مسعود رجوی معتاد قدرت پرستی و دروغ پردازی بود

اگر جملات زیر را ملاحظه کنید، شاید گوینده آنها را بشناسید:

“شورای ملی مقاومت ، آلت دست مجاهدین است، آنها تعهد به استقلال و آزادی را بالکل زیر پا گذاشتند، شورا را هم به ستون پنجم عراق مبدل کردند، او معتاد قدرت پرستی است و دچار انحطاطی است که حد نمی شناسد، در دروغ پردازی گوی سبقت را ربوده است، در مونتاژ و قلب سازی به آنجا رسیده است که در ایران هیچ شخص ، دسته و یا سازمانی ، نظیر آنرا انجام نداده است، خود، ایشان را بسیار گستاخ، دروغگو زورمدار و دارای اخلاق منحط سیاسی خوانده که بسا فراتر از آن اصل استالینی، عنداللزوم دعاوی مشابه ” ادعای خدائی ” دارم. پس از آنکه او نتوانست ما را همانند خودشان به موضع ستون پنجم عراق بکشاند و پس از انتشار مقاله ی دروغ های طارق عزیز، تصمیم به جدائی گرفتم، او دروغ های بسیار بهم بافته است ، توتالیتاریست ها و هژمونی طلب ها را ببینید، اینقدر آزادی نمی دهند که آدم حرفش را بزند، اگر از من بپرسید رفتن به عراق خودکشی است، فکر می کنید میلیون ها نفر می ریزند ، اسلحه بدست؟ چرا این نیروها درکردستان جمع نشدند؟ کدام ملت در حال پیروزی است که برود در خاک بیگانه با ملت خودش از خاک بیگانه بجنگد؟ هیچ دولتی نباید روی آلترناتیو مسلط باشد، من این رفتن به عراق را معارض استقلال می دانم، از راههای نامطلوب نمی توان به هدفهای مطلوب رسید، هیچ راهی برای مشروع گرداندن سازش با رژیم عراق نمی بینم و این کار را خودکشی می دانم. شورائی درست کردید که کسی نمی آید، باید اخلاق و بیانتان را درست کنید تا اعتماد کنند و بیایند، ایران خدای ناکرده قبرستان هم بشود شما در آن کاره ای نمی شوید، چگونه بتوانم متنی را امضاء کنم و به شورائی متعهد گردم که اصل هژمونی را زیرپا گذاشته است…”

این صحبت ها مربوط به بیش از 40 سال قبل در مورد مسعود رجوی و شورای کذائی او است، کسی این صحبت ها را گفته است که مدت زمانی ، پدرزن مسعود هم بود، از نزدیک او را می شناخته است و به شخصیت وطن فروش مسعود رجوی آگاه بوده است، این صحبت ها از زبان ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع حکومت ایران بوده است که در سال 1360 در لباس مبدل با مسعود رجوی ایران را ترک کرد. شعبده باز گروه مجاهدین خلق ، پس از مدت کوتاهی که اشرف همسر اولش در ایران کشته شد، فیروزه بنی صدر 16 ساله را با حقه بازی به عقد خود درآورد! هنوز چله اشرف زن اول مسعود درآمده یا نیامده بود، او شروع به فریب این دختر جوان 16 ساله کرد. فیروزه که مثل بقیه نفرات دور و اطراف مسعود ، خام حرفها و شعارهای او شده بود، وارد بزرگترین انتخاب اشتباه زندگی خود شد. مهریه اش را هم آزادی و استقلال ایران قرار داد، فیروزه با سن کم و با اینکه نزدیک به 20 سال از مسعود رجوی کوچکتر بود، می فهمید که استقلال یک اپوزیسیون همیشه باید حفظ شود، اما مسعود رجوی این مهم را هرگز نفهمید. مسعود رجوی وقتی نتوانست بنی صدر را زیر قبای خودش بیاورد ، شروع کرد به ناسازگاری با او و البته بزرگترین استفاده را از ابولحسن بنی صدر کرد و خود را در رسانه های خارجی و داخلی تا حدودی مطرح کرد، بنی صدر، خیلی زود به این نتیجه رسید که مسعود رجوی فقط در پی قدرت و شهرت و پول است. وقتی مسعود رجوی ادامه حیات ننگین خود را در آویختن به آغوش صدام حسین دید، بنی صدر خود را کنار کشید و این حداقل شرافت را داشت که با بیگانه ها بصورت علنی وارد وحدت نشود. فیروزه در این میان نمی توانست خودرایی های مسعود رجوی را قبول کند، در یکی از مصاحبه های فیروزه بنی صدر همسر دوم مسعود رجوی آمده است :

من و پدرم ساعت ها گفتگو و بحث با مسعود رجوی داشتیم و او را از عواقب رفتن به عراق و همکاری با متجاوز بر حذر کردیم و حتی می دونست که این، عامل اصلی طلاق ما خواهد بود ولی هیچ فایده ای نداشت و او به صورتی دگم و هیستریک دنبال مطرح شدن و قدرت در ایران بود، او بر تصمیم گرفته شده خودش اصرار ورزید و همین عامل اصلی طلاق و جدائی ما شد.

