حالا که در ایام کریسمس هستیم و سال نو نزدیک میشود خاطره تلخی در تشکیلات رجوی به یادم آمد. یک روز نزدیک عید کریسمس از مسئولین تشکیلات رجوی درخواست کردم که همراه چند نفر برای خرید به تیرانا بروم.
بعد از چند روز دوندگی اجازه دادند و از کمپ اشرف ۳ برای خرید به شهر تیرانا آمدم که دو سه ساعت بیشتر نبود و طبق معمول آنهم با نفرات بپا. موقع برگشت، داخل خودرو، صحبت عید نوروز شد. من گفتم که ما در تشکیلات رجوی که عید نوروز نداریم و ساعت عید و تحویل سال نو همه نفرات را در سالن عمومی جمع میکنند و یک بسته کوچک کیک و تنقلات به ما میدهند و ما آن کیک و تنقلات را هم پس از صحبتهای خواهر مریم بایستی بخوریم و در عین خوردن هم بایستی مرتب شعار بدهیم “مریم ایران ، ایران مریم” و این مجیزگوییها در مورد مریم رجوی تا پایان ساعات تحویل سال نو در سالن ادامه دارد.
من این را که گفتم دو نفر که خیلی تشکیلاتی بودند و همچنین راننده خودرو به قدری بهشون برخورد و سرخ و سفید شدند که راننده خودرو ترمز دستی خودرو را کشید و مرا از خودرو پیاده کردند و سه نفری ریختن سر من و شروع کردند به بد و بیراه گفتن به من که تو چرا این حرفها را میزنی؟ یکی از آنها یقه مرا گرفته بود و ول نمیکرد و من اگر کوتاه نمی آمدم با چک و لگد از من پذیرایی می کردند.
من به این نفرات گفتم من که چیزی نگفتم! واقعیت را میگویم. چرا آتشی میشوید؟!
عید نوروز هم سنتهای خودش را دارد.به تبع عید کریسمس هم سنت خودش را دارد. در نوروز خانواده وقت تحویل سال دور سفره هفت سین مینشینند و به همدیگر محبت میکنند و رسیدن سال نو را به هم تبریک میگویند و همدیگر را میبوسند و عیدی میدهند، اما در تشکیلات رجوی در ساعت تحویل سال عید نوروز بایستی به حرافی های کش دار سیاسی – ایدئولوژیک مریم رجوی گوش میدادی و همچنین تحمیل مجیزگویی های چاپلوسان به رجویها و از سنتهای عید نوروز نزد خانواده خبری نیست.
در ساعات تحویل سال افراد در سالن صف میبندند و مجیز رجوی ها را میگویند. و چند روز به عید هم کار طاقت فرسا و برده وار نفرات برای آماده سازی و تزینات سال برای مریم قجر.
علی زمانی