جلسه فوق العاده، حتی مسکن وضعیت مفلوکانه شورا هم نیست

در پی تحولات شتابان و البته قابل پیش بینی منطقه خاورمیانه، برخی ها فکر کردند که بوی کباب می آید اما نه خبر دیگری بود. جالب هم این است که طبق معمول در پس تحولات بودند و خودشان هم غافلگیر شدند و مدعی شدند که سرعت تحولات بسیار بالا بود، اما نه، این شورائی ها بودند که از قافله عقب بودند و مطابق رویدادهای پیشین، باز هم در پس رویدادها در حرکت بودند. شورای رجوی ساخته که عموما از اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند، این بار هم حرف تازه ای نداشتند و سیر تحولات را بی هیچ دخالتی ، فقط نظاره گر هستند تا بلکه بتوانند به دم یکی خود را وصل کنند ، غافل از اینکه دیگر خریداری ندارند. مریم رجوی همواره، طبق تجارب قبلی، از اینگونه تحولات خاورمیانه فقط برای ساکت کردن اعضای درونی سازمان بهره می برند تا برای خود زمان بخرند و خود نیز چون قایقی معلق روی آب ، به این سو و آن سو رانده می شوند.

” عمق استراتژیک ” یک کشور، در قلوب مردم آن کشور و ایمان های مستحکم آنها نهفته است، رهبر سازمان و شورائی ها از این نوع سرنگونی ها (حکومت سوریه ) تجربه خوبی ندارند، خود چون نوکر صدام حسین در عراق بودند، بلافاصله با سقوط او خودشان نیز سقوط کردند، چرا که مزدور بودند و وطن فروش. مسعود رجوی هم بعد از سقوط دیکتاتور عراق ، سرنگون شد و سوراخ موش نشین. اما این بار قضیه فرق می کند، نه ماستی ریخته شده است و نه تغاری شکسته است، در گوشه ای از خاورمیانه حادثه ای واقع شده است که در نتیجه عملکردهای ضعیف سردمداران آن بود که ارزیابی صحیحی از ارتش و مردم خود نداشت و نتایج آن موقتی و محدود به آن منطقه خواهد بود، به نظر می‌رسد که حمله برق‌آسای تحریرالشام در ابتدا از سوی شمال کشور  سوریه که مدت‌ها از شورشیان در پناهگاه‌شان در ادلب، شمال غرب سوریه حمایت کرده بود، مورد تأیید قرار گرفت، اما عمدتاً یک کارزار داخلی سوری بود. اما آنچه که به سازمان مجاهدین خلق و رهبر ضدمردمی آن برمی گردد، زیاد نباید خود را دلخوش حوادث منطقه کنند که بازاری آتش بگیرد و دستمالی گیرشان بیاید.

سازمان مجاهدین خلق چون ریشه ای مردمی و سازمانی نداشت، خیلی زود با اولین باد ، ریشه خشکیده اش در عراق برکنده شد و همه چیز فرو ریخت، در یک روز نزدیک به 600 نفر از سازمان جدا شدند. اتوبوس ، اتوبوس ، جداشده بود که دراولین فرصت بدست آمده ، عطای رجوی را به لقایش بخشیدند. حتی آمریکائی ها هم چنین فروپاشی سریعی را انتظار نداشتند و غافلگیر شدند، آمریکائی ها در محلی که برای جداشده ها ترتیب داده بودند و اسمش ” تیف ” بود ، امکانات اسکان اولیه برای جداشده ها را نداشتند و ما آن شب تاصبح روی تختخوابی در فضای آزاد و زیر سقف آسمان ، شب را به صبح رساندیم. یکی دو هفته طول کشید تا چادر تهیه کردند و ما در زندان تیف ساکن شدیم، برای هر کداممان تشتی پلاستیکی داده بودند با چند قلم، اقلام بهداشتی، غذایمان هم بسته های غذائی به نام MRI، که شامل 24 شماره غذائی بود از 1 تا 24. بعد از سالها ، ما که موفق به ترک سالم و امن از مجاهدین شده بودیم ، به هر شرایطی راضی بودیم تا از چنگ مجاهدین خلق و تشکیلات مخوف ، دور باشیم.

از جلسه اخیر شورای کذاب رجوی ، حتی یک تصویر هم بیرون داده نشد ، چون شورائی ها هم از ترس به صورت کامل به این جمع نیامده بودند و تصاویر قابل پخش و بیرونی کردن نبود.

بهرحال ، مریم رجوی در این وانفسا ، فقط دنبال جریانی می گردد که قیمومیت این یتیمان را گردن بگیرد، اما دریغ از یک دایه و نامادری جدید.

سراب پیش روی در خاورمیانه ، نه تنها جانی دوباره به کالبد دفن شده این فرقه نمی دهد، بلکه سیر تحولات بیشتر چنین جریانات فرقه ای را درهم می پیچد و به این تخته سنگ و آن تخته سنگ می کوبد. آینده سازمان مجاهدین خلق طبق معمول پر از عدم قطعیت است.

در ادامه تحولات سریع در منطقه خاورمیانه طی ماه‌های اخیر، سقوط حكومت بشار اسد نقطه عطف دیگری به شمار می‌رود كه نه تنها فی‌نفسه یك تحول بسیار مهم و تعیین‌كننده به شمار می‌رود، بلكه می‌تواند آغازگر تحولات و رخدادهای بعدی در منطقه نیز باشد. اما این تحول منطقه ای هرگز نمی تواند نقطه عطفی برای سازمان مجاهدین خلق باشد ، طبق معمول بازهم مریم رجوی ، روی اسب بازنده ای “جلسه ی فوق العاده” گذاشته است که ابدا به این سازمان نمی تواند مربوط باشد.

اما در بعد منطقه‌ای نیز از هم‌اكنون كنشگران مختلف تلاش می‌كنند جای پایی برای خود پیدا كنند. اما برای سازمان مجاهدین ، ابدا نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد.

اما خوب است نگاهی هم به آخرین موضع گیری این فرقه در قبال تحولات سوریه داشته باشیم که چقدر با واقعیات منطقه ، فاصله دارد:

“فرصت‌های طلایی ، سقوط شتابان بشار اسد، ضربه‌ای جدی به رژیم ایران بود. در حالی که نظام تلاش می‌کند از این بحران عبور کند، مردم ایران و مقاومت سازمان‌یافته باید به این جریان دقت کنند، این داستان در همین‌جا به پایان نمی‌رسد و حتماً دامنه وسیع‌تری را دربر خواهد گرفت چرا که اولویت آمریکا و اسرائیل رسیدن به نظم نوینی در شرق و جنوب‌شرقی آسیا خواهد بود. این برنامه تا آنجا ادامه خواهد داشت.”

خلاصه حرف رجوی ها این است که آمریکا و اسرائیل، از این فرصت برای ضربه زدن به حکومت ایران استفاده خواهند کرد و مجاهدین خلق می توانند در این وانفسا، با خوش رقصی برای آمریکا و اسرائیل ، گزینه جایگزینی برای حکومت ایران باشند، اینگونه تحلیل ها اولا دست خالی رهبران مجاهدین خلق را نشان می دهد که چقدر چشم امید به آمریکا و اسرائیل دوخته اند و ثانیا خود قادر به انجام هیچ کاری نیستند، رهبران مجاهدین خلق فقط بلد هستند زندان بسازند و اعضای خود را در آن محبوس کنند. خیلی وقت است که این سازمان در معادلات منطقه ای ، از دور خارج شده است.

محمدرضا مبین

خروج از نسخه موبایل