در عصر ارتباطات امروزی، بر خلاف این تصور که دیگر دوره رمالی، فالگیری، دعانویسی و… تمام شده است، در گوشه ای از جهان در کمپی بسته و بشدت محافظت شده در دهکده مانز کشور آلبانی مریم رجوی به واسطه رمالی با چاشنی ایدئولوژیکی، تفکرات عده ای محدود از اعضای باقی مانده در مناسبات مجاهدین خلق را مسموم و تحت سلطه خود گرفته است. روزمرگی این افراد در گذر تیک تاک عقربه های ساعت چنان کسل کننده است که حتی حوصله خودشان را نیز ندارند! این واقعیت را می توان در چهره های عبوس و غم زده زنان و مردان گرفتار در کمپ مجاهدین خلق مشاهده کرد.
این افراد چون نمی توانند به امیال و خواسته های خود در دنیای واقعی برسند و از سوی دیگر عوامل و ماشین سرکوب مجاهدین خلق مجالی برای تفکر آزاد به آنها نمی دهد، لاجرم به تقدیر و سرنوشتی نامعلوم روی می آورند، به طوری که دیگر برای رسیدن به خواسته هایشان تلاش نمی کنند و خودشان را به تقدیری که سران مجاهدین برایشان رقم زدند سپردند. گویا زندگی در درون تشکیلات مجاهدین به طور واقعی متوقف شده است. در این میان سوالات تامل برانگیزی اذهان آدمی را مشغول می کند که چرا علیرغم یکنواختی و تکرار گذر زمان بیهوده و بی ثمر، اعضای حاضر در این کمپ تلاشی برای خلاصی از این شرایط به عمل نمی آورند؟ رهبران مجاهدین طی این سالها تلاش کردند با باورهای غلط و با القائات انقلابی کذب به ویژه ایجاد ترس کاذب نسبت به اعضای خود چنین وانمود کنند که در صورت جدایی دچار “خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ “خواهند شد .
در این میان اعضای نجات یافته و خانواده های اعضای گرفتار در صفت انجمن نجات رسالتی برعهده گرفتند تا با کنار زدن موانع مورد نظر، زمینه ساز رویدادها و پیش آمد های شگفت انگیزی شوند که ماحصلش رهایی و نجات خیلی از اعضای گرفتار طی سال های اخیر بوده است. فعالیت های انجمن نجات در سرتاسر کشور به ویژه فعالیت چشم گیر اعضای انجمن نجات آلبانی، تشکیلات رجوی را از زوایایی مختلف دچار دگرگونی کرده است و تفکرات اعضای اسیر را متحول و آنها را در مسیر انتخاب درست برای رهایی قرار داده است. بیخود نیست که رهبران مجاهدین خلق تا به این حد نسبت به انجمن نجات کینه و غضب نشان میدهند. صرف نظر از جوسازی ایادی فرقه رجوی علیه انجمن نجات، اعضای این نهاد بشردوستانه با افتخار و خستگی ناپذیر برای تحقق آزادی همه اسیران از قید و بند سران مجاهدین خلق تا پایان در کنار پدران و مادران چشم انتظار خواهند بود .
صمد اسکندری