قصه تلخ و دردناک کودک سربازان چگونه شکل گرفت؟ – قسمت دوم

در قسمت قبل توضیح داده شده که تا قبل از بحث طلاق و جداسازی زوج های مجاهد کودکان در داخل پادگان های نظامی در عراق زندگی می کردند و در روزهای آخر هفته اجازه داشتند به نزد پدر و مادر اصلی یا تشکیلاتی خود بروند. حضور کودکان گذشته از اینکه عواطف پدران و مادران را زنده و محیط خانواده را گرم می کرد، یک وسیله سرگرمی برای دیگر اعضا و بویژه مردان مجرد بود.

در جریان حمله نظامی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق مجاهدین خلق اگر چه در این جنگ متحمل زیان فراوان شد و النهایه بازنده اصلی بود، و ارباب رجوی صدام بشدت تضعیف شد، ولی رجوی در منتهای فریب کاری تلاش کرد که ورق بازی را به سود خود برگرداند. در آن شرایط جنگی مجاهدین خلق تلاش کردند، ابتدا سلاح ها و نیروهایشان را در صحرای کفری استتار و اختفا سازند و در گام بعد با صرف میلیونها دلار شرایط انتقال کودکان که معضل اصلی انقلاب او بودند از عراق را فراهم نمایند.

کودکان مجاهدین خلق در ابتدا از ادامه تحصیل منع شدند و مدارس و تفریح گاههای آنها بدلیل شرایط جنگی تعطیل شد. چند هفته کودکان در داخل سنگرهای نمور و تاریک نگهداری می شدند. در آن ایام نیروهای ائتلاف روزانه 2500 پرواز در آسمان عراق داشتند. که از آن تعداد 1200 پرواز عملیاتی بود. هدف اصلی بمباران کاخ صدام و دیگر اهداف نظامی دولت عراق بود. شهر بغداد در آن برهه بیشترین حجم بمباران ها را تحمل کرد.

با اسکان نزدیک به 800 نفر از کودکان در پایگاهها و هتل های شهر بغداد طی چند هفته اقامت چندین راکت به اطراف پایگاههای کودکان اصابت کرد، که در مواردی شیشه ساختمانها شکسته شد. ولی آسیب جدی به کودکان وارد نشد. رجوی با سوء استفاده از شرایط جنگی و شدت بمبارانها والدین کودکان را مجبور ساخت تا با انتقال کودکان خود از عراق به هر نقطه ای که مجاهدین خلق مصلحت می داند، موافقت نمایند. پایگاههایی که کودکان در آن مستقر بودند هیچکدام استحکامات ضد راکت نداشتند، آب و برق عمدتا قطع و جیره غذایی به حداقل رسیده بود.

بهانه مسئولین مجاهدین خلق هم طبق معمول شرایط تحریم عراق بود. این در حالی بود که رهبری مجاهدین خلق مایحتاج زندگی و موادغذایی و سیگارش را از کشور فرانسه وارد عراق می کرد. کودکان می بایست روزانه دهها بار با شنیدن آژیر قرمز همراه با ترس و ضجه های وحشت آفرین به زیر زمین های تاریک پناه ببرند و سپس با آژیر سفید بار دیگر به اتاق های تنگ و سرد و مملو از نفرات باز می گشتند. کودکانی که پدر و مادر داشتند، این فرصت برایشان بدست آمد تا برای آخرین بار با والدینشان خداحافظی تلخی داشته باشند. در شرایطی که تمامی مردم دنیا با نگرانی جنگ نیروهای ائتلاف با عراق را دنبال می کردند، کودکان مجاهدین خلق از خاک عراق خارج شدند تا بخشی از آرزوهای رجوی جامعه عمل بپوشد.

اولین پناهگاه کودکان بعد از ترک عراق، امان پایتخت اردن بود. در این کشور کودکانی که سالها با یکدیگر انس گرفته بودند و خاطرات تلخ و شیرینی را در محیط های تشکیلاتی با خود به همراه داشتند، از یکدیگر جداشده و گروه گروه به کشورهای مختلف اروپایی، اسکاندیناوی، استرالیا و کانادا و آمریکا فرستاده شدند. این کودکان عمدتا بطور غیر قانونی و با مدارک جعلی وارد خاک آلمان میشدند.

کشور آلمان سرپل دوم کودکان مهاجر بعد از کشور اردن به شمار می رفت. کودکان در کشور آلمان، ابتدا در شهر کلن که این شهر مرکز فعالیت های سیاسی، تبلیغاتی و جاسوسی مجاهدین خلق و در پایگاههای موسوم به حاتمی، موسوی و… اسکان داده شدند. تعدادی از این کودکان را به خانواده های هوادار سپردند، تا از این طریق حلقه های وصل هواداران مجاهدین خلق توسط کودکان جنگ زده با مجاهدین خلق را مستحکم نمایند. کودکانی که سن تقریبی 2 ماه تا 10 سال داشتند و در پایگاههای شهر کلن زندگی می کردند و در هراتاق در قالب 10 نفره اسکان داده شدند. آنها می بایست ضمن تحمل فشارهای روحی و روانی و عاطفی تحت آموزش های تشکیلاتی و ایدئولوژیکی هم قرار می گرفتند.

علی اکرامی

خروج از نسخه موبایل