التیسا بیلو، عضو آلبانیایی انجمن نجات و همسر علی هاجری، به عنوان مادر سه فرزند به خوبی احساسات مادران چشم انتظار اعضای گرفتار در تشکیلات رجوی را درک می کند. او به عنوان عضوی از انجمن نجات آلبانی در کنار دیگر اعضای انجمن، رسالتی برای خود تعیین کرده و در جهت آن تلاش می کند. رسالتی انسانی در جهت تحقق آرزوی دیرینه این مادران: دیدار و ملاقات و تماس با فرزندان شان و جگرگوشه هایشان. تمنایی که سالهاست در دل و جان این مادران رنج دیده سنگینی می کند.
التیسا بیلو همدلی خود با این مادران دور از فرزند را در قالب شعری زیبا بیان می کند:
وقتی دیگر به حرفم گوش نمی دهی یا به خواسته ام اهمیت نمی دهی.
من هنوز مادرت هستم
وقتی تصمیم گرفتی که من دیگر قدیمی شده ام و می خواهی راه خودت را بروی.
من هنوز مادرت هستم
وقتی بر میگردی و جواب می دهی، شکایت می کنی و بحث می نمایی.
من هنوز مادرت هستم
وقتی میروی و تکه ای از قلبم را با خودت میبری.
من هنوز مادرت هستم
و من همچنان به اندازه روز اولی که تو را در آغوش گرفتم دوستت دارم و خواهم داشت.
من هنوز مادرت هستم
و من برای تو دعا می کنم و اطمینان حاصل می نمایم که بالهای تو آنقدر قوی هستند که بتوانی پرواز کنی
من هنوز مادرت هستم
و من بهترین را برای تو خواهم خواست و جانم را فدای زندگی تو خواهم کرد.
من هنوز مادرت هستم
آغوش من همیشه برای خوش آمد گویی به تو وقتی بیایی باز خواهد بود
من هنوز مادرت هستم
و تا آخرین نفسم عشق تو را با خود حمل خواهم کرد. و من هر روز خدا را به خاطر این امتیاز و شادی که مادر تو هستم شکر خواهم نمود. مهم نیست که سازمان مجاهدین خلق چقدر درد و اشک به من داده باشد، من همیشه منتظر تو خواهم بود.
آرزو می کنم همه مادران ایرانی هر چه زودتر به جمع فرزندانشان برسند، دور ماندن از فرزند برای یک مادر نابودی است، خدا نکند که مادری دور از فرزند باشد.
با احترام
التیسا بیلو