم هم از ابتدا با غم و اندوه به میدان آمده بود، در این برنامه شروع به ناز و کرشمه کرد و گفت این مسئولیت برایم سنگین است. اما در انتها نقش خود را تغییر داد و گفت به خاطر درخواست شما و اعضای سازمان و این که می دانم باید هزینه مبارزه را تقبل کنم، این مسئولیت را می پذیرم. و از این نقطه، وی شروع به شادی و خندیدن کرد و پرده دوم که پخش شیرینی و رقص و آواز بود کلید خورد. برای اولین بار، مسعود هم به پایین سن آمده و مقداری رقصید. روزهای بعد که همه به قرارگاه های خود بازگشتند، چنین برنامه هایی در سایر قرارگاه ها نیز ادامه یافت. یک هفته بعد هم خبر ریاست جمهوری مریم و انتقال او به فرانسه از رسانه های مجاهدین پخش شد که تبعات خاص خود را داشت. اما آنچه برای مجاهدین به دنبال داشت، موج جدیدی از انواع سرکوب، تحقیر و فشارهای روحی بود که در زندانی شدن صدها معترض، شکنجه کردن ده ها مجاهد به جرم حل نشدن در انقلاب مریم، قتل چند عنصر مقاوم و نهایتاً برگزاری نشست سرکوب “حوض” از سوی مسعود رجوی برای کلید زدن تحقیرهای دسته جمعی بود.
مسعود ادعا کرد که مریم را به عنوان “یک موشک استراتژیک ضدبورژوازی” به “خط مقدم نبرد با سرمایه داری” فرستاده است. اما گذر زمان نشان داد که مریم نه تنها اهل مبارزه با بورژوازی نبود، بلکه گام به گام، تبدیل به بخشی از سیاست ضد ایرانی غرب علیه ایران خواهد شد. واقعیتی تلخ که امروزه تمام مردم ایران شاهد آن هستند و می بینند که این ملکه ترور، هر روز در آغوش جنگ افروزترین سیاستمدار آمریکایی و صهیونیستی شناور است و فعالیت های او تنها منافع ملی ایرانیان را تهدید می کند و همگی به نفع صهیونیسم و امپریالیسم جهانی است….
انعکاس کنفرانس اشکودر در شبکه های تلوزیونی آلبانی
در تاریخ 13 آبان 1403 برابر با 3 نوامبر 2024، مستند “مادر، عشق، جدایی” به کارگردانی آلدو سولولاری در سالن همایش هتل گلدن پالاس شهر اشکودر آلبانی برای جمع کثیری از مدعوین و شخصیت های دانشگاهی و مذهبی و صاحب منصبان اداری به نمایش درآمد.
در این برنامه 4 شبکه تلویزیونی ساعاتی قبل از شروع برنامه اکیپ خبرنگاری و فیلمبرداری به محل اعزام کردند و اقدام به تهیه گزارش و فیلم و مصاحبه نمودند که گزارشات تصویری تهیه شده بلافاصله روی آنتن رفت و پخش گردید….
متن سخنرانی آلدو سولولاری در کنفرانس اشکودر
… این فیلم فقط به تصویر کشیدن رنج نیست. این یک فراخوان برای آگاهی است، پیامی برای همه ما، به ویژه برای عموم مردم آلبانی، برای حمایت از این مادران و فرزندانشان. درد، اشک و رنج آن ها گواه واقعیتی تلخ است، اما فیلم ما قدرت فداکاری و اعتقاد را نیز برای بازگرداندن آنچه از دست داده است نشان می دهد.
در حین فیلمبرداری این فرصت را داشتیم که اتفاقات و احساسات عمیقی را تجربه کنیم که عوامل آلبانیایی و ایرانی ما با مهارت توصیف کردند. آن ها یک پیام قوی از وحدت را به نمایش گذاشتند و نشان دادند که عشق و قدرت مادری قدرتمندتر از هر تفکر تروریستی است.
فیلم ما انعکاسی از واقعیتی غم انگیز و در عین حال دریچه امیدی به آینده ای روشن تر است. آنچه ما می خواهیم انجام دهیم ایجاد یک حس همبستگی است تا همه ما در کنار کسانی باشیم که در درد و رنج هستند….