دکتر فیروزه بنی صدر در مصاحبه‌ای با بتول سلطانی از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق، در نقد مسعود رجوی گفته: “مگر فرقه اسماعیلیه نبود که رهبری این فرقه در ایام ماه رمضان همه مریدان خود را جمع کرده و می‌گوید که به من وحی شده که الان باید شراب بنوشیم و زنان و مردان با یکدیگر آمیزش جنسی داشته باشند؟ بنابراین آقای رجوی نیز از این امر مستثنی نیست چرا که عینا به مثابه رهبر یک فرقه عمل می‌کند، بنابراین مطالب حزن‌انگیز شما نه تنها عجیب نیست، بلکه روند قانونمند و تکاملی رشد یک فرقه است.”

البته در آنزمان مریم قجر عضدانلو رئیس دفتر مسعود رجوی بود و معاشقه هایی بین آن دو نیز درجریان بود که همسر دوم مسعود ، به این موضوع زیاد نپرداخته است، حتی شواهد متقن و مستند هست که در آنزمان مریم از مسعود حامله شده و برای سقط جنین به بیمارستان برده شده بود، این مطلب را کاملا مستند از قول یکی از محافظین مسعود رجوی نوشته ایم.

مسعود خدابنده : “مسعود رجوی و مریم عضدانلو هیچ وقت بصورت رسمی ازدواج نکردند. طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی هم رسمی و شرعی نبود. البته باز من بخاطر کارم (حفاظت) بخاطر دارم که مریم قبل از ازدواج با مسعود از وی باردار بود و برخی هم فهمیده بودند. انتقال مریم به بیمارستان برای کورتاژ توسط برادرِ مسعود رجوی (صالح رجوی) انجام شد و من هم حفاظت را به عهده داشتم.”

شناخت شخصیت شخیص و نادرالوجود مسعود رجوی ، کار آسانی نیست، دهها، صدها و بلکه هزاران انسان صادق و وطن پرست ، خام شعارهای او شدند و چه بسا سالهای مدیدی از زندگی شان تلف شد. سپاس مندی بیکران مسعود رجوی از خود، رفته رفته او را به این دروغ بزرگ رهنمون شده بود که گویا برای خودش “خدایی” است .

شخصیت ابوالحسن بنی صدر، اصولی نبود و در جریان بالا و پائینی های بعد از انقلاب ، دوام نیاورد و در چاله مجاهدین خلق افتاد. اما در جریان لغزش تاریخی مسعود رجوی به آغوش صدام حسین ، هوشیاری به خرج داد و وارد بازی این کلاهبردار نشد.

اما جملات بنی صدر در خصوص مسعود رجوی ، آنهم 40 سال پیش ، البته که جای تامل و تفکر دارد، تک تک این جملات باید بارها و بارها مرور شود تا به شخصیت دجال گونه مسعود رجوی بیشتر پی برد.

در نمایشگاههایی که انجمن های نجات استان ها در برخی دانشگاهها و مراکز فرهنگی – اجتماعی برگزار کرده اند، اکثر مراجعه کننده ها اذعان می کردند که سازمان مجاهدین را اینگونه نمی شناختند. اصولا فرقه ها در فریب آدم ها ، ید طولایی دارند، از هر قشر را می توانند با استفاده از ویترین های شیک بیرونی شان گرفته تا حرفهای پرطمطراق شان براحتی فریب دهند، هیچ کس نمی تواند براحتی از گزند ترفند های این فرقه ها و رهبران شیاد آنها ، جان سالم بدر ببرد، راه کار اول و آخر هم تحقیق و مطالعه و تفحص، حول هر موضوعی، قبل از انتخاب است، با ذکر مجدد برخی کدهای بالا در مورد مسعود رجوی ، مطلب را به پایان می برم ، به این امید که همیشه کسب آگاهی و آگاهی بخشی در هر موضوعی را حق خود بدانیم.

“مسعود رجوی ، معتاد قدرت پرستی است و دچار انحطاطی است که حد نمی شناسد، در دروغ پردازی گوی سبقت را ربوده است، در مونتاژ و قلب سازی به آنجا رسیده است که در تاریخ ایران هیچ شخص ، دسته و یا سازمانی ، نظیر آنرا انجام نداده است.”

محمدرضا مبین

خروج از نسخه موبایل