ادعاهای پوچ مسعود رجوی و شورای میلی اش!

هرجا که دست داد، باند رجوی مصوبه فریبکارانه ای را با عنوان جدایی دین و دولت و آنهم به اسم شورای ملی مقاومت صادر می کند!

شورای ملی مقاومتی که در اثر دیکتاتوری محض و انحصار طلبی مسعود رجوی از همان ابتدا از اعضای غیر مجاهد خالی شد و حالا تنها نامی از آن باقی مانده است و در عمل یکی از بازوهای تبلیغاتی سازمان مسعود به حساب می آید و رجوی هر کجا که نیاز پیدا کند، در جهت فریبکاری هایش از نام آن استفاده می کند. جدایی دین از سیاست ادعایی است که رجوی ها سالهاست مطرح می کنند اما همچون دیگر ادعاهایشان  پوچ و توخالیست. این موضوع حتی در برنامه کذایی ده ماده ای مریم هم مطرح شده است، با این حال ملت ایران سالهاست که ذات واقعی رجوی ها را شناخته اند و برای شعارهایشان پشیزی ارزش قائل نیستند.

باند رجوی تاکید دارد که برنامه شورا دین اجباری و اجبار دینی را مردود می‌شناسد و هرگونه “استفاده از تبعیض و امتیاز و اجبار سیاسی و اجتماعی” در رابطه با اسلام را رد می‌کند.

این ادعا از جانب افرادی که مناسبات مجاهدین را از نزدیک درک کرده اند و برای ماهایی که شناخت مکفی از تاریخچه عملکردهای مسعود رجوی داریم به غایت مضحک است.

رجوی بارها و بارها از دین در جهت منافع خود بهره برداری کرده است. البته آن دین و اسلام انتخابی که خودش اختراع کرده است. رجوی قران را از دسترس اعضا خارج کرد و هر کجا لازم دید آیه ها را به نفع خود تغییر داد و تفسیر کرد. او حتی از نهج البلاغه هم غافل نماند و استفاده های خودش را از آن برد.

رجوی ها در حالی ادعای اعتقاد به جایی دین از سیاست دارند که مسعود رجوی را علناً امام زمان و یا نایب ایشان معرفی کردند و اعضا را ملزم به اطاعت بی چون و چرا از او کردند.

اگر باند رجوی به جدایی مذهب و سیاست اعتقاد داشت، لازم نمی آمد که برای تحمیل نظریات مالیخولیایی خود که در همه موارد بنفع آمال و آرزوهای کثیف خود اوست، از تفسیر دلبخواهی خود از احادیث و روایت های اسلامی و برای اقناع هزاران نفر از اعضای سازمان که دهه هاست به بندگان او تبدیل به برده خود کرده ، خودداری بکند!

رجوی که ادعای مسلمانی و بدتر از آن داشتن رابطه مستقیم با انبیاء و اولیا میکند، آیا قبول دارد که در برهم زدن اساس خانواده های مجاهدین، طلاق دسته جمعی آنها، جلوگیری از حضانت فرزندان توسط والدین خود، ممنوع کردن حق ازدواج که یک حق طبیعی دراسلام است و تصاحب زنان بی همسر شده مجاهدین و… ، دچار گناهان کبیره بی شماری شده است؟!

رجوی چرا اعضای تشکیلاتش را اگر پیرو ادیان دیگر بودند، مجبور می کرد تا از ابراز این موضوع خودداری کنند و قوانین اسلام را و یا بهتر بگویم قوانین دین من درآوردی رجوی را آن طور که خودش می خواهد پیاده کنند؟!

سران مجاهدین میگویند که ر‌أی آزادانه عموم ملت ایران را تنها معیار مشروعیت و قدرت سیاسی می‌شناسند! و اضافه بر این، تحمیل هر ایدئولوژی و عقیده‌ ای (از جمله ایدئولوژی مجاهدین) و حاکم نمودن اجباری معیارها و ضوابط آن (حتی بر یک فرد مخالف) را بر حسب تصریحات قرآنی و تأکیدات همه پیامبران و ائمه اطهار، جدی‌ترین علامت ضعف و بی‌ریشه‌گی و ناپایداری و سقوط محتوم آن می‌شناسند.

حالا سوال اینجاست که اگر واقعاً به چنین اصلی پایبند هستید چرا بدون حضور ملت ایران رئیس جمهور منتخب تعیین کرده اید؟! چرا حتی نظر اعضای داخل تشکیلات در این امر دخیل نبود؟! چرا سعی دارید هر صدای مخالفی و هر نقدی را در گلو خفه کنید؟!

یا ادعا میکنند که : ما عمیقا معتقدیم که شکوفایی واقعی اسلام در عدم استفاده از هرگونه تبعیض و امتیاز و اجبار سیاسی و اجتماعی میسر است.

پس چرا این تبعیض ها را در تشکیلات خود و با معیار نزدیکی و دوری هر فرد به رجوی اعمال میکنید و نشان میدهید که مسلمانی ظاهری تان هم همواره میتواند محل شک و تردید باشد و شما رهبران مجاهدین صرفا یاران وفادار ” ماکیاول ” میباشید!

رضا اکبری نسب

خروج از نسخه موبایل