*سه شنبه 15 آبان
در این روز 11 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
مکانیزم های خروج از مجاهدین خلق به روایت محمدرضا ترابی
دشوارترین تصمیم زندگی
آیا اعضای مجاهدین خلق امکان خروج از تشکیلات را دارند؟ اگر پاسخ این سؤال مثبت باشد، چه مکانیزم هایی برای خروج وجود دارد؟
واقعیت این است که در سال های اخیر افراد زیادی از تشکیلات مجاهدین خلق جدا شدهاند اما کماکان حدود دو هزار نفر در قرارگاه این سازمان در کشور آلبانی باقی هستند که احتمالاً شمار زیادی از آن ها خواهان ترک قرارگاه و تجربه زندگی در جهان آزاد هستند.
محمدرضا ترابی کودک سرباز و عضو پیشین مجاهدین خلق در اسپیس مورخ 27 مهرماه 1403 در پلتفرم ایکس از مکانیزم های خروج از مجاهدین خلق در دوران حضور در عراق و آلبانی از گذشته تا امروز، گفت. او در آغاز سخن یک جمله کلیدی در این باره گفت که شایان توجه است: “واقعیت این است که امکان خروج از مجاهدین وجود دارد اما خیلی خیلی سخت است.”
… با این وجود، به عقیده ترابی، شرایط امروز اعضا به دشواری شرایط حاکم بر عراق نیست اما افراد یا آنقدر پیر شده اند که دیگر انگیزه خروج ندارند و خود را برای ساختن یک زندگی مستقل در بیرون از تشکیلات خیلی پیر میبینند و یا به لحاظ شخصیتی و روحی تاب تحمل دو سال انزوا و سرکوب پیش از اخراج، در بخش خروجی تشکیلات را ندارند.
محمدرضا ترابی می گوید: فکر کنید در جایی زندگی کنید که اگر درخواست جدایی کنید همه به شما به چشم خائن نگاه می کنند! بدترین گناه از دید آن ها جدا شدن از مجاهدین است. در این شرایط هر کسی که از این فرقه جدا شود واقعاً شجاعانه سخت ترین تصمیم عمر خویش را گرفته است.
تروریسم نهادینه شده در تار و پود سازمان مسعود رجوی
… در اوایل انقلاب ترور مردم بی گناه و سران جمهوری اسلامی و هر کسی که مخالف سازمان بود و موافق رژیم ایران را در دستور کار خود قرار داده بود. تا این که جنگ شروع شد.
سازمان مسعود، در جنگ فعالیت های تروریستی خود را با جاسوسی در جبهه های جنگ و گرا دادن به نیروهای بعث و جنگیدن دوشادوش نیروهای صدام و به کشتن و اسارت درآوردن نیروهای ایرانی ادامه داد.
مسعود رجوی در مزدوری صدام تا آنجا پیش رفت که حتی اکراد عراقی را نیز به خاک و خون کشید. مجاهدین خلق بعد از سقوط صدام مجبور به خروج از عراق شدند و با واسطه گری آمریکا در آلبانی جای داده شدند و تاکنون در آلبانی هستند.
… تروریسم و خشونت ورزی با تار و پود این گروه عجین شده است چرا که رهبران مجاهدین جز به اهداف قدرت طلبانه شان به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند. نه اخلاق می شناسند، نه میهن و هم وطن و نه انسانیت. آن ها به جز منافع خود برای هیچ کس و هیچ چیز دیگر ارزشی قائل نیستند حتی اعضا و افراد بی گناهی که فریب شعارهایشان را خوردند و به آن ها پیوستند.
ما دارایی های مسعود رجوی محسوب می شدیم
… مردها اگر با زن های خود وارد نظام برده داری رجوی می شدند، در همان بدو ورود باید زنان خود را طبق “بند الف” انقلاب رجوی ها، طلاق داده و طبق “بند ب” این به اصطلاح انقلاب درونی، در حریم رهبری قرار می دادند و تقدیم حرمسرای رهبر می کردند و دیگر حتی حق نداشتند به آن زن، لحظه ای فکر کنند، چه برسد به این که با او یک کلمه صحبت کنند، اگر مرد یا زنی در سازمان مجاهدین خلق با همسر سابق خود، به صورت اتفاقی روبرو می شد، یا در نشستی او را می دید، در صورت حتی سلام کردن، باید روزها و ساعت ها از این عمل خود، ابراز ندامت و انزجار و پشیمانی می کرد. زن ها فقط حق ارتباط با یک مرد و آن هم مسعود رجوی را داشتند. شاید این حرف های ساده، برای برخی غیرقابل باور و مسخره باشد، اما در این سازمان یک قانون است که مردان حق ندارند با هیچ زنی صحبت عادی داشته باشند، زنان هم حق دلسوزی برای مردان را ندارند.
… امروز در آلبانی و در مجاورت روستای مانز، صدها انسان، زندانی افکار پوسیده رهبران این سازمان هستند، در درون حصارهای بلند اقامت اجباری می کنند، همه چیزشان تحت کنترل است، حقوق اولیه بشر در مورد آنان رعایت نمی شود، حق آزادانه استفاده از امکانات پزشکی را به صورت استاندارد ندارند، اکثراً افسرده و درخود و ناامید از آینده هستند، سالخورده و پیر شدند، اما تا لحظه ای که نفس می کشند باید در خدمت ارباب فرقه باشند. متاسفانه هیچ رسانه ای حق ورود به این منطقه به شدت حفاظت شده را ندارد، هیچ عضو این فرقه هم حق دسترسی آزادانه به فضای مجازی و اخبار آزاد را ندارد و لذا نمی توان به صورت مستقیم به کمک آن ها شتافت….
*چهارشنبه 16 آبان
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
جایگاه و تعریف خانواده در ادبیات سخیف رجوی
… چرا رجوی در اولین گام تلاش می کند ارتباط اعضا با خانواده را قطع کند؟! این ارتباط چه در داخل تشکیلات فرقه باشد چه در خارج از تشکیلات .
در این روش رجوی با فشار آوردن بر اعضا این گونه وانمود می کند که به لحاظ اعتقادی و ایدئولوژیکی این امر به نفع خود فرد است تا در مبارزه تمام عیار حضور داشته باشد و در این امر خانواده حائل مبارزه شمرده می شود. لذا فرد بدون حضور خانواده در امر سرنگونی پتانسیل و راندمان بالاتری داراست. فرد و عضو اسیر به ناچار به این اجبار تن داده و یک پله از خود تهی و به رجوی نزدیک می شود. در این مرحله رجوی کیش شخصیت خود را بنا نهاده و با این تفکر دگم و عقب افتاده سال های متوالی در روح و ضمیر افراد نفوذ و رخنه می کند. این نفوذ تا آنجایی پیش رفته که برخی از اعضا در هنگام دیدار با خانواده خود، در مقابل عزیزان خود ایستاده و اقدام های ناشایستی از خود بروز بدهند. در واقع این همان مغزشویی و رخنه در ذهن و تفکر اعضا می باشد.
… در یک لحظه وقتی شخص به ندای درون خود گوش فرا دهد فشارها کنار رفته و آن رها می یابد. در اینجاست که تمام القائات رجوی یک شبه پودر خواهد شد….
نعمت شکنجه گر، از قاضی دادگاه طلب اموالش را می کند
… یکی از شکنجه گران نعمت اولیائی فرزند رمضان و اهل تنکابن بود. او که جثه ای نسبتاً درشت و دست های سنگینی داشت…جزو چماق دارهای رجوی و از مسئولین پذیرش بود. هر کس را می خواستند به مکان نامعلومی ببرند، او جلودار بود و دست بزن داشت… وقتی به او فرمان شکنجه می دادند، تبدیل به یک جانی و وحشی می شد و بدون لحظه ای تفکر و تعقل، فقط حمله می کرد و برایش فرقی نمی کرد که این نفری که او را بی محابا می زند، کیست و تا دیروز با او نشسته و چایی می خورد و نیشخند می زد.
امروز چطور شده است که این فرد از قاضی دادگاه 104 نفر، طلب اموالش را در تنکابن می کند؟
… یادش رفته که چه جنایاتی را در ایران و در عراق فرماندهی کرده است… چرا به دادگاه صالحه در همان آلبانی نمی رود و درخواست مال و اموالش را نمی کند…. هنوز دادگاه 104 نفر به صدور احکام قطعی نرسیده است که ببینید متعاقب آن، چه موش های بزدلی از سوراخ هایشان، بیرون کشیده خواهند شد….